امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
همه چیز از کوروش بزرگ !
#1
منشور حقوق بشر کوروش
منشور حقوق بشر کوروش بزرگ موسوم به استوانه کوروش استوانهای سفالین است که در سال ۵۳۹ پیش از میلاد به فرمان کوروش دوم هخامنشی شاهنشاه ایران ساخته شده و دور تا دور آن مجموعهای از سخنان و دستورات شاهنشاه به خط میخی بابلی نقش گردیده است. این استوانه که به عنوان «اولین منشور حقوق بشر» در جهان شناخته میشود۱۲۳، در پایههای شهر بابل قرار داده شده بوده است.در حدود سال ۱۲۸۵ خورشیدی (۱۸۷۹-۱۸۸۲) به هنگام کاوشهای باستانشناسی در بابل در میانرودان، هورمزد رسام، باستانشناس بریتانیایی آسوریتبار، استوانهٔ سفالین موسوم به کوروش کبیر را یافت که شامل نوشتههایی به خط میخی بود.۴ جنس این استوانه از گل رس است، ۲۳ سانتیمتر طول و ۱۱ سانتیمتر عرض دارد و دور تا دور آن در حدود ۴۰ خط به زبان آکادی و به خط میخی بابلی نوشته شدهاست. بررسیها نشان داد که نوشتههای استوانه در سال ۵۳۹ پیش از میلاد مسیح به دستور کوروش بزرگ پس از شکست نبونید (بختالنصر) و گشوده شدن شهر بابل، نویسانده شده، به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار داده شدهاست. در حال حاضر این لوح سفالین استوانهای در بخش «ایران باستان» در موزه بریتانیا نگهداری میشود.

از سوی دیگر در سالهای اخیر آشکار شد که بخشی از یک لوحه استوانهای که آن را از آن نبونبید پادشاه بابل میدانستند، در حقیقت پارهای از استوانه کوروش بزرگ، از سطرهای ۳۶ تا ۴۳ است. پس از این کشف، این پاره از لوح استوانهای که در دانشگاه ییل (Yale) در آمریکا نگهداری میشد، به موزه بریتانیا در لندن انتقال داده شد و به استوانه اصلی پیوست گردید.
.
ساخت منشور

کوروش دوم، بنیانگذار پادشاهی ایران و آغازگر سلسله هخامنشیان، پس از تسخیر بابل، در بابل تاجگذاری کرد و اعلام عفو عمومی داد؛ ادیان بومی را آزاد اعلام کرد؛ برای جلب محبت مردم میانرودان (بینالنهرین)، مردوک که کهنترین خدای بابل بود را به رسمیت شناخته، او را نیایش کرد و سپاس گفت. او هیچ گروه انسانی را به بردگی نگرفت و سپاهیانش را از تجاوز به مال و جان رعایا بازداشت. او تمامی کسانی را که به اسارت به بابل آورده شده بودند گرد هم آورد و منزلگاه آنها را به ایشان بازگرداند. کوروش همچنین قوم یهود را نیز از اسارت و بیگاری در بابل آزاد کرد.

به دستور کوروش، شرح وقایع و دستورات وی روی یک لوح استوانهای سفالین نگاشته شد به عنوان سنگ بنای یادبودی در پایههای شهر بابل قرار گرفت.
جایگاه

این سند به عنوان نخستین منشور حقوق بشر شناخته میشود۲ و در سال ۱۹۷۱ میلادی، سازمان ملل آن را به شش زبان رسمی سازمان منتشر کرد[نیازمند منبع]. بدلی از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در شهر نیویورک نگهداری میشود۶.
در این لوح استوانهای، کوروش پس از معرفی خود و دودمانش و شرح مختصر فتح بابل، میگوید که تمام دستاوردهایش را با کمک و رضایت مردوک خدای بابلی به انجام رسانده است. وی سپس بیان میکند که چگونه آرامش و صلح را برای مردم بابل و کشور سومر به ارمغان آورده، و پیکر خدایانی که نبونید از نیایشگاههای مختلف برداشته و در بابل گردآوری کرده بوده را به نیایشگاههای اصلی آنها در میانرودان و غرب ایران برگرداندهاست. پس از آن، کوروش میگوید که چگونه نیایشگاههای ویرانشده را از نو ساخته و مردمی را که اسیر پادشاههای بابل بودند به میهنشان برگرداندهاست. در این نوشته اشارهٔ مستقیمی به آزادی قوم یهود از اسارت بابلیان نشده، اما با مطالعه و پژوهش منابع تاریخی مشخص شدهاست که آزادی یهودیان بخشی از سیاست کوروش پس از فتح بابل بوده است۷۸۹۱۰.

برگردان این منشور چنین است:خط ۱. «کورش» (در متن بابلی : «کو - رَ - آش»)، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه «بـابـِل»(با - بی - لیم)، شاه «سـومـر»(شو- مـِ - ری) و «اَکـَّد»(اَک - کـ َ- دی - ای)، ...
خط ۲. ... همهٔ جهان.


از این جا تا پایان سطر نوزدهم، نه از زبان کورش، بلکه به روایت ناظری ناشناخته که میتواند نظر اهالی و بزرگان بابل باشد، بازگو میشود.خط ۳. ... مرد ناشایستی به فرمانروایی کشورش رسیده بود.
خط ۴. او آیینهای کهن را از میان برد و چیزهای ساختگی به جای آن گذاشت.
خط ۵. معبدی بَدلی از نیایشگاه «اِسَـگیلَـه»(اِ- سَگ - ایلَـه) برای شهر «اور»(او - ریم) و دیگر شهرها ساخت.


«اِسَـگیـلَـه / اِزاگیلا» نام نیایشگاه بزرگ «مردوک» یا خدای بزرگ است. این نام شباهت فراوانی با نام نیایشگاه ایرانی «اِزَگین» در «اَرَتـَه» دارد که در حماسهٔ سومری «اِنمِـرکار و فرمانروای اَرَته» بازگو شدهاست. آقای «جهانشاه درخشانی» در «آریاییان، مردم کاشی و دیگر ایرانیان»(تهران، ۱۳۸۲، ص ۵۰۷)، «اِزَگین» را به معنای «سنگ لاجورد» میداند. از سوی دیگر «کاسیان» نیز رنگ آبی را رنگ خداوند به شمار میآوردند و «کاشـّو / کاسـّو»، نام خدای بزرگ آنان به معنای «رنگ آبی» است. امروزه همچنان واژهٔ «کاس» برای رنگ آبی در گویشهای محلی بکار میرود. برای نمونه در گیلان، مردان با چشم آبی را «کاس آقا» خطاب میکنند. همچنین برای آگاهی از پیوند اَرَتـَه با نواحی باستانی ِحاشیهٔ هلیل رود در جنوب جیرفت بنگرید به : مجیدزاده، یوسف، جیرفت کهن ترین تمدن شرق، تهران، ۱۳۸۲خط ۶. او کار ناشایست قربانی کردن را رواج داد که پیش از آن نبود ... هر روز کارهایی ناپسند میکرد، خشونت و بدکرداری.
خط ۷. او کارهای ... روزمره را دشوار ساخت. او با مقررات نامناسب در زنـدگی مـردم دخالت میکرد. اندوه و غم را در شهرها پراکند. او از پرستش «مَـردوک»(اَمَـر - اوتو) خدای بزرگ روی برگرداند.


گمان میرود نام «مردوک» با واژهٔ آریایی و اوستایی «اَمِـرِتات» به معنای «جاودانگی / بی مرگی» در پیوند باشد. اما ویژگیهای دیگر مردوک شباهتهایی با «اهورامزدا» دارد و همچون او در سیارهٔ «مشتری» متجلی میشدهاست. همان گونه که مردوک را با نام «اَمَـر - اوتو» میشناخته اند؛ از او با نام آریایی و کاسی ِ«شوگورو» نیز یاد میکردهاند که به معنای «بزرگ ترین سرور» بوده و با معنای اهورامزدا (سرور دانا / سرور خردمند) در پیوند استخط ۸. او مردم را به سختی معاش دچار کرد. هر روز به شیوهای ساکنان شهر را آزار میداد. او با کارهای خشن ِخود مردم را نابود میکرد ... همهٔ مردم را.
خط ۹. از ناله و دادخواهی مردم، «اِنلیل / ایـلـّیل» خدای بزرگ (= مردوک) ناراحت شد ... دیگر ایزدان آن سرزمین را ترک کرده بودند.


منظور آبادانی و فراوانی و آرامشخط ۱۰. مردم از خدای بزرگ میخواستند تا به وضع همهٔ باشندگان روی زمین که زندگی و کاشانهٔ شان رو به ویرانی میرفت، توجه کند. مردوک خدای بزرگ اراده کرد تا ایزدان به «بابـِل» بازگردن د.
خط ۱۱. ساکنان سرزمین «سومِـر» و «اَکـَّد» مانند مردگان شده بودند. مردوک به سوی آنان متوجه شد و بر آنان رحمت آورد.
خط ۱۲. مردوک به دنبال فرمانروایی دادگر در سراسر همهٔ کشورها به جستجو پرداخت. به جستجوی شاهی خوب که او را یاری دهد. آنگاه او نام «کورش» پادشاه «اَنـْشان»(اَن - شـَ - اَن) را برخواند. از او به نام پادشاه جهان یاد کرد.
خط ۱۳. او تمام سرزمین «گوتی»(کو - تی - ای) را به فرمانبرداری کورش درآورد. همچنین همهٔ مردمان «ماد»(اوم - مـان مَـن - دَه) را. کـورش با هر «سیاه سر» (همهٔ انـسانها) دادگرانه رفتار کرد.


در تداول، نام ِبابلی «اومان منده» را با «ماد» برابر میدانند. اما به نظر میآید که این نام بر همه یا یکی از اقوام آریایی که در هزارهٔ دوم پیش از میلاد به میان دورود مهاجرت کرده بوده اند؛ اطلاق میشدهاست.خط ۱۴. کورش با راستی و عدالت کشور را اداره میکرد. مردوک، خدای بزرگ، با شادی از کردار نیک و اندیشهٔ نیکِ این پشتیبان ِمردم خرسند بود.
خط ۱۵. او کورش را برانگیخت تا راه بابل را در پیش گیرد؛ در حالی که خودش همچون یاوری راستین دوشادوش او گام برمی داشت.


ممکن است منظور دیده شدن سیارهٔ مشتری بوده باشد. در باورهای ایرانی، سیارهٔ مشتری نماد آسمانی ِ«اهورامزدا / مردوک» بودهاست. نک به : بارتل ل. واندروردن، پیدایش دانش نجوم، ترجمهٔ همایون صنعتی زاده، ۱۳۷۲. او حتی منظور از «سپاه پر شمار او» را نیز ستارگان آسمان میداند.خط ۱۶. لشکر پر شمار او که همچون آب رودخانهای شمارش ناپذیر بود، آراسته به انواع جنگ افزارها در کنار او ره میسپردند.
خط ۱۷. مردوک مقدر کرد تا کورش بدون جنگ و خونریزی به شهر بابل وارد شود. او بابل را از هر بلایی ایمن داشت. او «نـَبـونـید»(نـَ - بو - نـ َ- اید) شاه را به دست کورش سپرد.
خط ۱۸. مردم بابل، سراسر سرزمین سومر و اَکـَّد و همهٔ فرمانروایان محلی فرمان کورش را پذیرفتند. از پادشاهی او شادمان شدند و با چهرههای درخشان او را بوسیدند.
خط ۱۹. مردم سروری را شادباش گفتند که به یاری او از چنگال مرگ و غم رهایی یافتند و به زندگی بازگشتند. همهٔ ایزدان او را ستودند و نامش را گرامی داشتند.
خط ۲۰. منم «کورش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانمند، شاه بابـِل، شاه سومر و اَکـَّد، شاه چهار گوشهٔ جهان.


از این جا روایت به صیغهٔ اول شخص و از زبان کورش بازگو میشود. استرابو نقل میکند که «کورش» نامی است که او پس از پادشاهی و با الهام از رود «کـُر» در جنوب پاسارگاد بر خود نهاد. پیش از این ، نام او «اَگـرَداتوس»(Agradatus) (اَگـرَداد / اَگـراداد) بودهاست. نک به : جغرافیای استرابو، ترجمهٔ هـ. صنعتی زاده، ۱۳۸۲، ص. ۳۱۹خط ۲۱. پسر «کمبوجیه»(کـ َ- اَم - بو - زی - یَه)، شاه بزرگ، شاه «اَنـْشان»، نـوهٔ «کـورش»(کـورش یکم)، شاه بزرگ، شاه اَنشان، نبیرهٔ «چیش پیش» (شی - ایش - بی - ایش)، شاه بزرگ، شاه اَنشان.
خط ۲۲. از دودمانی کـه همیشه شاه بودهاند و فرمانروایی اش را «بـِل / بعل» (بـ ِ- لو) (خداوند / = مردوک) و «نـَبـو»(نـ َ- بو) گرامی میدارند و با خرسندی قلبی پادشاهی او را خواهانند. آنگاه که بدون جنگ و پیکار وارد بابل شدم؛


«نـَبو» ایزد نویسندگی و دبیری بوده، و نیایشگاه او به نام «اِزیدَه» خوانده میشدهاست. ورود کورش «بدون جنگ و پیکار» به بابل، نه تنها در گزارش او، بلکه در متون بابلی همچون «سالنامهٔ نبونید» و نیز در «تواریخ هرودوت»(کتاب یکم) تایید شدهاست. برای آگاهی از سالنامهٔ نبونید نگاه کنید به : Hinnz, W., Darios und die Perser, I, ۱۹۷۶, p. ۱۰۶.خط ۲۳. همهٔ مردم گامهای مرا با شادمانی پذیرفتند. در بارگاه پادشاهان بابل بر تخت شهریاری نشستم. مَردوک دلهای پاک مردم بابل را متوجه من کرد، زیرا من او را ارجمند و گرامی داشتم.


پذیرش کورش توسط مردم، در «کورش نامه / سیروپدی»(Curou Paideia) نوشتهٔ گزنفون نیز تایید شدهاست. گزنفون اظهار میدارد که مردمان همهٔ کشورها با رضایت خودشان پادشاهی و اقتدار کورش را پذیرفته بودند (سیروپدی، کتاب یکم)خط ۲۴. ارتش بزرگ من به صلح و آرامی وارد بابل شد. نگذاشتم رنج و آزاری به مردم این شهر و این سرزمین وارد آید.
خط ۲۵. وضع داخلی بابل و جایگاههای مقدسش قلب مرا تکان داد ... من برای صلح کوشیدم. نـَبونید، مردم درماندهٔ بابل را به بردگی کشیده بود، کاری که در خور شأن آنان نبود.
خط ۲۶. من برده داری را برانداختم. به بدبختیهای آنان پایان بخشیدم. فرمان دادم که همهٔ مردم در پرستش خدای خود آزاد باشند و آنان را نیازارند. فرمان دادم که هیچ کس اهالی شهر را از هستی ساقط نکند. مردوک از کردار نیک من خشنود شد.
خط ۲۷. او بر من، کورش، که ستایشگر او هستم، بر پسر من «کمبوجیه» و همچنین بر همهٔ سپاهیان من،
خط ۲۸. برکت و مهربانی اش را ارزانی داشت. ما همگی شادمانه و در صلح و آشتی مقام بلندش را ستودیم. به فرمان مَردوک همهٔ شاهانی که بر اورنگ پادشاهی نشسته اند؛
خط ۲۹. و همهٔ پادشاهان سرزمینهای جهان، از «دریای بالا» تا «دریای پایین»(دریای مدیترانه تا دریای فارس)، همهٔ مردم سرزمینهای دوردست، همهٔ پادشاهان «آموری»(اَ - مور - ری - ای)، همهٔ چادرنشینان،
خط ۳۰. مـرا خراج گذاردند و در بابل بر من بوسه زدند. از ... تا «آشـور» (اَش - شور) و «شوش» (شو - شَن)


۳۱. من شهرهای «آگادِه»(اَ - گـَ - دِه)، «اِشنونا»(اِش - نو - نَک)، «زَمبان»(زَ - اَم - بـَ - اَن)، «مِتورنو»(مـِ - تور - نو)، «دیر»(دِ - ایر)، سرزمین «گوتیان» و شهرهای کهن آن سوی «دجله»(ای - دیک - لَت) که ویران شده بود را از نو ساختم.خط ۳۲. فرمان دادم تمام نیایشگاههایی که بسته شده بود را بگشایند. همهٔ خدایان این نیایشگاهها را به جاهای خود بازگرداندم. همهٔ مردمانی که پراکنده و آواره شده بودند را به جایگاههای خود برگرداندم. خانههای ویران آنان را آباد کردم. همهٔ مردم را به همبستگی فرا خواندم.


با این که هیچ دلیل قاطعی در زرتشتی بودن ِکورش بزرگ در دست نیست؛ اما او همچون زرتشت به این باور کهن ایرانی پایبند بودهاست که هر کس در پرستش خدای خود و انتخاب دین خود آزاد است. افسوس که موبدان زرتشتی ِعصر ساسانی با سختگیری و خشونتهای بی شمار و اعمال سلیقههای شخصی در تحریف آیین زرتشت، به این دستاورد با ارزش فرهنگ ایرانی آسیب زدند.خط ۳۳. هم چنین پیکرهٔ خدایان سومر و اَکـَّد را که نـَبونید بدون واهمه از خدای بزرگ به بابل آورده بود؛ به خشنودی مَردوک به شادی و خرمی،
خط ۳۴. به نیایشگاههای خودشان بازگرداندم، بشود که دلها شاد گردد. بشود، خدایانی که آنان را به جایگاههای مقدس نخستین شان بازگرداندم،


گشایش و بازسازی نیایشگاهها به فرمان کورش، دست کم در یک متن دیگر شناخته شدهاست. بر این لوح چهار سطری که از «اَرَخ» در میان دورود کشف شده، آمدهاست : «منم کورش، پسر کمبوجیه، شاه توانمند، آن که «اِسَگیلَه» و «اِزیدَه» را باز ساخت.» برای آگاهی بیشتر نگاه کنید به صفحهٔ ۱۵۶ مقالهٔ W. Eilers در کتاب شناسیخط ۳۵. هر روز در پیشگاه خدای بزرگ برایم خواستار زندگانی بلند باشند. بشود که سخنان پر برکت و نیک خواهانه برایم بیابند. بشود که آنان به خدای من مَردوک بگویند: «به کورش شاه، پادشاهی که تو را گرامی میدارد و پسرش کمبوجیه جایگاهی در سرای سپند ارزانی دار.»


در باورهای ایرانی، «سرای سپند» یا «اَنَـغْـرَه رَئـُچَـنـْگـْه» (اَنـَغران / اَنارام) به معنای «روشنایی ِبی پایان و جایگاه خدای بزرگ یا اهورامزدا و بهشت برین است.خط ۳۶. بی گمان در روزهای سازندگی، همگی ِمردم بابل، پادشاه را گرامی داشتند و من برای همهٔ مردم جامعهای آرام فراهم ساختم.


صلح و آرامش را به تمامی مردم اعطا کردم...خط ۳۷. … غاز، دو اردک، ده کبوتر. برای غازها، اردکها و کبوتران …


از سطر ۳۷ تا ۴۵ بخش نویافتهای است که در مقالهٔ «دربارهٔ منشور کورش» به آن اشاره شد. این نُه سطر دنبالهٔ بلافصل سطرهای پیشین نیست.خط ۳۸. ... باروی بزرگ شهر بابل بنام «ایمگور - اِنلیل»(ایم - گور - اِن - لیل) را استوار گردانیدم ...
خط ۳۹. ... دیوار آجری خندق شهر را،
خط ۴۰. ... که هیچ یک از شاهان پیشین با بردگان ِبه بیگاری گرفته شده به پایان نرسانیده بودند؛
خط ۴۱. ... به انجام رسانیدم.
خط ۴۲. دروازههایی بزرگ برای آنها گذاشتم با درهایی از چوب «سِدر» و روکشی از مفرغ ...
خط ۴۳. ... کتیبهای از پادشاهی پیش از من بنام «آشور بانیپال»(آش - شور - با - نی - اَپ - لی)
خط ۴۴. ...
خط ۴۵. ... برای همیشه !
قرار بود این منشور در ازای مبلغ هنگفتی برای شش هفته در ایران به نمایش گذاشته شود ولی نشد!!!!
وقتی سد سیوند کم کم دارد آرامگاه کوروش کبیر را نابود میکند و مسئولان ساکتند پس مسئولان موزه به این نتیجه رسیدند اگر منشور را به ما قرض!!ندهند بهتر است.
منبع سایت آریاییها
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  گرامیداشت کوروش؛ چیزی که نباید جنجالی می‌شد صنم بانو 3 434 ۰۸-۰۸-۰، ۰۴:۰۲ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  راز‌های آرامگاه کوروش بزرگ صنم بانو 5 325 ۲۳-۰۱-۰، ۱۰:۴۲ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
  کوروش کبیر ! !!Tina!! 3 302 ۲۵-۱۲-۹۶، ۰۴:۱۳ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان