قرار بود چه کار بکنیم؟ من از خودم دفاع نمیکنم. اصلا ضرغامی مقصر اصلی؛ یک جایی در وسط دریا قایقی داشت غرق میشد، کسی آمد گفت اگر میخواهید این قایق غرق نشود ۲ نفر را داخل آب بیندازید، تا گفتند ۲ نفر همه به غلام سیاهی که داخل قایق بود نگاه کردند، غلام گفت میگویند ۲ نفر، اصلا یکی از آن ۲ نفر من، نفر دوم را هم پیدا کنید. درباره صداوسیما دفاعیات من جای خودش است و درباره آن بحث خواهم کرد، اما من در جای دیگری خواهم گفت که عاملان این بیاعتمادی در سیستم چه کسانی هستند و کجاها هستند. ما در کشور تاریکخانه داریم؛ عدهای در همین تاریکخانهها میگویند، میبرند، میبندند. البته موفق نمیشوند، نظام ما نظام ولایی است و وقتی به آن بالا میرسند به یک سد برخورد میکنند و این نقطه قوت ماست. اگر این نقطه قوت نباشد هزار اتفاق در این کشور میافتد. ما الان باید رویهها و روشهای غلط را اصلاح کنیم، تحول را به رسمیت بشناسیم و هر جایی هم که لازم شد، علفهای هرزی که رشد کرده و لانه کرده است، ریشهکن کنیم. باید به شعارهایی که سال۵۷ دادیم برگردیم، بهترین روش برای نجات کشور بازگشت به شعارهای سال۵۷ است.
آقای احمدینژاد هم همین بحث بازگشت به شعارهای دهه۶۰ را مطرح کرد و برایند این شعار شد آن ۸سالی که آقای احمدینژاد کشور را اداره کرد. اینکه شما میگویید برگردیم به شعارهای سال۵۷ من را کمی نگران میکند.
نگران اینکه مسیر احمدینژاد تکرار شود؟
بله دقیقا.
ببینید؛ عملکردها روشن است. آقای احمدینژاد در این کشور رئیسجمهوری بود که عملکرد دارد. هر وقت لازم شد عملکرد روسای جمهور و مدیران عالی کشور صادقانه ارزیابی شود آنوقت روشن میشود که چهکسی خوب کار کرده و چهکسی بد. من معتقدم مجموعه مدیریت کشور حتما در این ۴۰ سال عملکردهایی داشته که امروز به اینجا رسیدهایم. نقاط قوت را عرض میکنم. هر مدیری نقطه قوتی دارد و نقطه ضعفی؛ آقای احمدینژاد هم از این قاعده مستثنی نیست. آقای احمدینژاد نقاط قوت فراوانی داشت و خدمات ارزندهای به کشور کرد، مثل هر مدیر دیگری هم میشود درباره نقاط ضعف آقای احمدینژاد مواردی را شمرد. اگر کسی نقاط قوت احمدینژاد را میگوید یعنی احمدینژادی است؟
یارانهها، مسکن مهر، سفر استانی، سهام عدالت، اینها نکات مثبت عملکرد احمدینژاد است. ما باید به سمت نقاط قوت آدمها برویم و از نقاط ضعف آدمها پرهیز کنیم. مهم این است که ما هرچقدر جلوتر میرویم بتوانیم از تجربیات گذشته استفاده کنیم. اگر صفبندی کردیم و گفتیم این احمدینژادی است آن احمدینژادی نیست، این طرفدار هاشمی است، آن طرفدار هاشمی نیست، خطبندیهای اشتباه انجام دادهایم. اتفاقا اصلاحطلب و اصولگرا آنجایی که پای کاسبی در میان بوده، جایی که پای استفادههای شخصی در میان بوده است، با هم خوب کار کردهاند و هوای هم را داشتهاند.
بهنظر من بخشی از این گسست اجتماعی که امروز شاهد آن هستیم بهخاطر همین خطکشیهایی است که شما به آن اشاره میکنید، نمونهاش همین موضوع عادل فردوسیپور در صداوسیما یا مزدک میرزایی که از ایران رفت، یعنی همین که عدهای میگویند یا بر مایید یا با ما، با این خطوط بین خودشان و غیرخودشان تفاوت قائل هستند، اگر شما الان رئیس صداوسیما بودید، برای این وضع نارضایتی در جامعه، برای این خطکشیها و دوقطبیها چه کار میکردید؟
اشکال امروز ما این است که نظام راهبرد مشخصی برای مواجهه با مخالف، اپوزیسیون و معاند ندارد. بعضیها در این زمینه هم از رهبری خرج میکنند. اتفاقا رهبری سیاستهای روشنی در این حوزه دارند، مثلا سیاستهای جذب حداکثری و دفع حداقلی، سیاستی روشن در این زمینه است، ولی عدهای بهنام رهبری و اسم رهبری دنبال سیاست جذب حداقلی و دفع حداکثری هستند، افتخار میکنند و قربتالیالله هم این کار را میکنند، از رفقای ما هستند. متأسفانه، چون راهبرد مشخصی نداریم، نمیآییم مخالفان را دستهبندی کنیم که چهکسی مخالف است؟
چهکسی ضدانقلاب است؟ چهکسی وابسته به خارج است؟ چهکسی پول میگیرد؟ چهکسی جاسوس است؟ و چهکسی نزدیک ماست و داخل حکومت است؟ دوستی به من انتقاد کرد که آقا شما چرا راجع به مرحوم ابراهیم یزدی مطلب نوشتهاید و از ایشان تجلیل کردهاید؟ عنوان مطلب که من نوشته بودم، این بود «سیاستمدار باشخصیت» البته در همان یادداشت من زوایای فکریام را با آقای ابراهیم یزدی تعیین کردم، من با آقای ابراهیم یزدی اصلا قرابت فکری و سیاسی ندارم...
شما تسخیرکننده لانه جاسوسی بودید و آقای یزدی مخالف تسخیر؟
بله، آنها مخالف بودند، اما من آدمها را به آدمهای باشخصیت و بیشخصیت تقسیم میکنم. در بین سیاسیون، در بین اساتید دانشگاه، در بین مبلغان دینی همهجا این رفتارها را دیدهام. ابراهیم یزدی جزو باشخصیتهاست، همه اخلاق و شخصیت و ادبش را قبول دارند، اپوزیسیون جمهوری اسلامی ابراهیم یزدی باشد، بهتر است یا مسیح علینژاد؟ واقعا اپوزیسیون جمهوری اسلامی مسیح علینژاد است؟ (میخندد) شما اگر مخالفی مثل ابراهیم یزدی داشته باشید که حرف برای گفتن دارد، جایگاه دارد و از لحاظ رفتاری آدم مورد قبولی است، بهتر است یا مسیح علینژاد؟
ما نمینشینیم برای محاربین، معاندین و ناراضیها، راهبرد تعیین کنیم و سیاستگذاری کنیم، آن وقت همه را به یک چوب میرانیم، مثلا درباره ۹ دی رهبری همان سال به من تأکید کردند فلانی رفتارتان طوری باشد که بین کسانی که اغتشاش میکنند و ضدانقلاب هستند و کشور را به هم میریزند و برایشان موسوی- احمدینژاد مطرح نیست، با کسانی که از توده مردم هستند و به موسوی رأی دادهاند، تمیز قائل شوید - کسانی که به تعبیر من در ۲۵خرداد سال۸۸ آمدند و تظاهرات کردند - تلاشمان را هم کردیم، یک جاهایی هم با ما مخالف بودند؛ بنابراین نخستین قدم این است که بتوانیم با هم حرف بزنیم، باید شجاعت داشت، باید از خط قرمزهای موهوم عبور کنیم، اخیرا رهبری هم گفتند شما میخواهید مذاکره کنید، بنشینید در داخل بین خودتان مذاکره کنید و مشکلاتتان را حل کنید، این را فقط به آقای روحانی گفتند، حتما مصداقش آقای روحانی بود، اما اگر ضرغامی بگوید که تذکر رهبری فقط به آقای روحانی بود و شأن ضرغامی اجل از این حرفهاست که بنشیند و مذاکره کند، حتما اشتباه کرده است.
وقتی طرفین درباره یک موضوع گفتگو میکنند، قرائتها تعدیل میشود. گفتگو روابط آدمها را روغنکاری میکند، من با آقای محمدعلی زم همینجا ۴ساعت گفتگو کردهام. با حسین کروبی همینجا ۴ ساعت گفتگو کردم و با دیگران هم همینطور. ما راهی جز گفتگو نداریم. راهی جز وحدت نداریم.
در دورهای که شما در صداوسیما بودید، اتهاماتی به کسانی از افراد نظام زده شد که هیچوقت جواب داده نشد، حاضرید طلب حلالیت کنید و فکر میکنید کسی هست که هنوز دلش با شما صاف نشده باشد؟
در کار رسانه بهدلیل اینکه در سطح وسیع برنامهسازی و اطلاعرسانی میشود، حتما کسانی هستند که ناراضی باشند، بارها پیش آمده بود که ما در برنامههای تلویزیون از افراد عذرخواهی کردیم، در برنامه زنده بعد از حوادث سال۸۸ ما از آقای هاشمی عذرخواهی کردیم، یعنی برنامه زندهای از میدان ولیعصر پخش میکردیم، آنجا یک تعدادی از بین جمعیت علیه آقای هاشمی شعار دادند، فیلمبردار روی این شعارها تسلط نداشت، اما به محض اینکه خبر۲۱ را زدند، متن عذرخواهی را خودم نوشتم، گذاشتیم جلوی آقای حیاتی و ایشان از آقای هاشمی بهخاطر این شعارها عذرخواهی کرد. از این اتفاقات در سازمان میافتد، اما در کار تلویزیون اگر هر کسی فکر کند هر چیزی همانطور که او خیال میکرده باید پخش شود، این قابل عملیاتیشدن نیست.
آقای ناطق نوری از چهرههایی هستند که ظاهرا هنوز با شما دلشان صاف نشده و گلایه دارند، حاضرید در اینجا صبحانه بخورید و مشکلات را حل کنید؟
ایشان اگر برای صبحانه بیایند حتما صبحانه میخوریم و مشکلات را حل میکنیم.
و سؤال آخر، چرا از توییتر استفاده میکنید؛ توییتر فیلتر است؟
این هم از آن چیزهای عجیب است، در کشور ما بعضی چیزها ممنوع است، ولی همه استفاده میکنند، من خودم صفحه توییتر را راه نینداختم، چند جوان این صفحه را راه انداخته بودند و اخبار مربوط به من را استفاده میکردند، تا اینکه یک روز در خیابان راه میرفتم، چند جوان آمدند و سلام و علیک کردند و گفتند ما همان کسانی هستیم که در توییتر به نام شما صفحه راه انداختهایم، تشکر کردم و گفتم حالا که راهانداختهاید، یک دسترسی هم به ما بدهید و از آنجا به بعد من ادامه دادم. من راجع به توییتر و فیلترینگ توییتر حرف دارم، اما اجازه بدهید این حرفها را در جلسات به دوستان شورایعالی فضای مجازی منتقل کنم. خیلی رسانهای نکنیم، ولی معتقدم توییتر برای سیاسیون حتما لازم است.
با فردوسی پور مشکلی نداشتم
من معمولا سؤالات راجع به صداوسیما را جواب نمیدهم، بهدلیل اینکه دوستان ما در آنجا هستند و زحمت میکشند و من معتقد به اجتهاد مدیریتی هستم، حتما یک مصلحتهایی را میبینند و تصمیماتی میگیرند، البته اگر نکتهای داشته باشم خصوصی به مدیران صداوسیما منتقل میکنم، این کلیت قصه؛ اما درباره آقای فردوسیپور در حدی که از من سؤال میشود، من به دوره خودم برمیگردم و میگویم من مشکلی با عادل نداشتم، دوره من برنامه عادل فردوسیپور و برنامه نود از برنامههای موفق بود. همفکری و همراهی ایشان خوب بود. البته عادل همیشه یک ذره شیطنتهایی دارد، ولی من با عادل تا روز آخر مشکلی نداشتم، اینکه الان چه اتفاقی افتاده است، برمیگردد به روابطی که من از آن مطلع نیستم و اینها را موکول میکنم به جواب دوستانی که در این حوزه تصمیمگیر هستند و قاعدتا آنها باید جواب بدهند.