امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
آسمان_لندن_زیاده_می_بارد
#1
روی شهر را دود گرفته بود. چون پیاده شدیم حمالان منتظر و نگران، حمالی را خواستیم که حمل اثقال رفیقم را نماید تا منزل، گفت یک شیلینگ.
حمالی دیگر نزدیک شده، گفت بسیار نزدیکست قابل کالسکه نیست و بر دوش گرفته روانه شده. خیلی نزدیک بود، به فاصله یک کوچه.
چون به منزل رسیدیم اسباب‌ها را فرود آورده، پرسیدم چه باید داد، گفت دو شیلینگ.
خیلی از بی‌انصافی آن مرد متغیر و متحیر شدم که چرا اینگونه می‌گوید. گفتم چه کرده، آیا این راه به این نزدیکی دو شیلینگ حق دارد، اسب و کالسکه و آدم یک شیلینگ می‌خواست و تو دو مقابل می‌خواهی؟
گفت آن وقت اسب آورده بود و اکنون آدم آورده، فرق میان انسان و حیوان یک شیلینگ است.
از این سخن بسیار درهم شدم که این مردم تا چه درجه ملاحظات دارند و انسان را چقدر اشرف می‌دانند و در ممالک دیگر دیده‌ایم که انسان را از سگ کمتر می‌دانند. بالجمله دو شیلینگ را دادم ولی این حرف را باطنا به یکصد تومان بل افزون خریدم.



علی_اکبر_شیروانی‌
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
sadaf (۱۴-۰۱-۹۸, ۰۵:۳۲ ب.ظ)، d.ali (۱۳-۰۱-۹۸, ۰۲:۰۲ ب.ظ)، minaa (۱۳-۰۱-۹۸, ۰۳:۱۸ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان