امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
افسانه های شهری
#1
افسانه شهری: بانوی سپیدپوش
آیا به تازگی یکی از کسانی را که دوست داشته اید، از دست داده اید؟ بانوی سپیدپوش به شما روشی را نشان می دهد تا بتوانید آنها را ببینید.
به تنهایی داخل حمام شده و چراغ ها را خاموش کنید. پنج بار بچرخید و عبارت بانوی سپیدپوش را تکرار کنید. به سمت مخالف چرخیده و پنج بار نام کسی را که از دست داده اید و آرزوی دیدنش را دارید، تکرار کنید. پس از اینکه نام آنها را صدا زدید، در آینه آنها را خواهید دید.
روش بدی نیست تا با دوران قدیم ارتباط برقرار کنیم؟
حال که با روش های مناسب برای دیدن این افراد آشنا شدید. یک بار امتحان کنید. ببینید تا چه حدّ ممکن است ترس وجودتان را فرا بگیرد.

افسانه شهری: ماری خون آلود
گفته می شود که دو نوع از این افسانه شهری وجود دارد. مطمئنم هر یک از این دو، به اندازه کافی قدرت ترساندن شما را دارد. خوب است شب هنگام و زمانی که تنها در خانه نشسته اید، آن را امتحان کرده و میزان ترس درونی خود را بسنجید.
این داستان نیز به مانند قبلی، از پایه مشابهی برخوردار است. داستان دختری است که مرده به خاکش می سپارند، امّا در واقع زنده است. او تلاش می کند تا خود را از درون تابوت بیرون کشیده و فرار کند، امّا نمی تواند. هنگامی که پدر و مادر او حس می کنند که ممکن است دخترشان را زنده به خاک سپرده باشند، قبر را حفر کرده و جای خراش های ناخن های دختر را بر جای جای تابوت دیدند. خراش هایی که نشان از تلاش دختر برای رهایی داشت.
اولین روشی که می توانید ماری را ظاهر کرده و با او ملاقات کنید:
هنگامی که سیزدهم یک ماه در روز جمعه افتاد، تمام چراغ ها را در خانه خود خاموش کنید. به سمت حمام بروید، آب را باز کرده، و وان را بشویید. سپس، پنج بار به آینه و پنج بار به "ماری خون آلود" نگاه کنید. او ممکن است تنها در آینه ظاهر شود و سعی کنید چراغ ها را سریعا روشن نمایید، زیرا شاید ماری از پشت به شما نزدیک شده و با چاقو زخمی تان نماید.
در روش دوم می توانید از ماری التماس کنید که به دیدارتان بیاید:
باید به تنهایی و در تاریکی جلوی آینه بایستید. هنگامی که سه بار عبارت "ماری خون آلود" را زیر لب زمزمه کردید، در محلی که قرار دارید بچرخید. پس از این که سه بار این کار را انجام دادید، ماری خون آلود در پشت شما و در آینه ظاهر خواهد شد و شما را تا حدّ مرگ خواهد ترساند.
من فکر می کنم بیش از یک روش برای دیدن ماری خون آلود وجود دارد.


[b]افسانه شهری: مرد آب نباتی
هنگامی که خواستید با مرد آبنباتی ملاقاتی را کنید، بسیار مراقب باشید. زیرا اگر کسی بتواند این کار را انجام دهد، مرد آبنباتی می تواند هر کاری را انجام دهد.
هنگامی که در حمام هستید، حتما تمامی چراغ را خاموش کنید. به درون آینه نگاه کنید و نام "مرد آبنباتی" را پنج بار صدا بزنید. سپس، یک جفت، چشم های قرمز درخشان خواهید دید که از پشت نظاره گر شما هستند. به محض آنکه آن چشم های هراسناک را دیدید، چراغ ها را روشن کرده و به روشن ترین نقطه اتاق بروید. زیرا اگر این کار را نکنید، او از درون آینه بیرون آمده و شما را خواهد کشت.

افسانه شهری: نوزاد آبی
برای آنکه این افسانه را به مرحله اجرا در آوریم، باید به درون حمام روید، در را ببندید، و چراغ ها را خاموش کنید. برای آغاز یک افسانه ترسناک، این فاکتورها کافی است. البتّه این بستگی به اندازه حمام شما و کوچک بودن آن و اینکه شما تا چه حدّ از مکان های بسته می ترسید. گام بعدی این است که وانمود کنید، در حال تکان دادن یک عروسک هستید، در حالیکه سیزده بار عبارت نوزاد آبی را زیر لب زمزمه می کنید. با این کار، یک نوزاد ظاهر شده و شما را خراش می دهد. هنگامی که این اتفاق افتاد، شما باید عروسک را انداخته و فرار کنید. زیرا اگر این کار را انجام ندهید، زنی ظاهر خواهد شد و چنان فریادی خواهد زد که بر اثرش، تمام شیشه ها می شکنند. "نوزاد را به من بده!" اگر نوزاد را به او پس ندهید، به دست او کشته خواهید شد. حال، آیا جرات تکان دادن یک عروسک را دارید؟
[/b]

خنده بر لب میزنم تا کَــس نداند رازِ من
ورنه این دنیا که مـــا دیدیم ، خندیدن نداشت ...! 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
وااااااااااااااااااااااااای چه وحشتنــــــــــــــــــــاک.... مگه دیوونم که بخوام اینارو امتحان کنم gggbgggb
The More You Love... The More It Hurts
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
من دیگه حموم نمیرمzaps
{کِنٰارِ ایْنْ لَبْخَنْدٰامْ [:)] یِهْ {دَرْدٰایْی} هَسْت کِه هْیچْکیْ نَِمْیدونِه}
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
یعنی اینا واقعین يا دروغ؟
نريم امتحان كنیم بكشنمون!
هرگز به تو دستم نرسد ماه بلندم
اندوه بزرگیست چه باشی چه نباشی...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
غلط بكنم برم حموم از اين ببعد ....
ولي فك كنم همش خرافاته

و به کوتاهی آن لحظه ی شادی که گذشت،غصه هم می گذرد،!آنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماند،لحظه ها عریانند. به تن لحظه خود، جامه اندوه مپوشان هرگز
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
وایی چه وحشتناک. zapszapszapstwoltwoltwol
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
يعنى فقط صداشون بزنيم كه چى؟
فقط ببينيمشون؟
مگه بيكار و ديونه ايم،
وقت نيست وگرنه طريقه ى احضار ارواح يادتون مى دادم.
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
من حتما اون اولی رو امتحان میکنمxcvb
به فکر یه اتصالم
بین خودم وخدای خودم:)
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  ماشین های سفر به زمان . !!Tina!! 6 343 ۱۵-۰۸-۹۶، ۱۰:۳۹ ب.ظ
آخرین ارسال: taranomi
  افسانه های ترسناک شهری ژاپن ~ MoOn ~ 2 466 ۲۱-۱۰-۹۵، ۰۸:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: ستاره ی احساس
  قالیچه پرنده،افسانه ای که به واقعیت پیوست ~ MoOn ~ 0 396 ۱۴-۰۵-۹۴، ۰۲:۲۴ ب.ظ
آخرین ارسال: ~ MoOn ~

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
12 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
adonis (۲۲-۱۰-۹۵, ۰۱:۴۸ ق.ظ)، نويد (۲۳-۱۰-۹۵, ۰۱:۱۶ ق.ظ)، نیاز (۳۰-۰۴-۹۴, ۰۵:۱۹ ب.ظ)، ..MiSs ZaHRa.. (۰۶-۰۴-۹۴, ۰۱:۳۳ ق.ظ)، آشوب (۰۶-۰۴-۹۴, ۰۱:۳۴ ق.ظ)، barooni (۲۲-۱۰-۹۵, ۱۱:۲۹ ب.ظ)، برف سیاه (۲۲-۱۰-۹۵, ۰۲:۴۱ ق.ظ)، ثـمین (۲۲-۱۰-۹۵, ۱۰:۲۴ ب.ظ)، d.ali (۲۳-۱۰-۹۵, ۰۸:۲۸ ق.ظ)، .AtenA. (۲۲-۱۰-۹۵, ۱۲:۴۴ ق.ظ)، :)nafas (۲۲-۱۰-۹۵, ۱۰:۵۰ ب.ظ)، ستاره ی احساس (۲۳-۱۰-۹۵, ۱۰:۲۵ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان