امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
بفرمایید شعر
#31
گُل فرستادی مرا، ای خوش‌تر از گُل روی تو
گُل نباشد در لطافت، چون بهشتی خویِ تو

جز دلی رنجور و غیر از نیمه‌جانی دردمند
من چه دارم تا به جای گُل فرستم سوی تو؟


aae
رهی_معیری


پاسخ
سپاس شده توسط:
#32
کلبه ام پنجره ای باز به دریا دارد
خوب من! منظره ی خوب ، تماشا دارد
ساختم آینه ای را به بلندای خیال
تا خودت را به تماشای خودت وا دارد
راز گیسوی تو دنیای شگفت انگیزی است
که به اندازه ی صد فلسفه معنا دارد
گوش کن خواسته ام خواهش بی جایی نیست
اگر آیینه ی دستت بشوم ، جا دارد
چشم یک دهکده افتاده به زیبایی تو
یعنی این دهکده یک دهکده رسوا دارد
کوزه بر دوش سر چشمه بیا تا گویند
عجب این دهکده سرچشمه ی زیبا دارد
در تو یک وسوسه ی مبهم و سرگردان است
از همان وسوسه هایی که یهودا دارد
عشق را با همه شیرینی و شورانگیزی
لحظه هایی است که افسوس و دریغا دارد
بی قرار آمدن ، آشفتن و آرام شدن
حس گنگی است که من دارم و دریا دارد
یخ نزن رود معمایی من ! جاری باش
دل دریایی ام آغوش پذیرا دارد
محمد سلمانی


پاسخ
سپاس شده توسط:
#33
   شربت توت سیاه است آنچه بر لب ریخته
تشنه‌ها را تشنه تر کرده لبالب ریخته
میرعماد امشب چلیپایی به رقص آورده
یا
گیسویی بر شانه لختی مورب ریخته؟
جان فدای خالقی که در دهان کوچکت
چند مروارید غلتانِ مرتب ریخته
خالقی که چشم هایت را پدید آورده
و
قطره ای از آن میان کاسه شب ریخته
من اتاقم را همین دیشب مرتب کردم
و
اسمت آمد،
گوشه گوشه یاس و کوکب ریخته
حامد عسکری


پاسخ
سپاس شده توسط:
#34
ای نگاهت از شب ِ باغ ِ نظر، شیرازتر
دیگران نازند و تو از نازنینان، نازتر
چنگ بردار و شب ما را چراغان کن که نیست
چنگی از تو چنگ‌تر ، یا سازی از تو سازتر
قصۀ گیسویت از امواج ِ تحریر ِ قمر
هم بلند آوازه‌تر شد، هم بلند آوازتر
گشته‌ام دیوان حافظ را ولی بیتی نداشت
چون دو ابروی تو از ایجاز، با ایجازتر
چشم در چشمت نشستم، حیرتم از هوش رفت
چشم وا کردم به چشم‌اندازی از این بازتر
از شب جادو عبورم دادی و دیدم نبود –
جادویی از سِحر چشمان تو پُر اعجازتر
آن‌که چشمان مرا تَر کرد، اندوه ِ تو بود
گر چه چشم عاشقان بوده ست از آغاز، تَر

علی‌رضا قزوه


پاسخ
سپاس شده توسط:
#35
خنده‌هایت باغی از یاقوت و مروارید باز
هی ببین این لحظه ماه مهربان خندید باز
امیر مرزبان


پاسخ
سپاس شده توسط:
#36
پشت آن لبخند بهت‌آور فریبی بیش نیست
آنچه آدم را به خاک افکند، سیبی بیش نیست
حسین زحمتکش


پاسخ
سپاس شده توسط:
#37
جلوه بخت تو دل می‌ برد از شاه و گدا
چشم بد دور که هم جانی و هم جانانی
لاادری


پاسخ
سپاس شده توسط:
#38
مرا عهدی ست با شادی که شادی آن من باشد
مرا قولی ست با جانان که جانان جان من باشد
لاادری


پاسخ
سپاس شده توسط:
#39
جانی که داشتم من،
شد محوِ عشقِ جانان!

bcmhaag


پاسخ
سپاس شده توسط:
#40
هر نسیمی که نصیب از گل و باران ببرد
می تواند خبر از مصر به کنعان ببرد
آه از عشق که یک مرتبه تصمیم گرفت:
یوسف از چاه درآورده به زندان ببرد
وای بر تلخی فرجام رعیت پسری
که بخواهد دلی از دختر یک خان ببرد
ماهرویی دل من برده و ترسم این است
سرمه بر چشم کشد،زیره به کرمان ببرد
دودلم اینکه بیاید من معمولی را
سر و سامان بدهد یا سر و سامان ببرد
مرد آنگاه که از درد به خود میپیچد
ناگزیر است لبی تا لب قلیـ ـان ببرد
شعر کوتاه ولی حرف به اندازه ی کوه
باید این قائله را “آه” به پایان ببرد
شب به شب قوچی ازین دهکده کم خواهد شد
ماده گرگی دل اگر از سگ چوپان ببرد!

حامد عسکری
...


پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  درخواست شعر درباره ایران minaa 4 427 ۱۵-۰۸-۹۷، ۰۲:۳۸ ب.ظ
آخرین ارسال: minaa
Star مشاعره با شعر های خواننده ها ... ! ونوشه 1,009 57,433 ۱۲-۰۶-۹۷، ۱۲:۳۲ ب.ظ
آخرین ارسال: tanin93
  شعر گرافی سعدی ! !!Tina!! 17 931 ۲۳-۰۸-۹۶، ۰۸:۲۱ ب.ظ
آخرین ارسال: !!Tina!!

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
11 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۱۹-۰۸-۰, ۰۹:۵۵ ق.ظ)، صنم بانو (۱۹-۰۸-۰, ۱۰:۱۵ ق.ظ)، دخترشب (۱۷-۰۸-۰, ۰۳:۰۵ ق.ظ)، دختربهار (۱۹-۰۷-۰, ۱۱:۱۰ ق.ظ)، minaa (۱۶-۰۸-۰, ۰۱:۲۶ ق.ظ)، Mr. pickle (۱۶-۰۸-۰, ۱۲:۵۲ ق.ظ)، arom (۱۱-۰۸-۲, ۱۰:۱۷ ب.ظ)، Aradel.M (۰۳-۰۹-۱, ۰۴:۲۰ ب.ظ)، mahdi942 (۰۳-۰۹-۰, ۰۳:۴۹ ب.ظ)، arashke (۲۰-۰۸-۰, ۰۶:۵۹ ب.ظ)، qaz111 (۱۷-۰۸-۲, ۱۱:۳۱ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان