۱۹-۰۳-۹۷، ۱۱:۴۲ ب.ظ
به نام عاشق ترین شاعر جهان
دیروز نگاهی به کتاب هایی که داشتم انداختم.
چشمم خورد به کتاب " مشق عشق " کتاب شعر قدیمی ای که خاله عزیزم به من داده بود. شاید اون هم مثل من در دوران 17 سالگی علاقه زیادی به کتاب و یا شعر و رمان داشته...
برای رمان خون ها و علاقه مندان به شعر مناسبه و البته برای نویسندگانی که به دنبال مقدمه هایی زیبا هستند. امیدوارم لذت ببرید از اشعاری که در اختیارتون گذاشتم
کتاب مشق عشق / سال انتشار 1384
کاش می شد/ کتاب مشق عشق/به قلم نجمه مرادی نژاد
کاش می شد در ناشناخته مکانی غریب
به دیدار خورشید می رفتیم
دست هایمان را به دستان مهربان آسمان می سپردیم
و دل نگرانی هایمان را قسمت می کردیم.
کاش می شد ان کولی ولگرد برایمان فال بگیرد
با هر جمله اش - که مرا در آتش اضطراب می سوزاند،-
نگاه مطمئن تورا ببینم
و آرامش دریای طوفانی دلم را حس کنم!
یادت هست؟ / نجمه مرادی نژاد
یادت هست؟
آن روز زیر باران در پناه نیلوفر های ابی عشق
نگاهم ، تنها رقص نگاه تورا می دید
کسی از پشت پنجره نگاهم می کرد
ولی من
تنها به تو دل بسته بودم
و صدای باران بود که مرا از خیال های رنگی ام جدا کرد
و تو گفتی " همیشه با من باش "
تنها صدای تو بود
که ناقوس بی فریاد دل من باشد
تا -وفاداری- همه دلیل بودن من در گیسوی مواج
پریشانی دل تو باشد.
یک روز می ایی/ مشق عشق
یک روز می آیی
من این را از ستاره ها شنیدم و در قاب دلم
صدف عشق را به امانت گذاشتم
هراس سینه ی پر دردم
این است که : یک روز می آیی ولی خیلی دیر!
شهاب سنگ انتظارم را
به کهکشان روزگار سپردم.
تا هیچ وقت به زمین نامهربانی سقوط نکند.
پس برگرد!
حسرت به دل/ نجمه مرادی
من آواره نبودم
عشق تو اواره ام کرد
من تنها نبودم
عشق تو غربیب و تنهایم کرد
من دلباخته دلی نبودم
شهر قشنگ نگاه تو دلباخته ام کرد
من دیوانه ی قلبی نبودم
شهر دل فریب قلبت دیوانه ام کرد
تو حسرت نکشیدی
تو در فراق عشق اشک نریختی
تو چشم انتظار ننشستی
تو عاشق نبودی و درد عشق را نکشیدی
مرا اواره کردی و دیوانه شدم
دل باختم و تنها شدم
تو نشکستی
تو دل ندادی
تو عاشقانه پرپر نشدی
اما من...
بگذار در عزای رفتن عشقم ، عاشقانه بگریم..
دیروز نگاهی به کتاب هایی که داشتم انداختم.
چشمم خورد به کتاب " مشق عشق " کتاب شعر قدیمی ای که خاله عزیزم به من داده بود. شاید اون هم مثل من در دوران 17 سالگی علاقه زیادی به کتاب و یا شعر و رمان داشته...
برای رمان خون ها و علاقه مندان به شعر مناسبه و البته برای نویسندگانی که به دنبال مقدمه هایی زیبا هستند. امیدوارم لذت ببرید از اشعاری که در اختیارتون گذاشتم
کتاب مشق عشق / سال انتشار 1384
کاش می شد/ کتاب مشق عشق/به قلم نجمه مرادی نژاد
کاش می شد در ناشناخته مکانی غریب
به دیدار خورشید می رفتیم
دست هایمان را به دستان مهربان آسمان می سپردیم
و دل نگرانی هایمان را قسمت می کردیم.
کاش می شد ان کولی ولگرد برایمان فال بگیرد
با هر جمله اش - که مرا در آتش اضطراب می سوزاند،-
نگاه مطمئن تورا ببینم
و آرامش دریای طوفانی دلم را حس کنم!
یادت هست؟ / نجمه مرادی نژاد
یادت هست؟
آن روز زیر باران در پناه نیلوفر های ابی عشق
نگاهم ، تنها رقص نگاه تورا می دید
کسی از پشت پنجره نگاهم می کرد
ولی من
تنها به تو دل بسته بودم
و صدای باران بود که مرا از خیال های رنگی ام جدا کرد
و تو گفتی " همیشه با من باش "
تنها صدای تو بود
که ناقوس بی فریاد دل من باشد
تا -وفاداری- همه دلیل بودن من در گیسوی مواج
پریشانی دل تو باشد.
یک روز می ایی/ مشق عشق
یک روز می آیی
من این را از ستاره ها شنیدم و در قاب دلم
صدف عشق را به امانت گذاشتم
هراس سینه ی پر دردم
این است که : یک روز می آیی ولی خیلی دیر!
شهاب سنگ انتظارم را
به کهکشان روزگار سپردم.
تا هیچ وقت به زمین نامهربانی سقوط نکند.
پس برگرد!
حسرت به دل/ نجمه مرادی
من آواره نبودم
عشق تو اواره ام کرد
من تنها نبودم
عشق تو غربیب و تنهایم کرد
من دلباخته دلی نبودم
شهر قشنگ نگاه تو دلباخته ام کرد
من دیوانه ی قلبی نبودم
شهر دل فریب قلبت دیوانه ام کرد
تو حسرت نکشیدی
تو در فراق عشق اشک نریختی
تو چشم انتظار ننشستی
تو عاشق نبودی و درد عشق را نکشیدی
مرا اواره کردی و دیوانه شدم
دل باختم و تنها شدم
تو نشکستی
تو دل ندادی
تو عاشقانه پرپر نشدی
اما من...
بگذار در عزای رفتن عشقم ، عاشقانه بگریم..
" رمان زیبا "
می نویسم زیبا ترین عاشقانه هارا ، نه برای افسوس نه برای غم..
بخوانی ، عشق بدانی و بورزی و بخندی...
بخوانی ، عشق بدانی و بورزی و بخندی...