امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
حافظ شیرازی
#1
خواجه شمس‌الدین محمد بن بهاءالدّین محمد حافظ شیرازی (زاده ح. ۷۲۷ (قمری) – درگذشته ۷۹۲ (قمری))، معروف به لسان‌الغیب،[۱] ترجمان الاسرار،[۲][۳] لسان‌العرفا و ناظم‌الاولیا[۴] شاعر بزرگ سدهٔ هشتم ایران (برابر قرن چهاردهم میلادی) و یکی از سخنوران نامی جهان است. بیش‌تر شعرهای او غزل هستند که به غزلیات حافظ شهرت دارند. گرایش حافظ به شیوهٔ سخن‌پردازی خواجوی کرمانی و شباهت شیوهٔ سخنش با او مشهور است. او از مهم‌ترین تأثیرگذاران بر شاعران پس از خود شناخته می‌شود. در قرون هجدهم و نوزدهم اشعار او به زبان‌های اروپایی ترجمه شد و نام او به گونه‌ای به محافل ادبی جهان غرب نیز راه یافت. هرساله در تاریخ ۲۰ مهرماه مراسم بزرگ‌داشت حافظ در محل آرامگاه او در شیراز با حضور پژوهشگران ایرانی و خارجی برگزار می‌شود. مطابق تقویم رسمی ایران این روز روز بزرگ‌داشت حافظ نامیده شده‌است.[۵][۶]

زندگی
اطلاعات چندانی از خانواده و اجداد خواجه حافظ در دست نیست و ظاهراً پدرش «بهاءالدین محمد» نام داشته و مادرش نیز اهل کازرون بوده‌است.[۷] در اشعار او که می‌تواند یگانه منبع موثّق زندگی او باشد اشارات اندکی از زندگی شخصی و خصوصی او یافت می‌شود. آنچه از فحوای تذکرهها به دست می‌آید بیشتر افسانه‌هایی است که از این شخصیّت در ذهن عوام ساخته و پرداخته شده‌است. با این همه آنچه با تکیه به اشارات دیوان او و برخی منابع معتبر قابل بیان است آن است که او در خانواده‌ای از نظر مالی در حد متوسط جامعه زمان خویش متولد شده‌است. (با این حساب که کسب علم و دانش در آن زمان اصولاً مربوط به خانواده‌های مرفه و بعضاً متوسط جامعه بوده‌است). در نوجوانی قرآن را با چهارده روایت آن از برکرده[۸] و از همین رو به حافظ ملقب گشته‌است.
آرامگاه حافظ
در دوران امارت شاه شیخ ابواسحاق (متوفای ۷۵۸ ق) به دربار راه پیدا کرده و احتمالاً شغل دیوانی پیشه کرده‌است. (در قطعهای با مطلع «خسروا، دادگرا، شیردلا، بحرکفا / ای جلال تو به انواع هنر ارزانی» شاه جلال‌الدین مسعود برادر بزرگ شاه ابواسحاق را خطاب قرار داده و در همان قطعه به صورت ضمنی قید می‌کند که سه سال در دربار مشغول است. شاه مسعود تنها کمتر از یک سال و در سنه ۷۴۳ حاکم شیراز بوده‌است و از این رو می‌توان دریافت که حافظ از اوان جوانی در دربار شاغل بوده‌است). علاوه بر شاه ابواسحاق در دربار شاهان آل مظفر شامل امیر مبارزالدین، شاه شجاع، شاه منصور و شاه یحیی نیز راه داشته‌است. شاعری پیشه اصلی او نبوده و امرار معاش او از طریق شغلی دیگر (احتمالاً دیوانی) تأمین می‌شده‌است. در این خصوص نیز اشارات متعددی در دیوان او وجود دارد که بیان‌کننده اتکای او به شغلی جدای از شاعری است، از جمله در تعدادی از این اشارات به درخواست وظیفه (حقوق و مستمری) اشاره دارد.[۹] دربارهٔ سال دقیق تولد او بین مورخان و حافظ‌شناسان اختلاف نظر وجود دارد. دکتر ذبیح‌الله صفا ولادت او را در ۷۲۷ ه‍. ق[۱۰] و دکتر قاسم غنی آن را در ۷۱۷[۱۱] می‌دانند. برخی دیگر از پژوهندگان همانند علامه دهخدا بر اساس قطعه‌ای از حافظ ولادت او را قبل از این سال‌ها و حدود ۷۱۰ ق تخمین می‌زنند.[۱۲] آنچه مسلم است ولادت او در اوایل قرن هشتم هجری و بعد از ۷۱۰ واقع شده و به گمان غالب بین ۷۲۰ تا ۷۲۹ ق روی داده‌است.
در مورد سال درگذشت او اختلاف کمتری بین مورخان دیده می‌شود و به نظر اغلب آنان ۷۹۲ ق است. از جمله در کتاب مجمل فصیحی نوشته فصیح خوافی (متولد ۷۷۷ ق) که معاصر حافظ بوده و همچنین نفحات الانس تألیف جامی (متولد ۸۱۷ ق) به‌صراحت این تاریخ به‌عنوان سال درگذشت خواجه قید شده‌است. محل تولد او شیراز بوده و در همان شهر نیز روی در نقاب خاک کشیده‌است.

روایت است هنگامی که قصد دفن حافظ را داشتند، عده‌ای از متعصبان با استناد به اشعار حافظ دربارهٔ می‌گساری با دفن وی به شیوهٔ مسلمانان مخالف بودند و در مقابل عدهٔ دیگر وی را فردی مسلمان و معتقد می‌دانستند. قرار شد که از دیوان حافظ فالی بگیرند که این بیت آمد:
قدم دریغ مدار از جنازهٔ حافظ
که گرچه غرق گناه است، می‌رود به بهشت
این شعر در بدخواهان شاعر تأثیر بسیاری می‌کند و همه را خاموش می‌کند.[۱۳]

آرامگاه حافظ
[عکس: 220px-Aramgah-e-hafez_nuit_shiraz.jpg]
آرامگاه حافظ در شهر شیراز و در منطقهٔ حافظیّه واقع شده‌است. امروزه این مکان یکی از جاذبه‌های مهمّ گردشگری به‌شمار می‌رود.
در زبان اغلب مردم ایران، رفتن به حافظیّه معادل با زیارت آرامگاه حافظ گردیده‌است. برخی از معتقدان به آیین‌های مذهبی و اسلامی، رفتن به آرامگاه او را با آداب و رسوم مذهبی همراه می‌کنند. از جمله با وضو به آنجا می‌روند و در کنار آرامگاه حافظ به نشان احترام، کفش خود را از پای بیرون می‌آورند.[۱۴]
بر سر تربت ما چون گذری همت خواه
که زیارتگه رندان جهان خواهد بود
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
دیوان حافظ

دیوان حافظ که مشتمل بر حدود ۵۰۰ غزل، چند قصیده، دو مثنوی، چندین قطعه و تعدادی رباعی است، تاکنون بیش از چهارصد بار به اشکال و شیوه‌های گوناگون، به زبان فارسی و دیگر زبان‌های جهان به چاپ رسیده‌است. شاید تعداد نسخه‌های خطّی ساده یا تذهیب‌شدهٔ آن در کتابخانه‌های ایران، افغانستان، هند، پاکستان، ترکیه و حتی کشورهای غربی از هر دیوان فارسی دیگری بیشتر باشد.[۱۵] نکتهٔ خاصی که در دیوان حافظ وجود دارد، کثرت نسخه‌هایی با مفردات و واژه‌های گوناگون است که این خصیصه باعث بروز تصحیحات متعدد و گاه متناقض هم در بین مصححان می‌شود.[۱۶][۱۷]
غزلیات
انواع اشعار حافظ
حافظ را چیره‌دست‌ترین غزل سرای زبان فارسی دانسته‌اند[۱۸] موضوع غزل وصف معشوق، می، و مغازله است و غزل‌سرایی را باید هنری دانست ادبی، که درخور سرود و غنا و ترانه‌پردازی است.
با آن‌که حافظ غزل عارفانهٔ مولانا و غزل عاشقانهٔ سعدی را پیوند زده، نوآوری اصلی او در تک بیت‌های درخشان، مستقل، و خوش‌مضمون فراوانی است که سروده‌است. استقلالی که حافظ از این راه به غزل داده به میزان زیادی از ساختار سوره‌های قرآن تأثیر گرفته‌است، که آن را انقلابی در آفرینش این‌گونه شعر دانسته‌اند.[۱۹]
ندیدم خوش‌تر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری
نمونه‌ای از اشعار
پیش از اینت بیش از این اندیشهٔ عشّاق بود
مهرورزی تو با ما شهرهٔ آفاق بود
یاد باد آن صحبت شب‌ها که با نوشین‌لبان
بحث سرّ عشق و ذکر حلقهٔ عشّاق بود
پیش از این کاین سقف سبز و طاق مینا برکشند
منظر چشم مرا ابروی جانان طاق بود
سایهٔ معشوق اگر افتاد بر عاشق چه شد
ما به او محتاج بودیم او به ما مشتاق بود
حسن مهرویان مجلس گرچه دل می‌برد و دین
بحث ما در لطف طبع و خوبی اخلاق بود
شعر حافظ در زمان آدم اندر باغ خلد
دفتر نسرین و گل را زینت اوراق بود
رباعیات
چندین رباعی به حافظ نسبت داده شده که هرچند از ارزش ادبی والایی هم‌سنگ غزل‌های او برخوردار نیستند، اما در انتساب برخی از آن‌ها تردید زیادی وجود ندارد. در تصحیح خانلری از دیوان حافظ تعدادی از این رباعیات آورده شده که ده رباعی در چند نسخهٔ مورد مطالعه او بوده‌اند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت بوده‌است. دکتر پرویز ناتل خانلری دربارهٔ رباعیات حافظ می‌نویسد: «هیچ‌یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی، ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزل‌سرا نمی‌افزاید.»[۲۰]
امشب ز غمت میان خون خواهم خفت
وز بستر عافیت برون خواهم خفت
باور نکنی خیال خود را بفرست
تا درنگرد که بی‌تو چون خواهم خفت[۲۱]
هر دوست که دم زد ز وفا دشمن شد
هر پاک‌روی که بود تردامن شد
گویند شب آبستن غیب است عجب
چون مرد ندید از که آبستن شد[۲۲]

واژه‌های کلیدی در اشعار حافظ
در دیوان حافظ کلمات و معانی دشوار فراوانی یافت می‌شود که هریک نقش اساسی و عمده‌ای در بیان و انتقال پیام‌ها و اندیشه‌های عمیق برعهده دارد. به عنوان نقطهٔ شروع برای آشکار شدن و درک این مفاهیم، ابتدا باید با سیر ورود تدریجی آن‌ها در ادبیات عرفانی که از سدهٔ ششم و با آثار سنایی و عطار و دیگران آغاز گردیده آشنا شد. از جملهٔ مهم‌ترین آن‌ها می‌توان به واژگانی چون رند و صوفی و می اشاره کرد:
خدا را کم نشین با خرقه‌پوشان
رخ از «رند» ان بی‌سامان مپوشان
در این خرقه بسی آلودگی هست
خوشا وقت قبای «می» فروشان
در این «صوفی» وشان دَردی ندیدم
که صافی باد عیش دُردنوشان
رند
شاید کلمه‌ای دشواریاب‌تر از رند در اشعار حافظ یافت نشود. کتاب‌های لغت آن را به عنوان زیرک، بی‌باک، لاابالی، و منکر شرح می‌دهند، ولی حافظ از همین کلمهٔ بدمعنی، واژه پربار و شگرفی آفریده که برخی آن را «خالی از مفاهیم دنیوی» معنی می‌کنند است که شاید در دیگر فرهنگ‌ها و در زبان‌های کهن و نوین جهان معادلی نداشته باشد.
اهل کام و ناز را در کوی رندی راه نیست
رهروی باید جهان‌سوزی نه خامی بی‌غمی
آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی
صوفی
حافظ همواره از صوفی نمایان (و نه تمام اهل تصوّف) به‌بدی یاد کرده و این به سبب ظاهرسازی و ریاکاری برخی صوفی نمایان زمان او است. چنان‌که در شعر زیر به مذمّت صوفی نمایان پرداخته‌است:
نقد صوفی نه همه صافی بی‌غش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
این در حالی است که حافظ خود از اهل تصوف بوده و نهایت بی‌انصافی است اگر بگوییم که حافظ در تمام اشعار خود به نقد صوفیه پرداخته‌است. وی در اشعارش به نیکی، زر اصل(تصوف) را از زر قلب (صوفی نمایان) باز می‌شناساند. در این بیت حافظ خود را صراحتاً از جملهٔ صوفیان به حساب آورده‌است و می‌گوید:
صوفیان جمله حریفند و نظرباز ولی
زین میان حافظ دلسوخته بدنام افتاد
می
می بده تا دهمت آگهی از سِر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست
مگر که لاله بدانست بی‌وفایی دهر
که تا بزاد و بشد، جام می ز کف ننهاد

زبان و هنر شعری
همچون همهٔ هنرهای راستین، شعر حافظ پرعمق، چندوجهی، تعبیرپذیر، و تبیین‌جوی است. او هیچ‌گاه ادعای کشف و غیب‌گویی نکرده، ولی از آن‌جا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته‌است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنری او آینه‌دار طلعت[۲۳] و طینت فارسی‌زبانان گردیده‌است.[۲۴]
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود
مگو دیگر که حافظ نکته‌دان‌ست
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
تأثیر قرآن در اشعار حافظ
بی تردید حافظ شیفته شیوایی زبان قرآن بوده و از صنایع و بدایع آن در شعر خود بهره برده‌است. بیشتر صنایع بدیع قرآن را که نزدیک به یکصد گونه دانسته‌اند، در دیوان حافظ می‌توان یافت. از پر شمارترین این صنایع می‌توان ایجاز، استعاره، ایهام، انسجام، ارسال المثل، ترصیع، تلمیح، تمثیل، تشبیه، تقابل، تکرار، توزیع، تناسب، جناس، تسمیط، کنایه، مقارنه و تقسیم را نام برد. حافظ خواندن قرآن با چارده (چهارده) روایت را مایه افتخار خود می‌دانسته و گمان می‌رود به همین خاطر حافظ تخلص می‌کرده. در سراسر دیوان حافظ به ابیاتی برمی‌خوریم که به صراحت به تأثیر قرآن در زندگی او اذعان داشته‌است:
صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافظ
هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم
و یا
عشقت رسد به فریاد ار خود به سان حافظ
قرآن ز بر بخوانی با چارده روایت
و یا
ندیدم خوشتر از شعر تو حافظ
به قرآنی که اندر سینه داری[۲۵]

حافظ و پیشینیان

یکی از باب‌های عمده در حافظ‌شناسی مطالعهٔ کمی و کیفی میزان، گستره، مدل، و ابعاد تأثیر پیشینیان و هم‌عصران بر هنر و سخن اوست. این نوع پژوهش را از دو دیدگاه عمده دنبال کرده‌اند: یکی از منظر استقلال، یگانگی، بی‌نظیری، و منحصربه‌فرد بودن حافظ، و اینکه در چه مواردی او این‌گونه‌است. دوّم از دیدگاه تشابهات و همانندی‌های آشکار و نهانی که مابین اشعار حافظ و دیگران وجود دارد.
از نظر یکتا بودن، هر چند حافظ قالب‌های شعری استادان پیش از خود و شاعران معاصرش همچون خاقانی، نظامی، سنایی، عطار، مولوی، عراقی، سعدی، امیر خسرو، خواجوی کرمانی و سلمان ساوجی را دارد
همین ویژگی کم‌مانند، و نیز عالَم‌گیری و رواج بی‌مانند شعر اوست، که از دیرباز شرح‌نویسان زیادی را برآن داشته تا بر دیوان اشعار حافظ شرح بنویسند. بیشتر شارحان حافظ از دو قلمرو بزرگ زبان و ادبیّات فارسی، یعنی شبه قارّهٔ هند و امپراتوری عثمانی، به صورت زیر برخاسته‌اند.

شارحان ترک
سودی بسنوی (درگذشت: ۱۰۰۰ ه‍. ق)، نویسندهٔ شرح چهار جلدی بر دیوان حافظ
سروری (درگذشت: ۹۶۹ ه‍. ق)
شمعی (درگذشت: ۱۰۰۰ ه‍. ق)
سید محمد قونیوی متخلص به وهبی (درگذشت: ۱۲۴۴ ه‍. ق)[۲۶]

حافظ‌
پژوهان شبه قاره

این گروه بیشتر از دستهٔ پیشین به شعر حافظ و شرح‌نگاری برآن روی‌آورده‌اند. تنها از ربع نخست سدهٔ یازدهم هجری تا ربع اوّل سدهٔ دوازدهم (حدود ۱۰۰ سال) ۹ شرح کوچک و بزرگ در منطقهٔ پنجاب نوشته شده‌است. به عنوان نمونه می‌توان این دو را ذکر کرد:
۱. مرج‌البحرین توسّط ختمی لاهوری در سال ۱۰۲۶ ه‍.ق
۲. مولانا عبدالله خویشگی قصوری که ۴ شرح بر دیوان خواجه نوشت (۱۱۰۶ ه‍. ق) ۇچشم می‌خورد.[۲۷]
تأثیر حافظ بر شعر دوره‌های بعد
تبحر حافظ در سرودن غزل بوده و با ترکیب اسلوب و شیوه شعرای پیشین خود سبکی را بنیان نهاده که اگرچه پیرو سبک عراقی است اما با تمایز ویژه به نام خود او شهرت دارد. برخی از حافظ‌پژوهان شعر او را پایه‌گذار سبک هندی می‌دانند که ویژگی اصلی آن استقلال نسبی ابیات یک غزل است.[۲۸]
در مقدمه نسخه قزوینی و ستایشگر آمده‌است:
غزل سرایی حافظ بدان رسید که چرخ
نوای زهره و رامشگری بهشت از یاد
بداد داد بیان در غزل بدان وجهی
که هیچ شاعر از این‌گونه داد نظم نداد
چوشعر عذب روانش زبر کند گویی
هزار رحمت حق بر روان حافظ باد
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
حافظ در جهان

گوته
یادبود دیالوگ تلویحی گوته و حافظ در دیوان غربی-شرقی گوته، واقع در شهر وایمار آلمان
گوته، نابغه‌ترین ادیب آلمانی، «دیوان غربی-شرقی» خود را تحت تأثیر «دیوان حافظ» سرود، و فصل دوم آن را با نام «حافظ‌نامه» به اشعاری در مدح حافظ اختصاص داد که از جملهٔ آن‌ها می‌توان به دو شعر زیر اشاره کرد:
حافظا، در غزل‌هایت می‌شنوم
که شاعران را بزرگ داشته‌ای.
بنگر که اینک پاسخی فراخورت می‌دهم:
بزرگ اویی است که این سپاس به بزرگ‌داشتِ اوست.[۲۹]
و همچنین:
خود را با تو برابر گرفتن، حافظا
راستی که دیوانگی است!
کشتی‌یی پُر شتاب و خروشان
به پهنهٔ پُر موج دریا در می‌آید،
و مغرور و دلیر به دلِ خیزاب‌ها می‌زند.
آن و دمی است که اقیانوس درهم‌اش بشکند.
ولی این تخته‌بند پوده همچنان به پیش می‌راند.
در غزل‌های سبک‌خیز و تندآهنگِ تو
خنکای سیال دریا است،
و فورانِ کوه‌وار آتش نیز.
و گدازه‌ها مرا در خود غرق می‌کنند.
با این همه خیالی نیز درونم را می‌آکند
و شجاعت‌ام می‌بخشد.
مگر نه آن‌که من نیز در سرزمینِ خورشید
زیسته و عشق ورزیده‌ام![۲۹]
باشد اگر این دنیا در هم شکند
حافظ، از شور به هم‌چشمی تو می‌بالم
در بد و خوب شریکیم و وفادار و سهیم
توأمانیم و ز یک گوهر و همزاد همیم
چون تو خواهم ره دل پویم و نوشم می ناب
هم کنم فخر بر این زندگی شعر و شراب
شو کنون با شرر آتش خود نغمه‌سرا!
گر چه پیری، دل پرشور و جوانیست ترا
نیچه
یکی دیگر از شاعران و فیلسوفان نام‌آور آلمان، فریدریش نیچه، نیز در پاره‌نوشت‌های خود شعری را با نام «به حافظ، پرسش یک آبنوش» به او تقدیم کرده‌است:[۳۰]
میخانه‌ای که تو برای خویش
پی‌افکنده‌ای
فراخ‌تر از هر خانه‌ای است
جهان از سر کشیدن می‌یی
که تو در اندرون آن می‌اندازی،
ناتوان است.
پرنده‌ای، که روزگاری ققنوس بود
در ضیافت توست
موشی که کوهی را بزاد
خود گویا تویی
تو همه‌ای، تو هیچی
میخانه‌ای، می‌یی
ققنوسی، کوهی و موشی،
در خود فرومی‌روی ابدی،
از خود می‌پروازی ابدی،
رخشندگی همهٔ ژرفاها،
و مستی همهٔ مستانی
- تو و شراب؟[۳۱]

حافظ در جهان عرب
پژوهشگران عرب تحقیقات و مطالعات قابل توجهی در زمینه حافظ‌شناسی داشتند. اولین پژوهشگر عربی که کتاب دربارهٔ حافظ نوشت ابراهیم امین الشواربی المصری بود که کتابی به نام حافظ الشیرازی شاعر الغناء والغزل فی ایران نگاشت و در آن به حافظ، اندیشه‌های حافظ و شعرهای او پرداخت.[۳۲] الشواربی همچنین شعر یوسف گمگشته باز آید به کنعان را به عربی ترجمه کرد.
یوسف المفقود فی اوطانه لا تحزنن
عائدٌ یوماً الی کنعانهِ لاتحزنن
بیت الاحزان تراهُ عن‌قریب روضةً
یضحک الورد علی بنیانه لا تحزنن
هذه الافلاک إن دارت علی غیر المنی
لایدومُ الدهرُ فی حدثانه لا تحزنن
لست تدری الغیب فی أسراره لا تیأسنْ
کم وراء الستر من أفنانهِ لا تحزنن
یا فؤادی إن یسلْ بالکونِ طوفانُ الفنا
فلکُ نوح لکَ فی طوفانه لا تحزنن
منزلٌ جدّ مخوف ومرادٌ شاحطٌ
لم یدم فجّ علی رکبانه لا تحزنن
(حافظ) ما دمتَ بالفقر ولیلٌ مظلمٌ
فی دعاء الله أو قرآنه لا تحزنن[۳۳]

ترجمه‌های دیوان حافظ
تا کنون، شعر حافظ به ده‌ها زبان در تمامی دنیا ترجمه شده‌است. ازجمله قدیمی‌ترین این ترجمه‌ها می‌توان موارد زیر را برشمرد:[۳۴]
۱. تاریخ: ۱۶۸۰ م، نویسنده: F. Meninski، نام و نوع اثر: Linguarum Orientalium اوّلین غزل دیوان حافظ - الا یا ایهاالسّاقی… - به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: وین
۲. تاریخ: ۱۷۶۷ م، نویسنده: T. Hyde، نام و نوع اثر: Syntagma dissertationum اوّلین غزل دیوان حافظ - الا یا ایهاالسّاقی… - به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: آکسفورد
۳. تاریخ: ۱۷۷۱ م، نویسنده: de Reviski، نام و نوع اثر: Specimen poeseos Persicae شانزده غزل از ابتدای دیوان حافظ به نثر لاتین ترجمه شد، محل انتشار: ذکر نشده
۴. تاریخ: ۱۷۷۴ م، نویسنده: J. Richardson، نام و نوع اثر: Specimen, Persian Poetry شانزده غزل از ابتدای دیوان حافظ به انگلیسی ترجمه شد، محل انتشار: لندن
شرح حافظ
شعر حافظ بنا به ماهیّت و طبیعتش شرح‌طلب است. این امر، به هیچ وجه ناشی از دشواری یا دیریابی آن نیست، بلکه نشان از چندپهلویی است که حافظ سرسخت و بی‌باک به مبارزه با این بیماری پرداخته. حافظ رندانه در هوای پلشت زمان خود، جهانی آرمانی و انسانی آرمانی آفریده. آشنایی حافظ با ادبیات فارسی و عرب بر آشنایی او از دین اسلام - که کتاب اصلی آن قرآن به زبان عربی است - افزود و او را تبدیل به رندی آزاداندیش کرد به گونه‌ای که بخش زیادی از دیوان حافظ به مبارزه با ریاکاران اختصاص داده شده‌است:
فدای پیرهن چاک ماهرویان باد
هزار جامهٔ تقوا و خرقهٔ پرهیز
به کوی می‌فروشانش به جامی بر نمی‌گیرند
زهی سجادهٔ تقوا که یک ساغر نمی‌ارزد
او تعصبات را کنار گذاشته و فارغ از هر قید و بندی به مبارزه با کسانی برخاست که دین و قدرت خود را به عنوان سنگر و سلاحی برای تجاوز به حقوق دیگران و ستمکاری غصب کرده بودند.
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
فال حافظ
مصرعی از یک غزل حافظ: اگر بر جای من غیری گزیند دوست، حاکم اوست// حرامم باد اگر من جان به جای دوست بگزینم.
دیشب به‌سیل اشک ره خواب می‌زدم
نقشی به‌یاد خطّ تو بر آب می‌زدم
چشمم به‌روی ساقی و گوشم به‌قول چنگ
فالی به چشم و گوش درین باب می‌زدم
ساقی به صوت این غزلم کاسه می‌گرفت
می‌گفتم این سرود و می ناب می‌زدم
خوش بود وقت حافظ و فالِ مراد و کام
بر نام عمر و دولتِ احباب می‌زدم
مشهور است که امروز در خانهٔ هر ایرانی یک دیوان حافظ یافت می‌شود. ایرانیان طبق رسوم قدیمی خود در روزهای عید ملی یا مذهبی نظیر نوروز بر سر سفره هفت سین، یا شب یلدا، با کتاب حافظ فال می‌گیرند. برای این کار، یک نفر از بزرگان خانواده یا کسی که بتواند شعر را به خوبی بخواند یا کسی که دیگران معتقدند به اصطلاح خوب فال می‌گیرد ابتدا نیت می‌کند، یعنی در دل آرزویی می‌کند. سپس به‌طور تصادفی صفحه‌ای را از کتاب حافظ می‌گشاید و با صدای بلند شروع به خواندن می‌کند. کسانی که ایمان مذهبی داشته باشند هنگام فال گرفتن فاتحه‌ای می‌خوانند و سپس کتاب حافظ را می‌بوسند، آنگاه با ذکر اورادی آن را می‌گشایند و فال خود را می‌خوانند.
برخی حافظ را «لسان‌الغیب» می‌گویند یعنی کسی که از غیب سخن می‌گوید و بر اساس بیتی از شعر حافظ او معتقد است که هیچ‌کس زبان غیب نیست:
ز سر غیب کس آگاه نیست قصه مخوان
کدام محرم دل ره در این حرم دارد

یکی از صنایع شعری ایهام است بدین معنی که از یک کلمه معانی متفاوتی برداشت می‌شود. ایهام در اشعار حافظ به صورت گسترده مورد استفاده قرار گرفته. همچنین از مهم‌ترین خصوصیات شعر حافظ گستردگی مطالب ذکر شده در یک غزل اوست؛ به گونه‌ای که در یک غزل از موضوع‌های فراوانی حرف می‌زند. از طرفی هر بیت شعر حافظ نیز به‌طور مستقل قابل تفسیر است. این ویژگی‌های شعر حافظ باعث شده که هر کس با هر نیتی که دیوان حافظ را بگشاید و غزلی از آن را بخواند در مورد نیت خود کلمه یا جمله‌ای در آن می‌یابد و فرد فکر می‌کند که حافظ نیت او را خوانده و به وی جواب داده‌است. غافل از اینکه این ویژگی شعر حافظ است و در بقیه غزلیات او نیز کلمات یا جملاتی همخوان با نیت صاحب فال وجود دارد.

حافظ زمانی که درمانده می‌شود به فال روی می‌آورد:
از غم هجر مکن ناله و فریاد که دوش
زده‌ام فالی و فریاد رسی می‌آید


افکار حافظ
روزگار حافظ روزگار زهد فروشی و ریاورزی بوده‌است. آنان به‌جای آن‌که به‌راستی مردان خدا باشند و روندگان راه حقیقت، اغلب، خرقه‌داران و پشمینه‌پوشانی بودند که بویی از عشق نابرده به تندخویی شهرت داشتند[۳۵] و پای از سرای طبیعت بیرون نمی‌نهادند.[۳۶]
صوفی نهاد دام و سر حقه باز کرد
بنیاد مکر با فلک حقه باز کرد
نقد صوفی نه همه صافی بیغش باشد
ای بسا خرقه که مستوجب آتش باشد
در برابر صوفی، حافظ از عارف با نیکویی و احترام یادکرده و عارف را رهرو راستین و عاشق صادق معشوق می‌داند. اما در برابر آن زاهدان ریایی و صوفیان دروغین را خطاب قرار داده و ریاکاری را بدتر از شراب خواری دانسته و با آن مبارزه می‌کند. حافظ در این مبارزه به کسی رحم نمی‌کند شیخ، مفتی، قاضی و محتسب همه از کنایات و اشعار او آسیب می‌بینند.
می خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند
حافظا می‌خور و رندی کن و خوش باش ولی
دام تزویر مکن چون دگران قرآن را
او باده نوشی را برتر از زهدفروشی ریاکاران می‌داند:
باده‌نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
می خور که صد گناه ز اغیار در حجاب
بهتر ز طاعتی که ز روی ریا کنند
برخی حافظ رامانند نیچه و گوته فیلسوفی حساس به مسائل وجودی انسان می‌دانند که آزاداندیش است و دروغ‌ستیز و ضدخرافات.
مباش در پی آزار و هرچه خواهی کن
که در شریعت ما غیر از این گناهی نیست

عشق حافظ
حافظ دربارهٔ عشق الهی که موضوع غزل‌های عرفانی اوست، صحبت می‌کند. در مورد عشق انسانی هم وقتی از معشوقان جسمانی و مادی صحبت می‌کند، خاطر نشان می‌کند که عشق وی همچون امری است که به یک سابقه ازلی ارتباط دارد. در غزل‌های عرفانی حافظ، عشق مجازی همچون پرده‌ای به نظر می‌آید که عشق الهی در ورای آن پنهان است.[۳۷]
درد عشقی کشیده‌ام که مپرس
زهر هجری کشیده‌ام که مپرس
گشته‌ام در جهان و آخر کار
دلبری برگزیده‌ام که مپرس[۳۷]
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
علاقه به شیراز
علاقه ودید حافظ به شیراز از منظر دیوان او و غزلیاتش بخوبی مشهود است و این اشارات با رویدادهای تاریخی زمان حافظ تطابق دارد؛ بنابراین در دیوان حافظ اگر غزلی شیوا و دلپسند خوانده می‌شود یقین در خلال ابیات آن رمزآسا یا آشکارا واقعه‌ای در روانش و در اندیشه‌اش سیر می‌کند. چراکه حافظ را نباید یک شاعر ساده اندیش و مبالغه گو به‌شمار آورد؛ زیرا وی پیش از اینکه حتی شاعر باشد به مسائل دینی و فلسفی و عرفانی کاملاً آشنایی داشته و بینش وی در منتهای دریافت تأملات و دقایق اجتماعی است؛ لذا دید و دلبستگی حافظ به شیراز از دو منظر قابل بررسی است: یکی مطابقت سروده‌هایش با رخدادهای جامعه که گاهی بر وفق مراد وی است و دیگر طبیعت متنوع و چهارفصل شیراز در آن برهه از زندگی حافظ.

حافظ بعد از تحصیلات و کنجکاوی اش در فراگیری علوم زمان به عنفوان جوانی می‌رسد. شهر شیراز به یمین دولت شیخ ابواسحق اینجو حکمران فارس از امنیت و آرامش کاملی برخوردار بود و مردم از جمله شاعر جوان ما با کمال آسایش و راحتی روزگار می‌گذرانیدند. اماکن خیر در شهر، مساجد، مدارس و خانقاه‌ها و املاک فراوانی که برآنها وقف کرده بودند به‌وفور یافت می‌شد. شیخ ابواسحق پادشاهی آزادی‌خواه بود که مردم را در آزادیهای اجتماعی مخیر می‌داشت. شیراز در یک زمینی هموار بنا شده بود که دور شهر بارویی از زمان آل بویه برجا مانده بود. بدین ترتیب حافظ جوان نیز در این جامعه آزاد بو اسحاقی با شعف و مصلحت جویی زندگی می‌کرد و مسائل سیاسی زمان را به دقت زیر نظر داشت. شیراز که به گفتهٔ ابن بطوطه بهشت روی زمین به‌شمار می‌آمد و از هر سو طرب و شادمانی بر آن بارز، در این روزها شاهد جنب و جوش حافظ جوان بود که هم از ثروت بهره داشت و هم از دانش. او از حافظان قرآن بود و در همین زمان قاریان در شهر بودند که به آواز خوش قرآن می‌خواندند.[۳۸]
با یورش محمدمبارزالدین حکمران کرمان و یزد به شهر شیراز سلطنت ابو اسحاق در هم پیچیده شد و این واقعه در شعر حافظ بازتابی تأسف‌انگیز دارد.
راستی خاتم فیروزه بو اسحاقی
خوش درخشید ولی دولت مستعجل بود
دیدی آن قهقه کبک خرامان حافظ
که ز سر پنجه شاهین قضا غافل بود
دوران بعد از بواسحاق زمان استبداد مبارزالدین بود که اشعاری حاکی از خشم شاعر را به دنبال دارد. او پادشاهی تندخو و ستمکار و متعصب بود به‌طوری‌که حافظ اغلب او را «محتسب» می‌نامد و از اینکه آزادی و امنیت مردم را ضایع کرده حافظ در اندیشه آزاردادن اوست. ازاین جهت برخلاف عقیده محتسب به سرودن اشعاری تند به الفاظی از (می- میخانه- باده- مغ) می‌پردازد.
دوش بر یاد حریفان به خرابات شدم
خم می‌دیدم خون در دل و پا در گل بود
اگرچه باده فرحبخش و باد گلبیزست
به بانگ چنگ مخور باده که محتسب تیزست
محتسب داند که حافظ عاشق است
وآصف ملک سلیمان نیز هم
حافظ ستم بر همشهریان را برنمی‌تافت و رندانه در احقاق حق مردم تلاش می‌کرد تا اینکه شاه شجاع پدر ریاکارش را کور کرد و خود به جای او نشست و حافظ نیز چنین بشارتی را به شیرازیها می‌دهد که:
ای دل بشارتی دهمت محتسب نماند
وز وی جهان برست و بت میگسار هم
دوران حکومت شاه شجاع دوباره آزادی و شادمانی مردم را به دنبال داشت و حافظ نیز به مراد دیرینه خود رسید که:
سحر ز هاتف غیبم رسید مژده به گوش
که دور شاه شجاع است می‌دلیر بنوش
نکته دوم راجع به علاقه ودید حافظ به شیراز چنان‌که گذشت طبیعت سرسبز و مناظر بدیع و باغات دلگشای شیراز بود. بهار شیراز و عطر دل‌انگیز بهار نارنج آن لطف خاصی داشت و درختان سرو که باغها را پوشانده بودند و انواع میوه‌ها که در خاک شیراز پرورش می‌یافت دل از بیننده می‌ربود. گردشگاه‌های فروان که از زمان سعدی نیز باقی‌مانده بود مردم را به طرف خود می‌کشانید.[۳۹]
تنها حافظ نبود که «نسیم خاک مصلی و آب رکن‌آباد» او را اجازه سیروسفر نمی‌داد. در بین تفرجگاه‌های شهر یکی «تکیه سعدی» نزدیک سرچشمه رکن‌آباد در تنگ الله اکبر و دیگر باغ و زاویه سعدی. از نگاه حافظ
شیراز و آب رکنی و این باد خوش نسیم
عیبش مکن که خال رخ هفت کشور است
فرق است از آب خضر که ظلمات جای اوست
تا آب ما که منبعش الله اکبر است
شاعر آرمان طلب شیراز با نگاه تیزبین خود به بهار باصفای شهرش «نسیم روضه» شیراز را بدرقه راه مسافران می‌کند.
دلا رفیق سفر بخت نیکخواهت بس
نسیم روضه شیراز پیک راهت بس
حافظ بر خلاف سعدی دل از شیراز برنکند و به سفر طولانی نپرداخت یا اگر به سفری رفت یقین طولانی نبوده‌است.
در مقام مقایسه نیز شیراز را بر شهر اصفهان رجحان می‌دهد.
اگرچه زنده رود آب حیات است
ولی شیراز ما از اصفهان به
بلکه عمر خود را در شیراز که از صفا و زیبایی آن شهر و همچنین گلگشت مصلی و آب رکن‌آباد خوشدل بود، صرف نمود. زیبایی طبیعت و روانی طبع شاعر نگرش عمیق او را در محیط پیرامون خود عجین کرده بود؛ لذا با نگاهی دقیق به مجموع غیب‌گویی نکرده، ولی از آن‌جا که به ژرفی و با پرمعنایی زیسته‌است و چون سخن و شعر خود را از عشق و صدق تعلیم گرفته، کار بزرگ هنری او آینه‌دار طلعت[۴۰] و طینت فارسی‌زبانان گردیده‌است.[۲۴]
مرا تا عشق تعلیم سخن کرد
حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود
مگو دیگر که حافظ نکته‌دان‌ست
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود
روز بزرگداشت حافظ
بیستم مهرماه برابر با یازدهم اکتبر روز بزرگداشت حافظ می‌باشد که در این روز جشن‌ها و برنامه‌های ملی و بین‌المللی فرهنگی متنوعی در شیراز و سایر نقاط جهان[۴۱] برگزار می‌شود. این روز در تقویم رسمی جمهوری اسلامی ایران[۴۲] با عنوان روز بزرگداشت حافظ ثبت شده‌است. عمده برنامه‌های این روز شامل شب شعر، گل افشانی آرامگاه حافظ، نمایش و رونمایی از دیوان‌های شعر حافظ، نورافشانی و غیره می‌باشد.
انتقاد از حافظ
احمد کسروی حافظ را قافیه‌سازی می‌دانست که برای جور شدن قافیه عباراتی بی‌معنی سروده‌است. به گفتهٔ او حافظ در میان مکاتب متخلف سرگردان مانده، گیج شده و چون به هیچ‌کدام پایبند نگردیده، به پریشان‌گویی و نقیض‌گویی روی آورده و در باطن به همه چیز بی‌عقیده شده و در نهایت خراباتی شده‌است. کسروی حافظ را مسبب برخی بدآموزی‌ها، مانند شراب‌خواری، بیکاری و بی‌دردی، جبرگرایی و خردستیزی، زبان‌درازی نسبت به خدا و امردبازی می‌داند. وی حتی شرق‌شناسان را به این متهم می‌کند که بدخواه شرق هستند و دوست دارند که همه شرقیان مانند حافظ عمر را در کنج خرابات تلف کنند و همه دارایی مملکت خود را به آزمندان اروپا و آمریکا بازگذارند و در این میان گروهی از ایرانیان با آن‌ها هم‌داستان شده‌اند. وی محمدعلی فروغی، محمد قزوینی و قاسم غنی را از جمله کسانی می‌داند که فریب شرق‌شناسان اروپایی را خورده‌اند.[۴۳]
اقبال لاهوری نیز با اینکه از زبان و مضمون‌پردازی‌های حافظ در شعر خود بسیار بهره برده و حداقل از ۱۶ غزل حافظ استقبال کرده‌است، با عقاید و اندیشه‌های صوفیانهٔ حافظ به‌شدت مخالف بود. او در چاپ نخست مثنوی اسرار خودی در ۳۷ بیت از حافظ انتقاد کرد اما به دلیل اعتراض مردم در شبه‌قاره مجبور شد در چاپ‌های بعد به خودسانسوری متوسل شود. برخی از ابیات آن در زیر آمده‌است:
هوشیار از حافظِ صهباگسار
جامش از زهرِ اجل سرمایه‌دار
رهنِ ساقی خرقهٔ پرهیزِ او
می علاجِ هولِ رستاخیزِ او
آن فقیهِ ملتِ می‌خوارگان
آن امامِ امتِ بیچارگان
بی‌نیاز از محفلِ حافظ گذر
الحذر از گوسفندان الحذر
اقبال بعداً در نامه‌ای به محمد اسلم جیراج پوری نوشت به دلیل «ساده‌اندیشی عوام و اثرپذیری سطحی» آن‌ها، غزل‌های حافظ بر ذهن و فکر آن‌ها اثر منفی می‌گذارد.[
44
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
[عکس: 537123_TcdXBkMC.jpg]
منابع

صفا، ذبیح اللّه، تاریخ ادبیات در ایران (۵ جلد)، انتشارات فردوس، ۱۳۶۷.
اختر، عبادالله. دیوان حافظ با ترجمه و شرح اردو، پیشگفتار از دکتر محمّد ریاض خان، ناشران: مرکز تحقیقات فارسی ایران و پاکستان - اسلام‌آباد، و مؤسسهٔ الکتاب گنج بخش رود - لاهور، ۱۳۹۹ هجری / ۱۹۷۹م
اشعار برگزیدهٔ پنجاه‌گانهٔ حافظ (یا حافظ به ۲ زبان)، گردآوری آرتور جی. آربری (Arthur J. Arberry)، انتشارات پدیده، ۱۳۶۷
حافظ، خواجه شمس‌الدین محمد. دیوان حافظ تصحیح خانلری (جلد دوم). به تصحیح و توضیح بهاءالدّین خرّمشاهی، کورش منصوری، و حسین مطیعی امین، در ۴ مجلّد، تهران: نشر قطره، ۱۳۷۴. چاپ دوم. تهران: انتشارات خوارزمی.
خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۳
خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش دوّم، انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ۱۳۷۹. ISBN 964-445-174-0
خرّمشاهی، بهاءالدّین. ذهن و زبان حافظ، چاپ هفتم، انتشارات ناهید، تهران، ۱۳۸۰. ISBN 964-6205-18-6
خرّمشاهی، بهاءالدّین. حافظ، چاپ سوّم، انتشارات طرح نو، تهران، ۱۳۷۸. ISBN 964-5625-29-7
Wilberforce Clarke, The Divan-I- Hafiz, The Octagon Press Ltd. , London, 1891 A.D.
Shehzad Ahmad Khan, Studies in persian Poetry, Royal Book Company, Karachi
Arberry, A. J. , Fifty Poems of Hafiz, Published by The Syndics of the Cambridge University Press, 1962 (First edition 1947)
پانویس

1-زبان غیب

2-مفسر رازها

3-شایگان، داریوش. پنج اقلیم حضور (فردوسی، خیام، مولوی، سعدی، حافظ): بحثی دربارهٔ شاعرانگی ایرانیان. تهران: فرهنگ معاصر، ۱۳۹۳. شابک ‎۹۷۸۶۰۰۱۰۵۰۷۸۷.

4-عرفان در افق اندیشه استاد شهید مرتضی مطهری (ره) بخش دوم

5-گزارش ایرنا روز بزرگ‌داشت حافظ (فارسی). بازدید در ۱۷ ژوئن ۲۰۱۱

6-«تقویم رسمی کشور برای سال ۱۳۹۴ هجری شمسی»، استخراج و تنظیم: شورای مرکز تقویم دانشگاه تهران ـ مؤسسهٔ ژئوفیزیک، مناسبت‌ها از: شورای فرهنگ عمومی. دسترسی در ۱۳۹۴/۰۹/۲۳.

http://www.irane7000saale.com/pdf-Iran-7...e-com).pdf

8-بیت تخلص (پایانی)

9-از کوچه رندان، عبدالحسین زرین‌کوب

10-صفا، ذبیح‌الله تاریخ ادبیات ایران

11-غنی، قاسم. تاریخ عصر حافظ

12-دهخدا، علی‌اکبر. لغتنامه دهخدا، مدخل حافظ

13-غریق فی الإثم، لکنه ذاهب إلی الجنة! (فیصل عبدالحسن)

14-پرویز ناتل خانلری، 1375

15-ذهن و زبان حافظ، ص ۲۶۵–۲۶۷

16-کدام تصحیح دیوان حافظ را بخریم!؟

17-نقد کتاب حافظ برتر کدام است؟
18-
Arthur Arberry ص ۲۲۴

19-حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۴

20-خانلری ۱۰۹۴

21-خانلری ۱۰۹۷، در ۵ نسخه مورد بررسی خانلری و به گزارش خانلری در دیوان کمال اسماعیل چاپ بحرالعلومی، صفحه ۸۲۷ آمده‌است.

22-خانلری ۱۰۹۹، در ۲ نسخه مورد بررسی خانلری.

23-اشاره‌است به بیت زیر:
دل سراپردهٔ محبّت اوست
دیده آیینه‌دار طلعت اوست


24-حافظ‌نامه، شرح الفاظ، اعلام، مفاهیم کلیدی و ابیات دشوار حافظ، بخش اوّل. ص ۳۶

25-دیوان حافظ نسخه قاسم قزوینی و قاسم غنی

26-لاهوری ۲

27-خرمشاهی، حافظ‌نامه…، بخش اول صفحهٔ ۴۰

28-حافظ نامه، خرمشاهی

29-دیوان غربی - شرقی، یوهان ولفگانگ فون گوته، محمود حدادی، نشر بازتاب‌نگار، شابک: ۰-۱-۹۲۸۳۱-۹۶۴

30-نیچه و ایران، داریوش آشوری، فلسفه نو، ۱۴ تیر ۱۳۹۲

31-اکنون میان دو هیچ/مجموعه اشعار نیچه، فریدریش ویلهلم نیچه، علی عبداللهی، نشر جامی، شابک: ۳-۱۱-۷۴۶۸-۹۶۴

32-[آیینه وند]. «حافظ الشیرازی فی کتابات الباحثین العرب» ‎(عربی)‎ (وبگاه). انتشارات سوره مهر. بازبینی‌شده در ۴ اکتبر ۲۰۱۱.

33-عزام، عبد الوهاب. الأوابد. قاهره: دارالفکرالعربی، ۱۹۴۲. ۱۴۸.
34-
Wilberforce Clarke, The Divan-I- Hafiz صفحه xviii

35-اشاره‌است به بیت زیر:
پشمینه‌پوش تندخو، کز عشق نشنیدست بو
از مستیَش رمزی بگو، تا ترک هشیاری کند


36-اشاره‌است به بیت زیر:
تو کز سرای طبیعت نمی‌روی بیرون
کجا به‌کوی طریقت گذر توانی کرد؟


37-مهدویت در شعر حافظ

38-دیوان حافظ- محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی- انتشارات اقبال ۱۳۵۳

39-تاریخ ادبیات – دکتر رضازاده شفق- انتشارات شهسواری ۱۳۲۰

40-اشاره‌است به بیت زیر:
دل سراپردهٔ محبّت اوست
دیده آئینه‌دار طلعت اوست


41-باشگاه خبرنگاران، کد خبر: ۴۱۱۶۱۰۲، ۱۶ مهر ۱۳۹۱

42-تقویم رسمی کشور

43-ثبوت، اکبر. «حافظ». دانشنامه جهان اسلام. بنیاد دائرةالمعارف اسلامی. بایگانی‌شده در ۲۲ نوامبر ۲۰۱۰. بازبینی‌شده در ۳ ژانویهٔ ۲۰۱۳.

44-دبا، ذیل «حافظ»، جلد ۱۹، صص ۶۷۲ و ۶۷۳


منبع:ویکی پدیا
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  سعدی شیرازی d.ali 0 226 ۱۷-۰۲-۹۷، ۱۰:۲۹ ق.ظ
آخرین ارسال: d.ali

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
avapars (۱۷-۰۲-۹۷, ۱۱:۲۵ ق.ظ)، دخترشب (۱۸-۰۲-۹۷, ۱۲:۲۷ ق.ظ)، d.ali (۱۷-۰۲-۹۷, ۱۱:۲۳ ق.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان