امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دروغ گفتن ....:)
#1
مثلا اگر روزی همین برنامه آمریکن تلنت بخواهد در ایران برنامه برگزار کند و من یکی از شرکت کنندگان آن باشم
، وقتی که رفتم روی استیج پشت میکروفن می ایستم و منتظر میمانم از من بپرسند تلنت شما چیست پسر جان !
بعد صدایی در گلو صاف میکنم و میگویم : دروغ گفتن جناب ! من بلدم دروغ بگویم ، خوب هم دروغ بگویم !
من توانایی این را دارم که سال های سال دروغ بگویم ، آنقدر دروغ بگویم که دیگر حال خودم هم از خودم به هم بخورد ، آنقدری که یکجایی یکنفر دست مرا بکشد و توی صورتم فریاد بزند و بگوید بس کن رفیق ، بس کن ، تورا قسم به آن چیزی که میپرستی اش بس کن ، ببین چه به روز خودت آوردی !
زمانی که گریه دارد امانم را میبرد طوری به روی شما میخندم و با تبسم میگویم چطوری خوشتیپ ، که شما همه چیز را در آنی فراموش کنید و با ذوق زدگی خاصی جواب چطوری خوشتیپ مرا بدهی و به کل فراموش کنی که آدم روبروی شما فقط سی ثانیه تا گریه فاصله دارد .
زمانی که برای بار آخر دارم آدم روبرویم را در آغوش میگیرم و نگاهم به آنور گیت فرودگاه است
، وقتی که میگوید کاری نداری ، من هزاران کار نیمه کاره ام را میگذارم روی طاقچه ی دلم و میگویم نه قربانت گردم ، رفتی آن دور دورها به رسم کار دنیا بی معرفت نشوی فلانی جان ، مراقب خودت باش تورا به خدا ،
طوری توانایی اش را دارم که اینها را آنقدر واقعی بگویم که حتی آدم روبرویم فکرش هم نماند پیش منی که هزاران هزار کار ناتمام با او داشتم ولی تصمیم گرفتم که لال و مبهوت رفتنش به آنور گیت های آن غمخانه را نگاه کنم .
قربان من توانایی این را دارم که در بدترین دقایق زندگی ام تبسم کنم و آنقدر آرام و ساکت رفتار کنم که حرص خودم هم از این همه خویشتن داری افراطی در بیاید ،
قربان من هیچوقت طرفدار خداحافظی نبوده ام ، هیچوقته هیچوقت ، اما همیشه آنقدر استادانه و بدون ذره ای اضافه کاری خداحافظی کرده ام روی برگردانده ام و مسیر بعدی زندگی ام را در پیش گرفتم که در هیچ فیلم درامی هم نظیرش را پیدا نخواهید کرد .
بله قربان ، حالا که خوب فکر میکنم در تمام این سال ها تنها کاری را که توانستم در اوج مهارت انجامش دهم همین دروغ گفتن بوده است !
شما نمیدانید با این دروغ ها چه خیانتی به خود و دیگران کرده ام !
چه جنایتی !
میدانید قربان من فکر میکنم دروغ گفتن فقط در راست نگفتن خلاصه نمیشود ، دروغ میتواند گاهی به شکل های دیگری هم در بیاید ،
مثل سکوت کردن ، آنقدر زیاد بوده که حسابش از دستم در رفته است ، حساب جاهایی که باید حرف میزدم ، باید دهن باز میکردم ، باید خود را مبرا میکردم از همه ی آن چیزی که داشت به من نسبت داده میشد ،
از همه آن چیزی که میشنیدم و میدانستم حتی یک کلمه اش هم درست نیست ،
اما در عوض من چه کار کردم قربان ؟
سکوت ! سکوتی مملوء از دروغ ! جایی که گریه داشتم ، خندیدم جایی که آسمانم ابری بود ، آفتابی شدم جایی که تنهایی امانم را داشت میبرید ،
دور خودم را شلوغ نشان دادم جایی که باید ناراحت میشدم و راه رفتن در پیش میگرفتم ،
ناراحتی ام را ریختم درون خودم ، بخشیدم و باز هم ماندم و در نهایت جایی که باید میمردم ،
اشتباه کردم و زنده ماندم زنده ماندنی لبریز از دروغ تماشاگرانی که پشت داوران مسابقه نشسته اند
بلند میشوند و برای تلنتم کف و سوت میزنند و من با عجیب ترین حال ممکن در دنیا استیج را ترک میکنم . .


| پویان اوحدی |
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان فوق العاده زیبای دروغ های مادر SilentCity 2 323 ۱۵-۰۳-۹۴، ۰۷:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: .ShahrzaD.
  دروغ وشاید اجبار... ×دختر بهار× 0 270 ۲۷-۰۲-۹۳، ۰۶:۱۹ ب.ظ
آخرین ارسال: ×دختر بهار×
  لباس زیبای دروغ ستاره شب 0 398 ۰۵-۱۰-۹۱، ۱۰:۰۸ ب.ظ
آخرین ارسال: ستاره شب

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
5 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
صنم بانو (۰۱-۱۱-۹۶, ۰۸:۲۸ ب.ظ)، AsαNα (۰۱-۱۱-۹۶, ۰۸:۴۹ ب.ظ)، d.ali (۰۱-۱۱-۹۶, ۰۴:۵۶ ب.ظ)، دختربهار (۰۱-۱۱-۹۶, ۰۴:۵۶ ب.ظ)، taranomi (۰۱-۱۱-۹۶, ۰۴:۵۹ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان