ارسالها: 327
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: تير ۱۳۹۵
اعتبار:
2,393
سپاسها: 0
5 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
ما را به نیمه پر لیوان چه کار ¿?
این باقی سمیست که پیشتر خورده ام..
ارسالها: 327
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: تير ۱۳۹۵
اعتبار:
2,393
سپاسها: 0
5 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
ما را به نیمه پر لیوان چه کار ¿?
این باقی سمیست که پیشتر خورده ام..
ارسالها: 7,817
موضوعها: 812
تاریخ عضویت: مهر ۱۳۹۵
اعتبار:
10,217
سپاسها: 141
692 سپاس گرفتهشده در 44 ارسال
تاحالاشده دلتون بخواد بين جمعيت مثل يك سايه باشيد؟درحالى كه هست انگارنيست.يه زمانى دوست داشته مانند سايه بودم بدون هيچ حجم وبو ونورى.الان براستى يك سايه هستم امانميدانم ايا دوست دارم همچنان سايه باشم يا...
خدايا تو ببين
خدايا تو ببخش
ارسالها: 327
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: تير ۱۳۹۵
اعتبار:
2,393
سپاسها: 0
5 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
۰۴-۱۲-۹۵، ۱۲:۵۵ ق.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۰۴-۱۲-۹۵، ۱۲:۵۸ ق.ظ توسط hananee.)
« نمی ارزد »
صدای تیک تیک ساعت .. صدایی که این روزها ارامش عجیبی به روح خسته ام می بخشد..
صدای بی صدایی..
فریادی بسیار بلند در خاموشی ام..
غم در خنده هایم..
بیداری در اوج خواب هایم..
و پیچیدن گریه در صدای خواننده بی نوا..
صدای داد ارشاد و غم صدایش که وای.. چه میکند با قلبم..
محکم کشیدن موهایم و پاسخم تنها به نیش و کنایه ها « باشه تو خوب » شده است..
چه زندگی بی معنایی میشود برایت وقتی معنی زندگی ات نگاه ادمی شود و مجبور به ترکش شوی...
ما.. نسل سوخته ایم.. نه .. ما نسل سوخته نیستیم .. ما نسل ادمان دروغگوییم..ادمان دورو..با تمام این پنهان کاری ها ادعای صاف و صادق بودن داریم..
پنهان کردن اشکها و آه هایمان.. پنهان کردن دردمان.. پنهان کردن دندان های شکسته ای که با مشت حرف های دیگران خورد شده است..پنهان کردن خیانت هایی که به همان شده و زخم هایی که زدیم..
نسل ما.. نسلی است که غمش را با سخت بودن فرو کش میکند و با صدا خفه کنه دست هایش. صدای هق هقش را میپوشاند..و بعد .. با نگاهی گذرا به خاطراتش تیر اخر را رها میکند و.. خلاص..
نسلی که درد میکشد.. زخم خورده است و خلوتی ندارد که کسی درش مرحم گذار شود.. و همان شخص.. شبها به درد دوستانش گوش سپاردن که نه.. روحش را پیش کش میکند..و خدا میداند که درکش به اندازه زیاد بودن غرور همان دوستان است ..
کسی که درکش می ارزد به اندرز های بزرگان..و همان ادم با درک.. که شاید فکرکنی بیش از سی سال دارد .. باید فردا با روپوش مدرسه.. در کلاس درس بنشیند..و چقدر شیرین میشود برایش کلاسی که جسمش انجاست و روحش.. به راستی روحش کجاست؟؟
یک چیز می تواند ارامش کند..آهی عمیق از تمام وجود.. دلش لک زده برای صدایی که ارامش میکرد..اما حال.. باید ارام شود با دیدن انواع خیانت ها و یاد بگیرد که عشق.. تنها منافع ادمهاست...عشق پوچ است.. تنها عشقی واقعی است که با دستانش ارام شوی.. با نگاهش ارام شوی.. با صدایش ارام شوی... با خشمش ارام شوی.. برای زخمت مرحم شود و با غمش نابود شوی..و پوچ است بقیه احساس هایی که اسم عشق به خود گرفته اند..
و چه کسی میتواند اینگونه ارامت کند جز مادر؟؟، خلاصه بانو .. خلاصه اقای قصه غصه..اگر کسی در زندگی ات نیست... بدان که هنوزم عاشقی.. کسی را داری که به عشق که نه .. به دنیا می ارزد.. عشق ها را بزار دمه کوز و ابش را بخور. .. تنها بدان . تمام تمام عشق ها به یک. .. به یک که نه.. به یک صدم نگاه مادرت نمی ارزد... تنها همین.. خلاصه بگویم برایت .. عشق.. به هیچ .. نمی ارزد
ما را به نیمه پر لیوان چه کار ¿?
این باقی سمیست که پیشتر خورده ام..
ارسالها: 327
موضوعها: 2
تاریخ عضویت: تير ۱۳۹۵
اعتبار:
2,393
سپاسها: 0
5 سپاس گرفتهشده در 0 ارسال
۰۴-۱۲-۹۵، ۱۲:۵۶ ق.ظ
(آخرین تغییر در ارسال: ۰۴-۱۲-۹۵، ۰۱:۰۲ ق.ظ توسط hananee.)
درباره نوشته بالا.. اول اینکه خیلی منتظر نظراتتون هستم... و دوم اینکه بعضی از جمله ها و حرف ها هر چند کم اثر کس دیگه بود که بهم گفت و منم ازش استفاده کردم ... گفتم بگم ریا نشه
ما را به نیمه پر لیوان چه کار ¿?
این باقی سمیست که پیشتر خورده ام..