امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
دیوار خونین
#1
روز خواستگاریش بود.در اتاق را قفل کرده بود روی تخت نشسته با دستهایش پاها یش را گرفته بود پرده اتاقش کشیده بود به ماه می نگریست که به چه زیبای با ستاره گانش دلربای میکند
نمی توانست به جای معشوقش کس دیگری را قبول کند .تکه شیشه ای را روی ملافه اش گذاشته بود.
شبنم هایش تمام گونه هایش را خیس کرده بود.وجودش آغوش گرم اورا طلب میکرد
یاد آخرین گفته معشوقش افتاد:"من تو را نمی خواهم" تمام وجودش شکست دختر این حقیقت را باور نداشت شاید احساسش به راست میگفتتد!؟
شیشه را روی شاه رگش گذاشت زنگ زده شد مهمان ها آمده بودند. دختر به آسمان نگاهی کرد ماه پشت ابر رفته بود دختر .........رگش را زد...........با آخرین نفس هایش زیر لب اسم معشوق را زمزمه کرد و با دست خونینش روی دیوار نوشت "ماه من از آسمانم رفت.من نیز رفتم"
دقایقی گذشت مادرش در را باز کرده بود ناگهان با صدای جیغ مادرش همه به در اتاقش رسیدند خواستگارش با چشمانی اشک آلود جلو آمد و دستش را روی گردن دختر گذاشت دختر رفته بود خواستگار با دست خونینش روی دیوار نوشت"ستاره من.من امدم"
.................................................. .................................................. ............................
کاش در زندگی اندکی صبر داشته باشیم شاید خواسته هایم در کنارمان باشد
پاسخ
سپاس شده توسط: yasi
#2
خسته نباشي واقعا...
نوش دارو بعده مرگه سهراب!
دكتر چه مهربونه...
درد منو ميدونه....
با شادي و با خنده زخم منو ميبنده...
ميگه مريض كوچولو,كوچولوي موچولو....
برو بخواب تو خونه دواي تو همينه...
تا كه بشي سلامت,خوشحال و شاد و راحت...: دي
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  داستان ترسناک و خونین از چارلی بترس(خیلی جذاب) Aiden22 1 305 ۱۹-۰۵-۹۴، ۱۱:۰۵ ق.ظ
آخرین ارسال: ghazaleh
  دیوار عجیب Aiden22 1 178 ۱۲-۰۵-۹۴، ۰۴:۴۷ ب.ظ
آخرین ارسال: asma123
  زندگی بدون دیوار الهه ی شب 0 205 ۲۶-۰۳-۹۴، ۱۱:۱۳ ب.ظ
آخرین ارسال: الهه ی شب

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
1 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
SilentCity (۲۵-۰۵-۹۴, ۰۷:۵۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان