سلام
این سلامو قاتی همه عطر رازقی های عشق کنید و استشمام...
یه رمان دیگه و شاید یه جنجال دیگه...
اسم رمانو که متوجه شدین...
این مرد، ارباب است!
قبل از شروع یه معرفی کوچولو از رمانام داشته باشم:
در تمنای توام- تلافی...و اما عشق- نذار دنیا رو دیوونه کنم- همه سهم دنیارو ازم بگیر- کفش قرمز(در حال تایپ)
اونایی که روها رو شناختن و سبکش و دیدن و خوندن و پسنیدن بگم که این رمان هم سبکی مشابه نذار دنیارو دیوونه کنم و کفش قرمز
داره، باز اونایی که روها رو شناختن بگم که من از عشق می نویسم.رمانام هم خونه ای نیست، پلیسی نیست، ترسناک نیست،
ابهام آمیز نیست اما...پر از عشقه، پر از غروره، پر از زندگیه و پر از حس خوب عاشقی.
اونایی که خاص رمان می خونم پس به جمع ما خوش آمدن.
اما هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است، خلاصه داستان...
از من عشق می گیری و غرور می دهدی
از من پدر می گیری و نگاهی که صد حرف دارد
تو را به آیه قسم که زندانی شدنت را دوست دارم اگر آن تن بالا رفته ی صدایت برای لرز دادن نگاهم دست نوازش ی شود برای
کاشتن لبخندی خوش
عاشق می شوم، عاشق می مانم.
قاصدک، دختری که اسیر میشه، اسیری مردی پر از غرور، که اونو به جای طلب از پدری بر می داره که قول میده پول طلبو جور کنه
حتی اگه بمیره تا دخترش آزاد بشه...اما باربد چقد مرد میشه که ساده از قاصدکی بگذره که زیباست و پر از شیطنت و زندگی و البته
با نیش زبونی که داغون می کنه.باربد جذابمون که دوس دختراش دیوونه اش می کنن توی قصرش باید از یه شاهزاده بگذره...اگه بتونه...
شخصیت ها:
باربد:30 ساله، مغرور و غد و بد اخلاق...
قاصدک:23ساله، مغرور، شیطون و پر از زندگی و سروصدا و البته کمی گستاخ...
ژانر:همه می دونن اما عاشقانه...
ختم کلام اینه که روهای عشق هنوز هستش پس تنهاش نذارین.
این سلامو قاتی همه عطر رازقی های عشق کنید و استشمام...
یه رمان دیگه و شاید یه جنجال دیگه...
اسم رمانو که متوجه شدین...
این مرد، ارباب است!
قبل از شروع یه معرفی کوچولو از رمانام داشته باشم:
در تمنای توام- تلافی...و اما عشق- نذار دنیا رو دیوونه کنم- همه سهم دنیارو ازم بگیر- کفش قرمز(در حال تایپ)
اونایی که روها رو شناختن و سبکش و دیدن و خوندن و پسنیدن بگم که این رمان هم سبکی مشابه نذار دنیارو دیوونه کنم و کفش قرمز
داره، باز اونایی که روها رو شناختن بگم که من از عشق می نویسم.رمانام هم خونه ای نیست، پلیسی نیست، ترسناک نیست،
ابهام آمیز نیست اما...پر از عشقه، پر از غروره، پر از زندگیه و پر از حس خوب عاشقی.
اونایی که خاص رمان می خونم پس به جمع ما خوش آمدن.
اما هر چه بگذریم سخن دوست خوش تر است، خلاصه داستان...
از من عشق می گیری و غرور می دهدی
از من پدر می گیری و نگاهی که صد حرف دارد
تو را به آیه قسم که زندانی شدنت را دوست دارم اگر آن تن بالا رفته ی صدایت برای لرز دادن نگاهم دست نوازش ی شود برای
کاشتن لبخندی خوش
عاشق می شوم، عاشق می مانم.
قاصدک، دختری که اسیر میشه، اسیری مردی پر از غرور، که اونو به جای طلب از پدری بر می داره که قول میده پول طلبو جور کنه
حتی اگه بمیره تا دخترش آزاد بشه...اما باربد چقد مرد میشه که ساده از قاصدکی بگذره که زیباست و پر از شیطنت و زندگی و البته
با نیش زبونی که داغون می کنه.باربد جذابمون که دوس دختراش دیوونه اش می کنن توی قصرش باید از یه شاهزاده بگذره...اگه بتونه...
شخصیت ها:
باربد:30 ساله، مغرور و غد و بد اخلاق...
قاصدک:23ساله، مغرور، شیطون و پر از زندگی و سروصدا و البته کمی گستاخ...
ژانر:همه می دونن اما عاشقانه...
ختم کلام اینه که روهای عشق هنوز هستش پس تنهاش نذارین.
به نام خدایی که به گل ، خندیدن آموخت . . .