امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شعرانه
بر لب یار شوخ دلبندم
خفته لبخند گرم زیبایی
خنده نه، بر کتاب عشق و امید
هست دیباچه فریبایی
خنده نه دعوتی ست، عقل فریب
بهر آغوش آرزومندی
قصه محرمانه‌ای دارد
ز خوشی‌های وصل و پیوندی
چون شراب خنک به جام بلور
هوس انگیز و تشنگی افزاست
جام اول ز می‌نگشته تهی
جام‌های دوباره باید خواست
نقش یک خواهش است و می‌ریزد
زان لبان درشت افسون ریز
گرمی و لذتی به جان بخشد
همچو خورشید نیمه پاییز
پیش این خنده‌های مستی بخش
دامن عقل می‌دهم از دست
چه عجیب از خطا و لغزش من؟
مست را لغزش و خطا بایست
سیمین بهبهانی


پاسخ
کجای گریه بخندم، کجای خنده بگریم
که پشت گریه و لبخند، توامان تو نباشی
عبدالجبار کاکایی


پاسخ
من ارگ بم و خشت به خشتم متلاشی
تو نقش جهان هر وجبت ترمه و کاشی
این تاول و تب خال و دهان سوختگی ها
از آه زیاد است، نه از خوردن آشی
از تنگ پریدیم به امید رهایی
ناکام تقلایی و بیهوده تلاشی…
یک بار شده برجگرم  زخم نکاری؟!
یک بار شده روی لبم بغض نپاشی؟!
هر بار دلم رفت و نگاهی به تو کردم
بر گونه ی سرخابی ات افتاد خراشی
از شوق هم آغوشی و از حسرت دیدار
بایست بمیریم چه باشی چه نباشی
حامد عسکری


پاسخ
تا خنده ی تو می چکد از خوشه ی لب ها
بیچاره بمی ها و غم نرخ رطب ها
دنبال دو رج بافته از ابریشم مویت
تبریز شده قبر عجم ها و عرب ها
قاجاری چشمان تو را قاب گرفته است
قنداق تفنگ همه مشروطه طلب ها
از عکس تو و بغض همینقدر بگویم :
دردا که چه شب ها که چه شب ها که چه شب ها…
قلیـ ـان چه کند گر نسپارد سر خود را
با سینه ی پر آه به تابیدن تب ها ؟
گفتم غزلی تا ننویسند محال است :
ذکر قد سرو از دهن نیم وجب ها.



maraحامد عسکری


پاسخ
از خانه بیرون می‌زنم اما کجا امشب
شاید تو می‌خواهی مرا در کوچه‌ها امشب
پشت ستون سایه‌ها روی درخت شب
می‌جویم اما نیستی در هیچ جا امشب
می‌دانم آری نیستی اما نمی‌دانم
بیهوده می‌گردم به دنبالت، چرا امشب؟
هر شب تو را بی جستجو می‌یافتم اما
نگذاشت بی خوابی بدست آرم تو را امشب
ها… سایه‌ای دیدم شبیهت نیست اما حیف
ای کاش می‌دیدم به چشمانم خطا امشب
هر شب صدای پای تو می‌آمد از هر چیز
حتی ز برگی هم نمی‌آید صدا امشب
امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه
بشکن قرق را ماه من بیرون بیا امشب
گشتم تمام کوچه‌ها را، یک نفس هم نیست
شاید که بخشیدند دنیا را به ما امشب
طاقت نمی آرم، تو که می‌دانی از دیشب
باید چه رنجی برده باشم، بی تو، تا امشب
ای ماجرای شعر و شب‌های جنون من
آخر چگونه سر کنم بی ماجرا امشب

 
محمدعلی بهمنی
...


پاسخ
من زنده بودم اما، انگار مرده بودم
از بس که روزها را تا شب شمرده بودم

یک عمر دور و تنها، تنها به جرم این که
او سرسپرده می‌خواست، من دل سپرده بودم

یک عمر می‌شد آری در ذره‌ای بگنجم
از بس که خویشتن را در خود فشرده بودم

در آن هوای دلگیر وقتی غروب می‌شد
گویی بجای خورشید من زخم خورده بودم

وقتی غروب می‌شد وقتی غروب می‌شد
کاش آن غروب‌ها را از یاد برده بودم

محمدعلی بهمنی


پاسخ
دیوانگی ها گرچه دائم دردسر دارند
دیوانه ها از حال هم امّا خبر دارند
آیینه بانو! تجربه این را نشان داده:
وقتی دعاها واقعی باشند اثر دارند
تنها تو که باشی کنار من دلم قرص است
اصلاً تمام قرص ها جز تو ضرر دارند
آرامش آغوش تو از چشم من انداخت
امنیتی که بیمه های معتبر دارند
«مردی» به این که عشق ده زن بوده باشی نیست
مردان ِقدرتمند، تنها «یک نفر»  دارند!
ترجیح دادم لحن پُرسوزم بفهماند
کبریت های بی خطر خیلی خطر دارند!
بهتر! فرشته نیستم ، انسانِ بی بالم
چون ساده ترکت می کنند آنان که پَر دارند
می خواهمت دیوانه جان! می خواهمت، ای کاش
نادوستانم از سر تو دست بردارند…
 
امیدصباغ نو


پاسخ
آهِ من طوفان تهران را به راه انداخته
پایتختت را به این روز سیاه انداخته!
غیبتت جز من که روی ابر را کم کرده ام
آسمان شهر را در اشتباه انداخته…
امیدصباغ نو


پاسخ
هر چند امیدی به وصال تو ندارم
یک لحظه رهایی ز خیال تو ندارم

ای چشمه ی روشن منم آن سایه که نقشی
در آینه ی چشم زلال تو ندارم

می دانی و می پرسیم ای چشم سخنگوی
جز عشق جوابی به سوال تو ندارم

ای قمری هم نغمه درین باغ پناهی
جز سایه ی مهر پر و بال تو ندارم

از خویش گریزانم و سوی تو شتابان
با این همه راهی به وصال تو ندارم

محمدرضا.شفیعی کدکنی


پاسخ
نتوانم به تو پیوستن و نی از تو گسستن
نه ز بند تو رهایی نه کنار تو نشستن

ای نگاه تو پناهم !‌ تو ندانی چه گناهی ست
خانه را پنجره بر مرغک طوفان زده بستن

تو مده پندم از این عشق که من دیر زمانی
خود به جان خواستم از دام تمنای تو رستن

دیدم از رشته ی جان دست گسستن بود آسان
لیک مشکل بود این رشته ی مهر تو گسستن

امشب اشک من ازرد و خدا را که چه ظلمی ست
ساقه ی خرم گلدان نگاه تو شکستن

سوی اشکم نگهت گرم خرامید و چه زیباست
آهوی وحشی و در چشمه ی روشن نگرستن
محمدرضا.شفیعی کدکنی


پاسخ


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
13 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
~ MoOn ~ (۰۵-۰۷-۰, ۰۹:۲۶ ب.ظ)، صنم بانو (۲۱-۰۱-۳, ۰۸:۴۱ ب.ظ)، دخترشب (۲۵-۰۷-۰, ۱۱:۳۱ ق.ظ)، دختربهار (۲۳-۰۶-۰, ۱۰:۲۶ ب.ظ)، minaa (۰۷-۰۷-۰, ۰۴:۳۳ ب.ظ)، دختر ماه (۱۲-۰۷-۰, ۰۴:۴۶ ب.ظ)، B.gh@neh (۱۴-۰۴-۰, ۱۰:۱۷ ب.ظ)، Mr. pickle (۰۵-۰۵-۰, ۰۴:۰۹ ب.ظ)، arom (۱۱-۰۸-۲, ۱۰:۴۵ ب.ظ)، Aradel.M (۲۱-۰۳-۰, ۰۷:۰۱ ب.ظ)، mahdi942 (۱۳-۰۹-۰, ۰۸:۴۷ ق.ظ)، arashke (۰۲-۰۹-۰, ۰۱:۵۱ ب.ظ)، qaz111 (۱۷-۰۸-۲, ۱۱:۳۰ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان