امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 2 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
شعرای من :)
#1
مینویسم من از تو و خاطراتت
نشستم یه گوشه که برگردی باز دوباره
بغلت میکنم تو خاطراتم
من غرق شدم توی فاصله ات
میبینی منو؟ منو یادت هست؟
گفتم لج نکن
گفتی لج کردم 
با تو و احساست یه کمی بد کردم
میرم از دست من
هوا چه سنگینه
میگه دوسش دارم و بعد میره :)
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
یه روزی رفتی گفتم یه روز برمیگرده
ولی رفتی تو
یه جور رفتار کردی که انگاری نمیشناسی منو
من هنوزم حس میکنم گرمی دستتو رو دستام
من هنوزم تورو میخوام حتی اگه خودت نخوای
صدای خنده هات هنوزم تو گوشمه
این حس لعنتی خیلی وقته رو مودمه
همه چی تموم شده دیگه حسی نیست
خستم از این رابطه ای که توش عشقی نیست
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
گرفته قلبم 
چقدر خستم
یه قرص و یه کمی سردرد
آره خوب نمیشه حالم
توکه رفتی
ندارم حرفی 
ولی میخواستم تو باشی پیشم
چقدر تنهام 
موندم با دردام
فقط میخوام نباشم فردا
نباشم فردا که نشه دردام بیشتر
تو نمیدونی گذشتم منو پیرکرد
شدم روانی شدم من دیوونه
آخه این دل خیلی داغونه
میخواد برگرده
احساس و پس زده
همه رو رد کرده
یه کمی با قبلش فرق کرده
با قلبش بد کرده
با قلبش بد کرده :)
دیگه کسی نداره حسی 
همه رفتن تو فاز جنسی 
میگن عشق کن نداره عیبی
تو رفتی 
گاهی دلم برات تنگ میشه بدون هیچ حسی
وقتی اسم تو میاد وسط تازه میفهمم که دیگه نیستی
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
دیگه نه دیگه نه
کاری ندارم به کارت
برو با هرکی که خواستی باش
ولی هنوزم هی میگم هی میگم برمیگرده
دست تو دست دوره شهر میگرده
اون برمیگرده اون برمیگرده
ولی برنگشت
هیچوقت برنگشت
الان روزا میگذره و منم همش تو فکرم
 باهمه لج کردم گفتم فقط اونو میخوام
اونو میخوام با همه بدیاش
همه سردیاش
 با همه حرفایی که زد و رفت به جاش
الان هی میگم هی میگم برمیگرده
دیوونه شدم و میگم برمیگرده
اون رفت دیگه برنگشت
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
تموم شد
نشد که بشه
رویاها آرزو موندن
آرزوها حسرت
حسرتا درد
دردا زخم
زخما مرگ
مرگا حرف
حرفا تلخ
یه زندگی بد
آروم آروم میشه محو
اون که محو میشه دیگه نیست
نه که نخواد نه دیگه آیندش مهم نیست
پاسخ
سپاس شده توسط:
#6
یه رویای خیالی یه آرزوی پوچ
همه رفتن و ما موندیم و اون
یه رویای سیاه تو خوابمی
که میگیره از من همه کارامو
بخت و اقبال و روزای رفته
دیگه دیر شده و زمان گذشته
یه جای خالی یه فکر تازه
داره همه انگیزه هامو به یاد میاره
یه تلنگر یه حس تازه
داره همه خاطره هامو میسازه
یه رویای محال و یه خواب سنگین
داره فرصت های خوب و از من میگیره
فرصت های رفته و یه آدم ناتوان
داره کل زندگیم و به خاک میسپاره
یه شبنم مرده و گل های پژمرده
داره دیگرانم تحت تاثیر میذاره
اون نمیدونه داستان چیه
فرق بین انسان چیه
اون میگذره و رد میشه
نمیخواد بفهمه پایان چیه
اون همه زندگیش و با خواب میگذرونه
اون کلی رویا داره ولی بهش نمیرسه
کل آرزوها پر داریم ما یه خورده فرق
تو خیالش همه چیز ممکن شد
تو واقعیت همشون نابود شد
فرصتای رفته ایده های هفته
داره زندگیو برام میگذرونه
یه آدم ناتوان و رویای خاک خورده
داره کم کم قلبمو به تنگ میاره
اون نمیدونه داستان چیه
زندگی تکرار میشه
اون میخواد انجامش بده
اما نمیدونه جریان چیه
یه تلاش و کلی راه ساده
داره رویای یه ناتوان و میسازه
یه هدف و کلی مقصد
داره برام کارساز میشه
اون همیشه هست و هی میره از اول
نمیدونه این کارا بیخوده بی فایده اس
اون میگه پایان خوشه زندگی آسون میشه
اون میره پی مقصد نمیبینه هدف برگشت
اون همیشه تنهاست داره فکر رفتن
ایندفعه با هدف و بدون مقصد
میره و میره و میره و تموم میشه
زندگی ایندفعه آسون میشه
رویاها میرن و میمیرن
هدف ها زیادتر میشن
کسی راه چاره نداره همه به فکر فرارن
میرم تا هدف و پیدا کنم
من نمیتونم زندگی و انکار کنم
میرم تا ببینم چی درسته چی غلط
این فکرا برام همش شدن ضرر
داره زندگی میره و نشدیم مرد عمل
ولی غصه نخور ما داریم یه هدف
من رفتم خودم و به یک دره رسوندم
پریدم و به راحتی از همه چیز گذشتم
از خواب پا شدم ساعت هشت شده
چرا امروز هوا ابری تر شده
کلی از کارام مونده همه وقتام رفت
ایندفعه نمیذارم رویام بره پر
رفتم سمت هدف
همه چیز انجام شد
اینکارا کم کم برامون داستان شد
به هدف رسیدم و راهم و پیدا کردم
از الان شادم و بی غصه ام
برو سمتش نگو غیرممکنه
این فکرا همش بیخوده
یه کاری کن نمونی تو حسرت
وگرنه زندگیت و میدی از دست
من میرم پی سرنوشتم
گوربابای اینکه رد و زشتم
زندگی تکرار نمیشه فرصت یکبار میاد
اینجا نه ته خطه نه راه برگشت
اینجا شروع راه و مقصده
آینده زیرپامه دیگه بامه شانسم میره با یه تاس
میرسه شروع قصه ام
اینبار همه چیز و حفظم ؛) پایان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#7
تظاهر کن تظاهر کن به چیزایی که داری 
مگیر حرف دل و گوش بگیر حقی که داری
تو آزادی بری در کوه و دریا 
نه که تحمیل شود حرفت به فردا 
فراموش کن فراموش کن خرافات حسد را 
تو شادی کن در این باغ به حرف خود بچسبا 
من آزادم در این قلعه در این شهر و در این دره 
من آزادم برم‌ هرجا که خواستم 
گناه من تظاهر نیست که محدود شوم راحت 
تظاهر کن تظاهر کن که ذاتت رو شود بازم 
تو تقصیری نداری و ولی تحمیل شده این حرف :)
پاسخ
سپاس شده توسط:
#8
این عکس تو آیینه تصویر من نیست
نه این من نیستم
اونی که لبخند نداره و دوره از خودش
یکمی غمگین و پژمرده اس 
دنبال رویایی که نمیشه سهمش نه
همیشه گفت میتونم ولی وقتش رفت
اشتباهایی که میشن انتخاب
فرصتایی که میرن عین باد
چقد تلخه که نمیشه گذشته رو یکمی تغییر بدم 
هرچی گفتم نمیشه رو از بین ببرم 
بجای همشون از ته دل بخندم
از ته دل بخندم
اون روزای بدم و از یاد ببرم
نه این عکس تو آیینه تصویر من نیست
پاسخ
سپاس شده توسط:


چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
9 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
ملکه برفی (۲۳-۱۰-۹۶, ۱۰:۰۴ ب.ظ)، دخترشب (۱۱-۰۱-۹۹, ۰۷:۵۷ ب.ظ)، d.ali (۰۹-۰۶-۹۶, ۰۹:۰۴ ب.ظ)، ایانا (۱۳-۰۱-۹۹, ۱۲:۲۸ ق.ظ)، Land star (۱۰-۰۶-۹۶, ۰۴:۰۸ ب.ظ)، taranomi (۲۳-۱۰-۹۶, ۰۴:۲۵ ق.ظ)، author (۰۲-۱۲-۹۶, ۱۰:۰۲ ب.ظ)، minaa (۱۱-۰۱-۹۹, ۰۲:۲۹ ق.ظ)، pouriyaAlavi (۰۵-۰۹-۹۸, ۰۷:۳۷ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان