امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
فرعون و خوشه گندم (آموزنده)
#1
فرعون؛ پادشاه مصر ادعای خدایی میکرد. تا اينكه روزی مردی نزد او آمد و در حضور همه خوشه انگوری به او داد پس گفت: اگر تو خدا هستی پس این خوشه را تبدیل به طلا کن. فرعون یک روز از او فرصت گرفت. شب هنگام در این اندیشه بود که چه چاره ای بیندیشد او همچنان عاجز مانده بود که ناگهان کسی درب خوابگاهش را به صدا در آورد.فرعون پرسید کیستی؟ دید که شیطان وارد شد پس بدون معطلي گفت: خاک بر سر خدایی که نمیداند پشت در کیست. سپس وردی بر خوشه انگور خواند و خوشه انگور طلا شد!بعد خطاب به فرعون گفت: من با این همه توانایی لیاقت بندگی خدا را نداشتم آنوقت تو با این همه حقارت ادعای خدایی می کنی؟بعد از آن شیطان عازم رفتن شد که فرعون گفت: چرا انسان را سجده نکردی تا از درگاه خدا رانده شدی؟شیطان پاسخ داد: زیرا میدانستم که از نسل او همانند تو به وجود می آید....
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Rainbow یک خاطره ی آموزنده از کوفی عنان !! صنم بانو 1 167 ۲۴-۰۸-۹۶، ۰۱:۲۶ ق.ظ
آخرین ارسال: taranomi
  مواظب تلقین های زندگیمان باشیم! ( آموزنده ) خانوم معلم 0 226 ۲۲-۰۸-۹۴، ۱۱:۵۵ ق.ظ
آخرین ارسال: خانوم معلم
  دعای یک مادر ( داستانی آموزنده ) خانوم معلم 0 267 ۰۷-۰۵-۹۴، ۱۲:۱۸ ب.ظ
آخرین ارسال: خانوم معلم

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
3 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
ملکه برفی (۰۵-۰۵-۹۴, ۰۶:۵۸ ب.ظ)، خانوم معلم (۰۵-۰۵-۹۴, ۰۷:۱۶ ب.ظ)، الهه ی شب (۰۶-۰۵-۹۴, ۰۱:۰۱ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان