تلاش ها برای ترور از روی درماندگی
پس از سقوط فرانسه در سال 1940 و عقب نشینی مفتضحانه بریتانیایی ها از دانکرک، لندن به سختی تحت فشار بود که بار دیگر سازماندهی نظامی خود را بدست آورد اما کمترین پیروزی بر ارتش قدرتمند آلمان غیرممکن به نظر می رسید. به همین دلیل وینستون چرچیل و سازمان های اطلاعاتی این کشور تصمیم گرفتند که در برهه کنونی اوضاع را برای آلمانی ها در کشورهای اشغال شده ناآرام سازند و با ترور افسران عالیرتبه و از بین بردن تجهیزات نظامی و اندوخته های غذایی نازی ها برای آن ها دردسرساز شوند.
بدین ترتیب آن ها خیلی زود با ادوارد بنش که رییس جمهور در تبعید چکسلواکی بود و رویای بازپس گیری چکسلوای مستقل را در سر داشت تماس هایی برقرار شد. بدین ترتیب نقشه های اولیه برای ترور هایدریش تهیه شد که هدف آن در واقع نشان دادن وجود مقاومت در کشورهای اشغال شده و ترغیب مردم دیگر کشورها و البته نشان دادن مشارکت و همراهی مردم چکسلواکی با متفقین بود. مردانی که برای این عملیات انتخاب شدند خیلی خوب مجهز شده بودند. یان کوبیش یک افسر نظامی سابق 27 ساله اهل چکسلواکی بود که اولین بار در سال 1939 وارد نیروهای مقاومت شده بود. وقتی که گشتاپو سعی در بازداشت وی داشت، کوبیش توانست به لهستان فرار کرد و در آن جا با کوزف گابچیک آشنا شد که بعدها در ترور هایدریش همراه او بود. گابچیک یک کلید ساز اهل اسلواکی بود که قبل از اشغال چکسلواکی توسط آلمان ها در ارتش این کشور خدمت می کرد.
مردی دیگر به نام جوزف والچیک نیز نقش دیده ور را داشت که نزدیک شدن اتومبیل هایدریش را یه عوامل ترور اعلام می کرد و این دو باید در یک پیچ تند در مرکز شهر پراگ عملیات ترور را انجام می دادند. در ساعت 10:20 دقیقه صبح روز 27 می 1942، والچیک با تاباندن نور آفتاب از طریق تیغ ریش تراش خود به عوامل ترور اعلام کرد که خودرو روباز هایدریش در حال نزدیک شدن است.
همانطور که انتظار می رفت هایدریش به دلیل این که باور داشت شهر بسیار امن بوده و کسی جرأت تعرض و حمله به او ندارد از اسکورت یا محافظ استفاده نمی کرد. در واقع او ماموریت امن کردن چکسلواکی بعد از اشغال را بر عهده داشت و با اقدامات امنیتی بیرحمانه خود عملاً هر گونه مقاومت و تلاش برای عملیات خرابکاران را در نطفه خفه کرده بود. وقتی که خودرو هایدریش در پیچ تند آن قسمت کمی از سرعت خود کاست، گابچیک مسلسل خود را به سوی او نشانه رفته و آتش گشود اما اسلحه او ناگهان گیر کرد.
هایدریش که گمان می کرد مهاجم تنها یک نفر است به راننده خود دستور داد که خودرو را متوقف کند و در حالی که تپانچه اش را بیرون کشیده بود سعی داشت گابچیک را هدف قرار دهد اما این اشتباه مرگبار در تصمیم گیری باعث شد که وی جانش را از دست بدهد. زمانی که خودرو مرسدس ایستاد، کوبیش از مخفیگاه بیرون آمده و بمب دست ساز خود را به سمت خودرو پرتاب کرد. وی در محاسبه مسافت اشتباه کرده و بمب دست ساز او پس از برخورد با لاستیک عقب خودرو منفجر شد.
اما ترکش های ایجاد شده در نتیجه انفجار به صورت کوبیس برخورد کرده و شیشه های تراموایی که در همان حوالی در حال عبور بود را شکست. بعد از دقایقی هایدریش و راننده اش با تپانچه هایی در دست از خودرو صدمه دیده خارج شدند تا عوامل ترور را به قتل برسانند. در حالی که کوبیش موفق شد به سرعت سوار دوچرخه اش شده و فرار کند، فرار برای گابچیک بسیار سخت شده بود. در حالی که در میان دود و گردوخاک ناشی از انفجار هایدریش در حال نزدیک شدن به وی بود، گابچیک توانست توانست پشت یک تیر تلگراف سنگر بگیرد و انتظار داشت که هایدریش به زودی به سمت وی شلیک خواهد کرد.
اما در کمال ناباوری ناگهان هایدریش روی زمین افتاده و از درد به خود پیچید. بدین ترتیب گابچیک فرصت را غنیمت شمرده و پا به فرار گذاشت. به محض فرار او، عابران آلمان و چکسلواکیایی به کمک هایدریش آمده و با متوقف کردن خودرو ون متعلق به یک نانوایی، هایدریش را به بیمارستان بولووکا منتقل کردند. در بیمارستان خیلی زود مشخص شد که در دیافراگم وی پارگی ایجاد شده و تکه ای از ترکش ها و موی اسبی که در صندلی خودرو مورد استفاده قرار گرفته بود وارد طحال او شده است.
چند روز پس از جراحی ابتدایی موفقیت آمیز او، عفونتی در معده او پدید آمد. اگر آن زمان پنی سیلین در دسترس بود بدون شک هایدریش زنده می ماند اما تب هایدریش به دلیل نبود پنی سیلین به شدت بالا رفت و ساعت به ساعت بدتر می شد. پزشکان نمی توانستند مسمومیت خونی او را درمان کنند، دمای بدن او به شدت بالا رفته و دردی غیرقابل تحمل بدن او را فرا گرفته بود. بدین ترتیب در ساعت 9 صبح 4 ژوئن هایدریش در نتیجه مسمومیت خونی جان داد. روز بعد رادیو بی بی سی خبر مرگ «جلاد هیتلر» را اعلام کرد.