امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مادر و هدایای گرانقیمت
#1
Rainbow 
چهار برادر درسخوان وقتی خانه شان را به قصد تحصیل ترک میکردند میدانستند روزی آدمهای موفقی خواهند شد، دکتر،قاضی... و آدمهای موفقی هم شدند. سالها بعد،آنها بعد از شامی که باهم داشتند حرف زدند. اونا درمورد هدایایی که تونستن به مادر پیرشون که دور از اونها در شهر دیگه ای زندگی می کرد ،صحبت کنند.
اولی گفت: من خونه بزرگی برای مادرم ساختم. دومی گفت: من تماشاخانه(سالن تئاتر) یکصد هزار دلاری در خانه ساختم. سومی گفت: من ماشین مرسدسی با راننده کرایه کردم که مادرم به سفر بره.
چهارمی گفت: گوش کنید، همتون می دونید که مادر چقدر خوندن کتاب مقدس رو دوست داره، و میدونین که نمی تونه هیچ چیزی رو خوب بخونه چون جشماش نمیتونه خوب ببینه. من، راهبی رو دیدم که به من گفت یه طوطی آموزش دیده هست که میتونه تمام کتاب مقدس رو از حفظ بخونه. این طوطی با کمک بیست راهب و در طول دوازده سال زحمت موفق به این کار شده است. من ناچارا تعهد کردم به مدت بیست سال و هر سال صد هزار دلار به کلیسا بپردازم. مادر فقط باید اسم فصل ها و آیه ها رو به طوطی بگه و طوطی از حفظ براش میخونه. برادران دیگه تحت تاثیر قرار گرفتن. که چه کار قشنگی انجام داده است و مادر بزرگ چقدر خوشحال خواهد شد.
پس از ایام تعطیل، مادر یادداشت تشکری فرستاد. اون نوشت: میلتون عزیز، خونه ای که برام ساختی خیلی بزرگه. من فقط تو یک اتاق زندگی می کنم ولی مجبورم تمام خونه رو تمییز کنم. به هر حال ممنونم.

مایک عزیز، تو به من تماشاخانه ای گرونقیمت با صدای دالبی دادی. اون، میتونه پنجاه نفرو جا بده ولی من همه دوستامو از دست دادم، من شنوایییم رو از دست دادم و تقریبا ناشنوام. هیچ وقت از اون استفاده نمی کنم ولی از این کارت ممنونم.

ماروین عزیز، من خیلی پیرم که به سفر برم. من تو خونه می مونم، مغازه بقالی ام رو دارم پس هیچ وقت از مرسدس استفاده نمی کنم. این ماشین خیلی تند تکون می خوره. اما فکرت خوب بود ممنونم

ملوین عزیز ترینم، تو تنها پسری هستی که با فکر کوچیکت بعنوان هدیه ات منو خوشحال کردی. جوجه، خیلی خوشمزه بود!! ممنونم
برای هر دردی دو درمان است:

سکوت و زمان
پاسخ
سپاس شده توسط:
#2
عه. دهنش سرويس asna
طوطي رو خورده asna
يني تف تو همه چي asna
وااااااي دلم asna
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...
پاسخ
سپاس شده توسط:
#3
واااای
کوفت بخوری
د خب بیچارش کردی
دلم یك كلبه میخواهد
درون جنگل پاییز
به دور از رنگ آدمها
من و آواز توكاها
من و یك رود
من و یك كلبه ی پر دود
من و چای و كتاب حافظ وخیام
پاسخ
سپاس شده توسط:
#4
چیکار می کرد ؟باید اول asna ‌تفهیم می کردن
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
پاسخ
سپاس شده توسط:
#5
خــخــخـخـــ بـــدبـخــ  asnaasna ‌خــو بــهــشـــ مـــیـــگــفـــتــنـ دیــه asna
پاسخ
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Rainbow آلزایمر مادر !! صنم بانو 2 151 ۲۴-۰۸-۹۶، ۱۱:۰۲ ق.ظ
آخرین ارسال: avapars
  مادر زینب سلطان 2 94 ۰۳-۰۸-۹۶، ۱۲:۱۷ ق.ظ
آخرین ارسال: taranomi
Rainbow مادر v.a.y 2 117 ۱۴-۰۴-۹۶، ۱۲:۰۸ ق.ظ
آخرین ارسال: taranomi

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
6 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
نويد (۲۸-۰۵-۹۶, ۰۲:۱۷ ق.ظ)، صنم بانو (۲۸-۰۵-۹۶, ۰۵:۳۹ ق.ظ)، d.ali (۰۲-۰۸-۹۶, ۱۱:۵۷ ب.ظ)، Land star (۲۷-۰۵-۹۶, ۰۹:۰۸ ب.ظ)، taranomi (۲۸-۰۵-۹۶, ۱۲:۳۴ ب.ظ)، ♥فاطیما♥ (۲۷-۰۵-۹۶, ۰۷:۳۵ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان