امتیاز موضوع:
  • 1 رای - 5 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
مسابقه براى همه با هر سليقه ايى :سلام پدر
#1
سلام xcvk
نزديك زادروز اميرالمومنين و روز پدر هستيم .
از تمامى كاربران عزيز با هر رنگ و عنوانى دعوت مى كنم در اين مسابقه شركت كنند.


مسابقه رو گفتم؟!twol
دل نوشته و شعر(سروده ى خودتان)براى پدر .
ieirieirieir

هر ان چه كه مى خواهيد به پدرتان بگوييد
يا
براى ما از پدرتان بگوييد

ويا
براى بهترين پدر مرتضى على (ع)bcmq
بگوييد و بسراييد.


جايزه هم داريم
به نفرات برتر برحسب رتبه ١٠٠،٧٠،٥٠اعتبار تعلق مى گيرد.
كليه شركت كنندگان (روز اخر)١٠اعتبار خواهند گرفت


زمان :از امشب تا٢٦ فروردين فرصت داريد.


تبصره:نوشته وسروده ى ديگران را ارائه دادن ،موجب حذف مطلب ارسالى خواهد شد.

منتظرم.Shy
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
سپاس شده توسط:
#2
كاربراى عزيز لطفاً تو اين تاپيك مطالب خودتون رو قرار بدين .
اظهار نظر شخصى
پاسخ گويى به نوشته ها
اينجا قرار نگيرد.
باتشكر از حديث hadis



خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
سپاس شده توسط:
#3
۴سالگی = بابا همه چی‌ بلده
۸ سالگی = بابا خیلی‌ چیزا بلده
۱۲ سالگی =بابا همهٔ همه چیرو بلد نیست
۱۴ سالگی =بابا هیچی‌ بلد نیست من بهتر می‌دونم
۱۸ سالگی =بابا طرز فکرش مال قدیماست
۲۵ سالگی =بابا احتمالا میدونه
۳۵ سالگی =قبل از اینکه تصمیم بگیریم ،از بابا سوال می‌کنیم
۴۵ سالگی =من از خودم می‌پرسم که بابا تو این موقعیت چی‌ فکر میکنه و چطور رفتار می‌کنه
۷۰ سالگی = چقدر دوست داشتم الان می‌تونستم از بابام بپرسم

سلامتی همه بابا ها
باباهایی که یه روزی پسرای جوون و بی تجربه بودن
اما امروز پر از تجربه و عشق اند.
بعضی از روزها دعوا میکنیم باهاشون ... قهر میکنیم
اما آخرش اولین عشق زندگی دخترا هستند.
رمز شب ...!
دوست دارم هایت هست
این را که بگویی
خوابم می برد
سپاس شده توسط:
#4
مرا فهمید
و کاری کرد تا اورا بفهمم
و مرا فهماندن آموخت
دست های ضمختش همیشه سر نرمم را نوازش کرد و باز هم سکوت را اختیار کرد
گاهی اوقات آنقدر به من خیره میشد که حتی دست و پایم را گم میکردم.
گاهی وقتها فقط گفتن یک خسته نباشید خستگی آنهمه زحمت در روز را بخاطره من را میراند .
اورا دوست دارم .
او خود نیز همه چیز را به من آموخت از عدل و عدالت گرفته تا مهربانی و عطوفت تا رسم زندگی و حتی پختن غذاهایی که خودش عاشقشان بود .
او پدر من است و من دختر دلبند او
قصه زمین و خورشید ،قصه من و پدرم است من نورم را مدام از او میگیرم
و اینک زندگیم پر از نور پدرم هست
نور عشق
نور دوست داشتن
نور بردباری
نور ....
فقط میتوانم بگویم از صمیم قلبی که خودش ساخت دوستش دارم و امید وارم خدای متعال همچنان بر سرم منت نهاده و سایه پر عشق او و مادر را بر سر من و خواهر و بردارم نگهدارد و به مادرم هم عشق دلداگی پدر را میورزم که او خود نیز اینهمه را با حس معروف مادرانه به همه ما حتی پدرم آموخت دست های گرم و مهربانشانرا میبوسم و دوستشان دارم
گاهی وقتها میشه خدا یه آدم رو از عشق بسازه و اونم پدره و مادر .
روز پدر را به تمام کاربران گرامی و پدر های گرامی شان که چه در بین ما هستند و چه نیستتد تبریک عرض میکنم
ارادتمند شما فاطمه محمدیmaraShyaajbcmvbmctbmcq
قول میدم اونقدر بزرگ شم تا کوچیک بشه فلک پیشم
زنده باد قهرمااان
سپاس شده توسط:
#5
اولين ترانه اى كه به گوش هايم رسيد ترانه هاى پدر بود ترانه هاى زيبايى براى دختركان
روى پاى پدر مينشستم و با يك دنيا عشق برايم شعر ميخواند
تمام روزهاى بچگى دلخوشيم اين بود روى دوشش بنشينم و دنيا را از روى شانه ى بلند پدر نظاره گر باشم
محافظ ى چون و چراى خانواده است
نبودش در خانه مصادف ميشود با فرو رفتن خانه در تاريكى مطلق
بزرگ و بزرگتر شدم و شرم دخترانه كمى از پدر دورم كرد ديگر به كمتر از كودكى در آغوشش جاى گرفتم
با ديدن چين و چروك هاى صورتش اشك به چشمانم هجوم مياورد و از ديدن تاره اى نقره اى ميان موهايش دلم ميگيرد
كاش هيچ وقت بزرگ نميشدم و هنوز روى شانه ى پدر دنيا را از آن بلندى نگاه ميكردم
كاش پدر هيچ وقت پير نشود و هميشه جوان بماند
از خدا ميخواهم سايه ى پدر و مادر دو قطب عشق بى نهايت و بى چشمداشت را تا لحظه ى آخر هستيمان برايمان نگهدار باشد
هيچ وقت مريض و محتاج نباشند
عزيز ترين هاى زندگيم بزرگترين موهبت هاى الهى روى زمين براى من عاشقانه بعد از خدا ميپرستمتان
ولادت مولود كعبه و روز پدر رو به همه ى ايران رمانى ها و پدرها تبريك ميگم bcmibcmsbmctbcmcgggthvdfga
بدهم تكيه به تو!
شانه شدن را بلدى........
سپاس شده توسط:
#6
پدرى دارم چون گلبرگ لطيف
وانگه كه مى خندد به من
پدرم چون باران پاك
مى شويد اشك مرا از چهره
پدرى دارم چون صخره ى البرز،زاگرس
او بباشد پناهم از هرحادثه ،ترس
پدرى دارم چون شب ارام
محرم درد دلهاى پنهانى من
پدرى دارم چون روز زيبا
وقتى خواهم كه خدا بينم هر روز ،هرجا
پدرى دارم پُر از مهربانى ،پرمهر
مى كند جمله ى تنهايم را او پر
پدر من بكر است ،همه كوشند شوند چون او خاص
پدرم چون شبنم ،بكر و بى همتا است
نام او هست على
نور رب در او هميشه تجلى
امامم روزت مبارك
هميشه پدرم باش
گرچه من فرزند خوبى نيستم.
خدايا تو ببين 
خدايا تو ببخش

 
سپاس شده توسط:
#7
پدرم مثل پالتوی ته کمدم بود. قدیمی و از مد افتاده
هزاران لباس پر زرق و برق جلوی دیده شدنش را گرفته بودند.
کم پیش میامد دل آن همه برق زیبا زرق چشم گیر بگیرم و تنها با آن پالتوی کهنه ی قدیمی به میهمانی ها بروم.
کم پیش میامد از روی اجبار هم آغوشی اش را جلوی دیگران تحمل کنم.
کم پیش میامد به ان پالتوی رنگ و رو رفته حتی نگاهی بیندازم.
یک جورایی فراموش ‌کرده بودم ابهت سنگین آن پالتوی را که حتی پس از سالها اجازه دور انداختنش را به من نمی داد.
روزها پس از روز ها و ماه ها پشت ماه ها ردیف میشدند.
آن سال هوا ناجوانمردانه سرد بود.
قدم زدن در خیابان ها محال به نظر میرسید.
اما من کله شق بدون توجه به سوز راه میرفتم و فکر میکردم به گرمای به یاد ماندنی آن پالتوی زشت. در میان خاطراتم دخترک کوچکی مرا یاد کودکانه هایم انداخت. اما او کجا و من کجا...
آنچنان حسرتی در نگاه معصومش موج میزد برای لمس پالتوی درون ویترین که به طرز عجیبی شباهت داشت به پالتوی ته کمدم که مرا ویران کرد از درون.
زمزمه های دخترک گوش های یخ زده ام را فعال کرد.
_ خدایا میدونی اگه این پالتوی رو داشتم چقدر خوشبخت بودم؟ خدا جونم نادونی کردم قدرشو ندونستم. خدایا به فرصت دیگه میخوام که بخرمش. خدایا پولم نمیرسه میدونم. تقصیر خودمه میدونم.میدونم...
آن دخترک و چشمهای پر اشکش وادار کرد تا خانه بدوم تا بتوانم بدون فوت وقت خودم را میهمان اعوش همان پالتوی زشت و قدیمیکنم.
پدرم اگر روی تو را از خود راندم خامی و جوانی بوده است.
بابایی تنها پادشاه قلبم
داشتنت میارزه به تمومه دنیا



‌I LOVE YOUبابا
یــکـــی هـــست اونــ بــالا 
کـــهـ خـالــصــانــه بـاهـــاتـه
سپاس شده توسط:
#8
میخواهم بنویسم به نام پدر
وجودی از جنس امنیت حقیقی
همانی که تکیه گاه امن بی منت است .
همانی که مرا در کودکی در آغوش می گرفت.
همانی که لمس دستانش گرما بخش زندگیست.
همانی که مانند ستون سقف زندگی را افراشته کرد.
همانی که وجودش مایه افتخار و امنیت هر خانه ایست.
همانی که در کودکی صبح ها مرا با شوخی بیدار میکرد و میخنداند.
همانی که نگرانی همیشگیش از فردای فرزندانش در چهره اش مشهود است .
همانی که با شنیدن نزدیک بودن خدمتم قطره های ابرهایش دشت زمختش را آبیاری کرد.
و حالا پدر دیگری دارم که
درس بندگی می آموزد.
طریق زندگی می آموزد.
راه و رسم عاشقی و عشق بازی آسمانی می آموزد.

سالروز منور شدن هستی به قدوم امیرالمونین (ع) و روز پدر رو به همه پدرانی که هستنو نیستن تبریک میگم .
bcmqbcmqbcmqbcmqbcmqbcmqbcmqbcmqbcmq
آمدن ' بودن ' شدن ' رفتن
سپاس شده توسط:
#9
پدرم تو مانند حضرت علی (ع) باارزشی.
ای نگین پادشاهی من تو همان انگشتری هستی که مولایم علی(ع) در نماز به من مسکین داد.
پدرم تو مو هایت را این فلک آسان سفید نکرد من بی ارزش ذره ذره سفیدشان کردم.
پدرم تو قهرمان زندگی من هستی.
قهرمانم دوستت دارم.
بی تو اینجا همه در جنس ابد تبعیدند
سال ها هجری و شمسی همه بی خورشیدند
سپاس شده توسط:
#10
پدرم... مثل مامانم نیست که وقتی دلش میگیره بیاد باهامون دردودل کنه
مثل مامانم نیست که وقتی ناراحتش می کنیم گریه کنه
بچه که بودم وقتی میپرسیدن مامانت وبیشتر دوس داری یا بابات ومی گفتم مامانم و آخه گاهی وقتی که اخم می کرد ازش میترسیدم
بزرگتر که شدم وقتی پدرم ،تکیه گاهم،مرد زندگیمونو بهتر شناختم،درکش کردم....فهمیدم که چقدر سخته بار یه زندگی رودوشت باشه و با کلی مشکل بازم دم نزنی که آرامش خونوادت ازهم نپاشه....
فهمیدم وقتی که اخم می کنه نه اینکه باید ازش دوری کنم این یعنی ناراحته باید دلش وبه دست بیارم
خیلی دیر شناختمش ....وقتی که دیگه جوونیه سابق ونداشت وقتی که با عکسش کلی فرق داره
خیلی وقتا ازش عصبانی شدم وقتی که حرفا وکاراش به صلاحم بود و من با بی تجربگیم گفتم که تفکراتش قدیمیه...
و حالا که به صدای دلم گوش می کنم می بینم که چقدر واسم مهمه .. واسم مهمه آرامش زندگیمون ..کسی که تو مشکلات حمایتم می کنه و...ساده میگم:پدرم تنها مردیه که عاشقشم وعاشقش می مونم........
مسیر زندگیمو... سمت خودت عوض کن♥
سپاس شده توسط:


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
Thumbs Up نتایج مسابقه بهترین عکس با حال و هوای رمضان صنم بانو 0 423 ۲۵-۰۲-۰، ۰۹:۲۲ ق.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو
Thumbs Up فراخوان مسابقه ی بهترین عکس با حال و هوای رمضان صنم بانو 21 1,618 ۲۱-۰۲-۰، ۰۹:۳۶ ق.ظ
آخرین ارسال: arom
Rainbow اعلام نتایج مسابقه ی بهترین سفره ی هفت سین سال ۱۴۰۰ صنم بانو 6 714 ۱۴-۰۱-۰، ۰۴:۲۹ ب.ظ
آخرین ارسال: صنم بانو

چه کسانی از این موضوع دیدن کرده اند
49 کاربر که از این موضوع دیدن کرده اند:
admin (۲۱-۰۱-۹۶, ۰۳:۵۴ ب.ظ)، لیلی (۲۷-۰۱-۹۶, ۰۶:۳۶ ب.ظ)، mahiye ghermez (۲۳-۰۳-۹۶, ۱۱:۴۴ ق.ظ)، ملکه برفی (۲۳-۰۱-۹۶, ۱۲:۴۱ ب.ظ)، hadis hpf (۲۷-۰۱-۹۶, ۰۹:۱۸ ب.ظ)، نويد (۲۰-۰۳-۹۶, ۰۴:۱۳ ب.ظ)، خانوم معلم (۱۴-۰۲-۹۶, ۰۲:۱۷ ق.ظ)، "MJ" (۲۲-۰۱-۹۶, ۱۱:۳۵ ب.ظ)، آیداموسوی (۲۵-۰۱-۹۶, ۰۴:۵۵ ب.ظ)، avapars (۱۸-۰۲-۹۶, ۰۴:۵۰ ب.ظ)، barooni (۲۱-۰۱-۹۶, ۰۳:۳۶ ب.ظ)، صنم بانو (۰۲-۰۲-۹۶, ۱۲:۲۲ ب.ظ)، دخترشب (۲۲-۰۶-۹۶, ۱۲:۰۱ ب.ظ)، AsαNα (۰۵-۰۲-۹۶, ۱۲:۴۷ ق.ظ)، ft.samadi (۲۱-۰۱-۹۶, ۰۱:۱۸ ب.ظ)، hananee (۲۳-۰۱-۹۶, ۱۱:۲۱ ق.ظ)، d.ali (۱۳-۰۶-۹۹, ۰۹:۲۴ ب.ظ)، * م .عباس زاده* (۲۶-۰۱-۹۶, ۱۲:۲۲ ق.ظ)، .AtenA. (۲۷-۰۱-۹۶, ۱۱:۱۵ ب.ظ)، دختربهار (۲۹-۰۱-۹۶, ۰۷:۳۹ ب.ظ)، Land star (۰۹-۰۲-۹۶, ۰۷:۲۲ ق.ظ)، •Vida• (۲۶-۰۱-۹۶, ۰۹:۰۴ ب.ظ)، :)nafas (۲۱-۰۱-۹۶, ۰۴:۴۹ ب.ظ)، ستاره ی احساس (۲۸-۰۱-۹۶, ۰۷:۲۸ ب.ظ)، Ms.Kosar (۲۹-۰۱-۹۶, ۰۶:۵۰ ب.ظ)، salina (۱۰-۰۴-۹۶, ۰۹:۳۶ ب.ظ)، "Ava" (۲۷-۰۱-۹۶, ۰۸:۲۷ ب.ظ)، Lord (۲۶-۰۱-۹۶, ۰۵:۴۰ ب.ظ)، هاوش (۲۱-۰۱-۹۶, ۰۶:۴۵ ب.ظ)، ebrahime (۲۴-۰۱-۹۶, ۰۴:۱۲ ق.ظ)، !!Tina!! (۲۱-۰۱-۹۶, ۰۸:۵۴ ب.ظ)، ♥هستی♥ (۲۲-۰۱-۹۶, ۰۱:۲۴ ب.ظ)، Elesa (۲۳-۰۱-۹۶, ۰۲:۲۹ ب.ظ)، »L@ntern Moon« (۲۱-۰۱-۹۶, ۰۳:۱۱ ب.ظ)، دلسا موسوی (۰۳-۰۲-۹۶, ۰۲:۳۹ ب.ظ)، bℓack.ℓσvε (۰۹-۰۲-۹۶, ۰۸:۴۹ ب.ظ)، ϻσπλ (۲۱-۰۱-۹۶, ۰۳:۲۴ ب.ظ)، *pardis* (۲۸-۰۱-۹۶, ۰۷:۴۲ ب.ظ)، Masome.B (۲۷-۰۱-۹۶, ۰۲:۵۹ ب.ظ)، Fatemeh r (۲۱-۰۱-۹۶, ۰۱:۵۸ ق.ظ)، f-mohamady (۰۵-۰۲-۹۶, ۱۲:۳۲ ق.ظ)، امید.ج (۰۱-۰۲-۹۶, ۰۴:۲۲ ب.ظ)، maryamalikhani (۲۶-۰۳-۹۶, ۱۱:۰۱ ق.ظ)، taranomi (۰۳-۰۷-۹۶, ۱۰:۳۷ ق.ظ)، ~Ava~ (۰۸-۰۳-۹۶, ۰۶:۳۰ ب.ظ)، ♥فاطیما♥ (۰۳-۰۵-۹۶, ۰۸:۲۱ ب.ظ)، N-A-F-A-S (۳۰-۰۵-۹۶, ۰۲:۲۲ ب.ظ)، author (۰۷-۱۰-۹۶, ۱۲:۱۹ ب.ظ)، ∞♡*-*-* (۱۴-۱۱-۹۶, ۰۶:۰۵ ب.ظ)

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان