معرهای رق صان من|دختر علی کاربر انجمن ایران رمان

[d.ali]

روز بارانی دلم  همراه صبور خواهد
شب بارانی دلم یک هم زبان خواهد
بوی باران چو بگیرد همه ی تن مرا
دلم لحظه لحظه یک مهربان خواهد

[d.ali]

باران ای باران
ای همدم من
ای نشسته روزها بر سر من
بوی تو بر پیکر وباروی شهر
می کند هر دم مرا دیوانه تر
تو همه لطف و محبت اوری
مهربانی از سوی داور اوری

[d.ali]

ز سعدی و حافظ و مولانا
مانده پیرهنی زیبا برجا
برخیز و بپوشان
تمامی عریانی کلامت را

[d.ali]

در میان خانه ی قلبم
اتاق تو خالی است هنوز
کی می ایی
من منتظرم هنوز

[d.ali]

ها با دلم بازی نکن
این دل به مانند شب است
تیره پر از اه و غم است
 

[d.ali]

یادها می رود  و
خاطره ها می میرد
ای کاش که یادها باقی ماند

[d.ali]

دریا دلان پنهان از چشم سر می شوند
می روند در عمق دل های همه پارو زنان

[d.ali]

نباید دست داد به دست باد
در این اشوب تیره ی روزگار
شاید گم شوی در پیچ هر باد

[d.ali]

کوچ پرستو دیده ای
کوچ دل عاشق را
این کوچ کجا ان کوچ کجا
ان از برای رفتن است
این از برای مردن است

[d.ali]

دلا چرا میل تو سوی غم است
در میان جمع سوی ماتم است
گفته اند کاشانه ی شادی و غم
اما هر چه بینمت تنها غم است