امتیاز موضوع:
  • 0 رای - 0 میانگین
  • 1
  • 2
  • 3
  • 4
  • 5
پیشرفت|sun daughter
#1
به نام خودت
* * * * * * *


نگاهش از روی آینه به تی شرت کهنه و شلوار جینی که پاچه هایش از ساییده شدن روی زمین ریش ریش شده بود، رفت.
نفس عمیقی کشید و با شانه موهای خیسش را به بالا حالت داد.
ژل را میان کف دستش خالی کرد و باز با موهایش مشغول شد.
راضی از نتیجه ی کارش ، پیراهن سفید و اتو خورده ای را به تن کرد.
سپس کت و شلوار سیاهش را پوشید ...
در انتها یک پاپیون سیاه هم به یقه اش زد، حین میزان کردن دو طرف پاپیون باز چشمش به چوب لباسی افتاد و ان دست لباس ها ... حتی میتوانست بند کتونی هایش را ببیند و خود کتانی در ذهنش کامل نقش گرفت ...
کفش یک ادامس صورتی چسبیده بود و بند های سفیدش به خاکستری میزد ... کفه اش درامده بود اما هنوز میشد با انها راه رفت.
لبه ی تخت نشست ... با حس چیزی روی تخت دست به پشتش کشید ... یک کلاه بود ... لبخندی روی لبش نشست.
یک کلاه با یک ارم مخصوص...
جوراب هایش را بالا کشید ... کفش های ورنی واکس خورده مقابلش بود ... ان ها را هم به پا کرد.
به کلاه نگاه دیگری انداخت.
لبخندش جمع شد ... به صندوقی که گوشه ی اتاق بود هم نگاهی انداخت.
شانه هایش را با بی قیدی بالا داد. سوئیچ موتورش هم فرضی میدانست در جیب ان جین مندرس است.
به گونه های شیش تیغش کمی اسپری زد.
سوخت اما از بوی خوبی که بلند میشد راضی بود .
بار دیگر موهایش را برانداز کرد ... و کمی از اینه فاصله گرفت ... خودش را هم نگاه کرد. خوب بود ... مثل همه ی این روزها ...
حین خروج از اتاق دستکش های سفیدش را به دست کرد.
خروجش مصادف بود با ورود یک خانواده ی چهار نفره ...
به سمت میز انها رفت و با یک لبخند تصنعی درحالی که فکر میکرد از پیک موتوری یک پیتزایی به پیش خدمتی یک رستوران بالا شهری نوعی پیشرفت محسوب میشود بااین حال با صدای رسایی گفت: چی میل دارید؟!!!
پاسخ
سپاس شده توسط: star78


موضوعات مشابه ...
موضوع نویسنده پاسخ بازدید آخرین ارسال
  برای پیشرفت نیازی به درگیری با دیگران نیست !! خانوم معلم 2 339 ۱۰-۰۷-۹۶، ۰۹:۰۰ ق.ظ
آخرین ارسال: d.ali
  یادش بخیر|sun daughter sadaf 0 310 ۰۸-۰۸-۹۳، ۱۰:۲۶ ب.ظ
آخرین ارسال: sadaf
  لطفا بخندید|sun daughter sadaf 0 270 ۰۷-۰۸-۹۳، ۰۶:۳۷ ب.ظ
آخرین ارسال: sadaf

پرش به انجمن:


کاربران در حال بازدید این موضوع: 1 مهمان