۱۴-۰۱-۰، ۱۰:۱۱ ق.ظ
واکنشها به سریال «مردم معمولی» جدا از مثبت و منفی بودنِ آن، یک مورد خاص داشته، در سکانسی از این سریال رامبد جوان جوری میرقص د که صدای منتقدان و البته بخشهایی از مردم را درآورده است.
برترینها: واکنشها به سریال «مردم معمولی» جدا از مثبت و منفی بودنِ آن، یک مورد خاص داشته، در سکانسی از این سریال رامبد جوان جوری میرقص د که صدای منتقدان و البته بخشهایی از مردم را درآورده، در این مطلب بخشی از انتقادات را آوردهایم. دامون قنبرزاده در اینستاگرام خود نوشت: این روزها به اندازهی کافی دربارهی سریالهایی نظیر «مردم معمولی» حرف و حدیث و نظرهای تند شنیدهایم و اینجا دیگر نمیخواهم همانها را حالا گیرم با کلمات و ساختاری دیگر تکرار کنم. من «مردم معمولی» را ندیدهام. اما چیزی که دربارهی این سریالِ بهخصوص توجهم را به خود جلب کرده، ویدیوی کوتاهیست که صحنهای از سریال را نشان میدهد. صحنهای که رامبد جوان با شکمی برآمده مشغول رقص یدن است و آتیلا پسیانی و چند نفر دیگر هم همراهیاش میکنند.
ما از این نوع رقص های «مردانه» در سینم ای ایران کم نداشتهایم و پرسشی که معمولاً بعد از دیدن برخی از این صحنههای رقص ی در ذهنم شکل میگیرد، این است که این هنرپیشهها چهگونه رویشان میشود جلوی آنهمه آدم و یک دوربین تیزبین، شهناز تهرانیوار برقص ند. به خودم میگویم شاید، چون خودم «اینکاره» نیستم، این پرسش برایم به وجود میآید. اما خیلی وقتها شده در مقابل همین رقص های مردانه در بعضی از فیلمهای خودمان هیچ پرسشی نداشتهام و اتفاقاً خیلی هم لذت بردهام. مثلاً رقص عزتالله انتظامی در «روز فرشته». چرا حس بدی نسبت به آن ندارم؟
چون آن رقص و چند نمونهی مشابهش (نمونههای خوبش را اگر به یاد دارید بنویسید)، در دل داستان جا میافتند و اتفاقاً اجرای درستی دارند. پس آدم از دیدنشان خجالتزده نمیشود. اما هر چه جلوتر میآییم، رقص یدنها نهتنها دستمایهی کارهای بهاصطلاح طنز میشوند و دستکم گرفته میشوند، بلکه هنرپیشههایی هم که این رقص ها را اجرا میکنند هیچگونه زیباییشناسی درستی ندارند.
اما حالا اعتمادبهنفس برخی از برنامهسازان وطنی چنان بالا رفته که نهتنها رقص هایشان آن پرسش ابتدای نوشته را بیش از پیش به ذهن میرساند که: «اینها چهطور رویشان میشود؟»، بلکه حال آدم را هم بد میکند. نمیدانم، شاید اگر من هم به اندازهی رامبد جوان جنسم جور بود، پول داشتم، یک پایم کانادا و یک پایم جای دیگر بود و...، به خاطر چند دلار بیشتر خودم را به این خفت میانداختم و حتی جلوی دوربین لخت هم میشدم، رقص یدن که سهل است!
ما از این نوع رقص های «مردانه» در سینم ای ایران کم نداشتهایم و پرسشی که معمولاً بعد از دیدن برخی از این صحنههای رقص ی در ذهنم شکل میگیرد، این است که این هنرپیشهها چهگونه رویشان میشود جلوی آنهمه آدم و یک دوربین تیزبین، شهناز تهرانیوار برقص ند. به خودم میگویم شاید، چون خودم «اینکاره» نیستم، این پرسش برایم به وجود میآید. اما خیلی وقتها شده در مقابل همین رقص های مردانه در بعضی از فیلمهای خودمان هیچ پرسشی نداشتهام و اتفاقاً خیلی هم لذت بردهام. مثلاً رقص عزتالله انتظامی در «روز فرشته». چرا حس بدی نسبت به آن ندارم؟
چون آن رقص و چند نمونهی مشابهش (نمونههای خوبش را اگر به یاد دارید بنویسید)، در دل داستان جا میافتند و اتفاقاً اجرای درستی دارند. پس آدم از دیدنشان خجالتزده نمیشود. اما هر چه جلوتر میآییم، رقص یدنها نهتنها دستمایهی کارهای بهاصطلاح طنز میشوند و دستکم گرفته میشوند، بلکه هنرپیشههایی هم که این رقص ها را اجرا میکنند هیچگونه زیباییشناسی درستی ندارند.
اما حالا اعتمادبهنفس برخی از برنامهسازان وطنی چنان بالا رفته که نهتنها رقص هایشان آن پرسش ابتدای نوشته را بیش از پیش به ذهن میرساند که: «اینها چهطور رویشان میشود؟»، بلکه حال آدم را هم بد میکند. نمیدانم، شاید اگر من هم به اندازهی رامبد جوان جنسم جور بود، پول داشتم، یک پایم کانادا و یک پایم جای دیگر بود و...، به خاطر چند دلار بیشتر خودم را به این خفت میانداختم و حتی جلوی دوربین لخت هم میشدم، رقص یدن که سهل است!
اینجا همه ی برادران قابیلند
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...
با وسوسه های ناتنی فامیلند
از ترس خیانت به رفاقت،ای عشق
اینجا همه ی رابطه ها تعطیلند...