۱۳-۱۱-۹۶، ۱۰:۱۹ ق.ظ
نزدیک به هشتاد و دو سال پیش در کنار سرمای روزهای دی ماه، بیشتر مردم ایران به اجبار به استقبال قانونی رفتند، که تاوان سختیهای آن را بیش از هر قشری، زنان بر دوش کشیدند.
روزنامه ایران - زهره شریفی: نزدیک به هشتاد و دو سال پیش در کنار سرمای روزهای دی ماه، بیشتر مردم ایران به اجبار به استقبال قانونی رفتند، که تاوان سختیهای آن را بیش از هر قشری، زنان بر دوش کشیدند. زنانی که نه خود به رغبت و آگاهی، بلکه حکومت به بهانه دلسوزی و آزادی زنان از بند اسارت تصمیم گرفت چادر را از سر زنان بردارد و کلاه و لباسهای فرنگی را به آنها تحمیل کند.
سیاه بودن یا رنگی بودن چادر برای رضا شاه فرقی نداشت، چادر، چادر بود. باید به هر شکلی از سر زنان ایران برداشته میشد. رضا شاه علت این اقدام را برای «محمود جم» که کشف حجاب در کابینه او انجام گرفت، چنین میگوید: «این چادر چاقچورها را چطور میشود از بین برد؟
دو سال است که این موضوع فکر مرا به خود مشغول داشته، از وقتی که به ترکیه رفتم و زنهای آنها را دیدم که پیچه و حجاب را دور انداخته و دوش به دوش مردها کار میکنند، دیگر از هر چه زن چادری بود، بدم آمده است...اصلاً چادر و چاقچور، دشمن ترقی و پیشرفت مردم ماست. درست حکم یک دمل را پیدا کرده که باید با احتیاط به آن نیشتر زد و از بینش برد.» (1)
از پاییز 1306 هجری شمسی و سراسر سال 1307 مسأله تغییر لباس مردان شکل قانونی گرفت و این نخستین قدم جدی رضا شاه برای ورود به دنیای تجدد با تغییر ظاهر مردم بود. در این زمان هنوز او برای پوشش زنان تصمیمی نگرفته بود. اما از آغاز سال 1307 نخستین درگیری درباره مسأله حجاب در ایران آغاز شد. آن سال، روز اول فروردین با 27 رمضان مصادف شده بود. زنان خانواده رضا شاه تصمیم میگیرند برای تحویل سال به قم و حرم حضرت معصومه(س) بروند. در این سفر آنها به جای چادر مشکی از چادر نماز یا چادر رنگ روشن استفاده کرده بودند که این مسأله باعث اعتراض بعضی از روحانیون میشود.
ماجرا به روایتی اینگونه بوده است: «...در آن سال خانواده رضا شاه به اتفاق عده زیادی از زنهای درباری با پوشش غیر مرسوم در غرفه بالای ایوان (حرم) نشسته و منتظر سال تحویل بودند. یکی از وعاظ قم به نام «حاج شیخ محمد بافقی» که بر منبر سخن میگفت: از حجاب خاندان سلطنتی انتقاد نمود و اخطار کرد چنانچه در حجاب خود تغییر ندهند باید غرفه را ترک نمایند. بر اثر تذکر واعظ، همسر رضا شاه و زنهای درباری غرفه را ترک کردند و به منزل تولیت که برای آنها آماده شده بود، رفتند و موضوع را تلفنی به اطلاع شاه رسانیدند.» (2)
نتیجه این تماس تلفنی و با خبر شدن شاه ایران سبب میشود که: «...فردای آن روز قوای نظامی وارد قم شد. خود رضا شاه نیز به قم آمد و عدهای از امرای ارتش وی را همراهی میکردند. صدای زرهپوش و تانکها، شهر را به لرزه در آورده بود. رضاشاه و همراهان با کفش وارد حرم شدند و با چوب دستی به ضرب و شتم خدام و اهل علم پرداختند. رضا شاه از رئیس نظمیه شیخ محمد بافقی را مطالبه کرد و او اظهار کرد که او فرار کرده است. به محض اینکه این جمله از دهان رئیس نظمیه خارج شد، شاه با عصا به وی حمله کرد و دندانهایش را شکست و او با بدن مجروح به زمین غلتید. شاه دستور داد او را به زندان تهران انتقال دادند.»(3)
رضا شاه با اینکه به تغییر در پوشش زنان، آنهم با برداشتن چادر فکر میکرد اما هنوز با احتیاط قدم برمیداشت. یکی از علتهای این احتیاط سقوط امانالله پادشاه افغانستان بود، چرا که شور و اشتیاق این پادشاه برای غربی کردن کشورش که برداشتن حجاب جزئی از آن بود باعث شد در دی ماه 1307 حکومتش سرنگون شود.
البته در این میان اتفاقاتی در حال رخ دادن بود، چرا که دولت مقررات مربوط به حجاب را بسیار سست و آسان کرد، تا جایی که اعلام شد زنان میتوانند در درشکههای روباز کنار همسران خود بنشینند. حتی در تهران شایع شده بود که بیحجابی عمومی در نوروز 1308 از طرف حکومت اعلام خواهد شد، اما همانطور که اشاره شد سرنگونی امانالله و هشدار برادر شاه افغانستان به رضا شاه، که به ایران فرار کرده بود در مورد اصلاحات ضد مذهبی، مانع اجرایی کردن بیحجابی عمومی شد.(4)
از یهـ جاییـ بهـ بعدـ اگر نریـ خـــــری !