ایران رمان

نسخه‌ی کامل: فرشته ی نگهبان
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
فرشته ی نگهبان
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ

*مرد داشت در خیابان حرکت می کرد که ناگهان صدایی از پشت گفت:*

*- اگر یک قدم دیگه جلو بری کشته می شی.*

*مرد ایستاد و در همان لجظه اجری از بالا افتاد جلوی پاش.مرد نفس راحتی کشید*

* و با تعجب دوروبرشو نگاه کرد اما کسی رو ندید.بهر حال نجات پیدا کرده بود.*

*به راهش ادامه داد.به محض اینکه می خواست از خیابان رد بشه باز همان صدا*

* گفت:** ایست!*

*مرد ایستاد و در همان لحظه ماشینی با سرعت عجیبی از جلویش رد شد.بازهم*

* نجات پیدا کرد.مرد پرسید تو کی هستی و صدا جواب داد م فرشته نگهبان ت *

*هستم. مرد فکری کرد و گفت:*

*-پس اون موقعی که من داشتم ازدواج می کردم تو کدوم گوری بودی؟*

TongueTongueTongue
ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
maramaramara