ایران رمان

نسخه‌ی کامل: خاطلات علی دایی !
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
پیروزی پشت پیروزی، خاطره پشت
خاطره، تاریخ ایران ثبت خواهد شد
و ما برگ های ‏زرین آن را خواهیم
خواند. چه باشکوه است حضوری چنان
در تاریخی چنین. بله! علی دائی
‏اعلام کرد که بزودی کتاب
خاطراتش را منتشر خواهد کرد. علی
دائی که به دلیل پافشار ی بی ‏دلیل
در جایی که آدم نباید پایش را فشار
می داد، از یک قهرمان بزرگ تبدیل
به یک سوژه ‏ملی شده است، مشغول
نوشتن کتاب خاطراتش است. بخشی از
کتاب خاطرات علی دائی که ‏دست ما
رسیده است، منتشر می شود:‏
شنبه چهارم دوازده سال قبل: صبح
بازی داشتیم، دو بال مجبول شدم
بلگلدم توی زمین ‏خودمون، خیلی
خسته شدم. ‏
دو شنبه، هشتم بهمن یازده سال قبل:
با علاق مسابقه داشتیم، اومدم
بلگلدون بزنم، توپ لفت یه ‏جای
دیگه گل خولدیم، خیلی عصبانی شدم،
به دول بین نگاه کلدم.‏
جمعه، دوم اردیبهشت هشت سال قبل:
پنج ماهه اومدم آلمان، نیمکت های
اینجا خیلی خوبه، ‏اگه نود دقیقه
هم لوش بشینی خسته نمی شی. خیلی
ملت آلمان آدمهای باحالی هستن، پر
بنز و ‏ب ام و هست.‏
یک شنبه سوم مارس هفت سال قبل:
املوز توی مونیخ بازی داشتیم، یه
توپ محکم اومد خولد ‏به سرم، هر
کالی کلدم سلم لو بکشم کنال فایده
نداشت، گل شد، دویدم طلف نیمکت
تماشاچی ‏ها.‏
جمعه، چهارم تابستان پنج سال قبل:
بلگشتم ایلان، لفتیم الدبیل،
مملکت یه چیز دیگه است، ‏مقدالی
سلمایه گذالی کلدم.‏
دو شنبه چند سال قبل: ازدواج کلدم،
با یه خانوم. عکس های خانومم لو تو
اینتلنت دیدم.‏
جمعه سه سال قبل: با کلاوات لفتم
جایزه بهترین گلزن تالیخ فوتبال
لو گلفتم.‏
سه شنبه، دو ماه قبل: این کلمنته
اومد و لفت. به من گفتن بشو سل ملبی
تیم ملی، می خواستم با ‏خدا لابی
کنم، وقت نداشت، جواب مثبت دادم،
بعدش خدا با من لابی کلد واسه یه
زلزله توی ‏اندونزی بهش جواب
ندادم.‏
‏.... متن کامل خاطرات بعدا منتشل
میشود.
در این حد؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟HuhHuhHuhHuhmaramaramara
واقعا؟؟؟؟dfgh