ایران رمان

نسخه‌ی کامل: مچ گیری استاد!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
چهار دانشجو كه به خودشان اعتماد كامل داشتند ، يک هفته قبل از امتحان پايان ترم به مسافرت رفتند و با دوستان خود در شهر ديگر حسابی به خوشگذرانی پرداختند. اما وقتی به شهر خود برگشتند ، متوجه شدند كه در مورد تاريخ امتحان اشتباه كرده اند و به جای سه شنبه ، امتحان دوشنبه صبح بوده است. بنابراين تصميم گرفتند استاد خود را پيدا كنند و علت جا ماندن از امتحان را برای او توضيح دهند. آنها به استاد گفتند: «ما به شهر ديگری رفته بوديم كه در راه برگشت لاستيک خودرومان پنچر شد و از آنجايی كه زاپاس نداشتيم ، تا مدت زمان طولانی نتوانستيم كسی را گير بياوريم و از او كمک بگيريم. به همين دليل دوشنبه دير وقت به خانه رسيديم.»


استاد فكری كرد و پذيرفت كه آنها روز بعد بيايند و امتحان بدهند. چهار دانشجو روز بعد به دانشگاه رفتند و استاد آنها را به چهار اتاق جداگانه فرستاد و به هر يک ورقه امتحانی را داد و از آنها خواست كه شروع كنند. آنها به اولين مسأله نگاه كردند كه 5 نمره داشت. سوال خيلی آسان بود و به راحتی به آن پاسخ دادند. سپس ورقه را برگرداندند تا به سوال 95 نمره ای پشت ورقه پاسخ بدهند كه سوال اين بود: «كدام لاستيک پنچر شده بود؟» !!!
دم استاده گرم .a.a
جالب بود....a
چه استاد باهوشي
واقعا دم استاده جیز و بیلیزززززززززززز!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!