ایران رمان

نسخه‌ی کامل: فقط اپل!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
روزنامه هفت صبح - آزاده خانی: یکشنبه شب برای سارقان خشن پایتخت شب سختی بود. مامورهای پلیس آگاهی در یک عملیات ویژه با حضور 600 مامور اطلاعاتی و عملیاتی در قالب 110 تیم عملیاتی رأس ساعت 12 بامداد به 6 نقطه از قبل شناسایی شده در اطراف تهران رفتند و در 11 عملیات منسجم 106 سارق خشن پایتخت که از ابتدای سال 94 با انجام سرقت های خشن اقدام به زورگیری و کیف قاپی و موبایل قاپی در پایتخت کرده بودند را دستگیر کردند.

بررسی های پلیسی نشان می داد اعضای خشن این باندها که بین 20 تا 28 سال سن دارند بعد از انجام سرقت ها و ترساندن یا زخمی کردن طعمه هایشان برای مخفی شدن و استراحت به شهرستان البرز و شهرستان های اطراف تهران می رفتند تا به دور از چشم مامورها حق السهم های سرقت هایشان را تقسیم کنند و جشن و پایکوبی راه بیندازند.

22 باندی که دیشب در عملیات پلیس آگاهی منهدم شدند بین 3 تا 11 نفر عضو داشتند و جالب است بین سارقانی که دیشب دستگیر شدند سه خانم هم حضور داشتند که فعلا تحقیقات از زنان متهمی که دستگیر شده اند ادامه دارد.

متهم های دستگیر شده به ردیف زیر سایه درخت های اداره آگاهی روی زمین نشسته اند. یکی از آنها بیشتر از همه جلب توجه می کند. اصلا ابایی ندارد از اینکه عکاس ها عکسش را بگیرند. بی مقدمه داخل حرف افسر پرونده می پرد و می گوید من محسنم متخصص موبایل قاپی، فقط اپل.

گفتگو با متهم موبایل قاپ را بخوانید تا در جریان فعالیت های این مجرم سابقه دار و خشن قرار بگیرید.

چرا دستگیر شدی؟


- من زورگیر بودم. چند بار هم سابقه زندان دارم. آخرین باری که دستگیر شدم کارم را تغییر دادم. تنهایی کار می کردم که کمتر دستگیر شوم.

چه کار می کردی؟

- فقط موبایل قاپی؛ آن هم فقط گوشی های اپل.

قبلا چطوری زورگیری می کردی؟

- قبلا باند بودیم. 4 یا 5 نفر زاغ مشتری های بانک را می زدیم، بعد هم خفتگیری و زورگیری و از این کارها. آن کار ریسک داشت چون هر کسی که دستگیر می شد توی بازجویی ها اعتراف می کرد بعد یکهو همه با هم دستگیر می شدیم و از کار و زندگی می افتادیم اما تکی که کار می کردم خیلی بهتر بود. هم زودتر فرار می کردم هم خودم می دانستم که در طول هفته چقدر کار کرده ام.

نمی ترسیدی دستگیر شوی؟

- ترس که هست اما خب زندان می رفتم دیگه.

چه چیزی سرقت می کردی؟

- من موبایل قاپ هستم اما موتورسوار خوبی نیستم. موبایل ها را از دست صاحبان شان توی خیابان و داخل ماشین و کوچه و پارک می گرفتم و بعد هم خلاص.

اسلحه هم داشتی؟

- چاقو داشتم. یکهو جلوی خانم ها و آقایان موبایل به دست ظاهر می شدم و می گفتم پلیز گوشی و چون شب ها و در جاهای خلوت به سراغ شان می رفتم بدون هیچگونه مقاومتی گوشی را تحویلم می دادند. فقط چون من اپل دزد هستم، رمز گوشی را هم می گرفتم و بعد می رفتم. بدون اینکه کار اضافه ای انجام بدهم. چاقو رو هم فقط برای ترساندن دستم می گرفتم، ازش استفاده نمی کردم و نمی کنم.

گوشی ها را چه می کردی؟

- مالخر می خرید. رمز گوشی ها را هم داشتم. برای آب کردن گوشی ها زیاد مشکل نداشتم. اگر روی دستم می ماند خودم می بردم بازار معروف خیابان جمهوری. آنجا همیشه تعمیرکارها روی سر و دست گوشی دزدی می برند به قیمت یا زیر قیمت می فروختم.

چند سالت است؟

- 22 ساله از تهران فرزند دوم خانواده ای تحصیلکرده.

چرا برای عکاس ها ژست می گرفتی؟

- برای خنده. از دیشب بچه ها حسابی ترسیده بودند گفتم روحیه شان شاد بشود. من سارقم، اعتراف هم کرده ام. سابقه هم دارم. راست هم حرف زدم از اینجا می روم دادسرا بعد هم زندان. بعد هم عاقبت آزاد می شوم.

قبل از اینکه زورگیر بشوی شغل داشتی؟

- نه، از اول ترک نشین بودم، زاغ زنی یاد گرفتم بعد هم زورگیر شدم. بعد هم به این نتیجه رسیدم که تنها کار کنم بهتر است، دیرتر گیر می افتم. بیشتر هم برای خودم می ماند.

کجا بیشتر سرقت می کردی؟

- شمال تهران و مرکز. نزدیک ایستگاه مترو قیطریه. مرکز شهر هم شب ها خیلی خوب و خلوت می شود. بهترین زمان برای کار ماست.

خانواده ات خبر دارند؟

- بله می دانند. سابقه دارم. دو بار زندان رفتم و برگشتم. می دانند که خلافکارم. با خانواده ام کاری ندارم. آنها هم با من کاری ندارند.