ایران رمان
ایران رمان
>
بخش فرهنگ و هنر
>
شعر وادبیات
>
داستانهای کوتاه و حکایات
> من همان دلقکم!
نسخهی کامل:
من همان دلقکم!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای
مشاهده نسخه کامل
کلیک کنید.
خانوم معلم
۰۸-۰۵-۹۴، ۱۱:۴۸ ق.ظ
مردی نزد روانپزشک رفت و از غم بزرگی که دردل داشت برای دکتر تعریف کرد.
دکتر گفت: به سیرکی که جدیداً به شهر آمده برو آنجا دلقکی هست،
اینقدر میخنداندت تا غم از یادت برود.
مرد لبخند تلخی زد و گفت:
من همان دلقکم...!!!
ایران رمان
>
بخش فرهنگ و هنر
>
شعر وادبیات
>
داستانهای کوتاه و حکایات
> من همان دلقکم!