ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دانه های تمشک را دریاب!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
دانه هاي تمشك
از حکایات دفتر تائوئیزم
منسوب به پیام آور عشق ، لائوتسه
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
روزی ببری گرسنه مردی را دنبال می کند. آن مرد دوان دوان خود را به گودالی بزرگ می رساند و خود را در شیب گودال رها می کند. ناگهان متوجه می شود تمساحی در انتهای گودال دهان باز کرده است و در انتظار اوست!
در نیمه راه شیب گودال، مرد دستش را به بوته تمشکی می گیرد و مکث می کند.
بالا بروم یا پایین ؟!
متوجه شد روی این بوته چند دانه تمشک خوشرنگ آویزان است ، به خود می گوید :
« بگذار ابتدا در این لحظه از لذت این دانه های تمشک بهره ببرم و از فکر ببر و تمساح به دور باشم! »
دانه های تمشک را با لذت تمام دانه دانه در دهان می گذارد و بعد متوجه می شود که نه از ببر پشت سر خبری است و نه از تمساح در پیش رو !
*********
در این داستان ببر یک گذشته گرسنه است که هنوز در پی توست و تمساح یک آینده گرسنه که در انتظار تو.
دانه های تمشک را در یاب!
در حال زندگی کردن ، همنوا و همزمان شدن با تمام کائنات است.