ایران رمان

نسخه‌ی کامل: چگونه با افکار منفی مقابله کنیم؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
ناکامی انسان‌ها، ریشه در باورهای آن‌ها دارد، کسی که باور دارد نمی‌تواند، شانس ندارد، امکانات ندارد، سلامتی ندارد و… این باورهای منفی در زندگی او محقق و مجسم می‌شوند، زندگی تجسم افکار و نمی‌تواند، شانس ندارد، امکانات ندارد، تحمل ندارد، سلامتی ندارد و… این باورهای منفی در زندگی ا و محقق و مجسم می‌شوند، زندگی تجسم افکار و باور‌های انسان است. باورهای ذهنی ما، مغز را برنامه‌ریزی می‌کنند و مغز بر اساس برنامه‌ریزی ذهنی که سرچشمه آن باور‌ها می‌باشند به اعصاب و عضلات فرمان می‌دهد.اگر کسی باور داشته باشد نمی‌تواند از قله صعود کند، مغز همین پیام را دریافت کرده و ساز و کار بدن را ناتوان خواهد کرد. اما اگر باور داشته باشید که می‌توانید از دماوند صعود کنید، مغز شما این پیام را دریافت کرده و سپس عضلات شما را برای صعود دماوند آماده می‌کند.در هر آن کاری که میلتست *** قدرت خود را همی بینی عیانفرمانده بدن ما، مغز است. اما مغز در اختیار باورهای ذهنی ما است. هر فرمانی را که باورهای ذهنی صادر کند، مغز نیز همان فرمان را به وسیله اعصاب تحریکی به اندام‌ها و عضلات خواهد فرستاد. باورهای منفی چون غده‌ای خطرناک باعث شکست و نابودی انسان می‌شوند. در مجموع از آموزه‌های دینی چنین نتیجه می‌گیریم که:باور منفی، وسوسه‌ای از وسوسه‌های شیطان است در حالی که باور مثبت، مژده‌ای از بشارت‌های الهی می‌باشد.ای عزیز موفقیت جو، این آیین نامه‌ای را که اسلام برای ذهن تو صادر کرده است، به دقت رعایت کن تا انشا‌ء الله موفق و کامیاب باشی.اپیکتیوس ـ فیلسوف بزرگ رواقی ـ می‌گوید:ما باید بیشتر از آن چه که مراقب بیرون کشیدن «تومور و آبسه از بدن» هستیم، مراقب «بیرون کشیدن افکار نادرست از ذهن» باشیم.[۱]آنچه انسان را محدود و ناکام می‌کند، باورهای محدود اوست، نه عوامل بیرونی، محدودیت انسان در زندگی، چارچوب ذهنی است که خود برای خویش ساخته است.شما که در جست‌و جوی رشد و کمال هستی، باید باورهای محدود کننده را نابود کنی، و باور کنید که می‌توانید با حمایت خالق کائنات هر قله‌ای را فتح کنی؛ فتحی آسان و پیروزمندانه.تکنیک‌های مقابله با افکار منفی۱ـ امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرماید:تأثیر پیش‌بینی و باور منفی، به تو وابسته است اگر آن را آسان‌گیری آسان می‌شود و اگر سخت‌گیری، مشکل می‌شود و اگر آن را به هیچ نگیری، هیچ و بی‌اثر می‌شود.[۲]۲ـ حضرت محمد(صلی الله علیه و آله) فرمودند:توکل بر خداوند پیش‌بینی منفی (باور منفی) را پوشانده و از بین می‌برد.[۳]هنگامی که افکار منفی در انسان ایجاد می‌شود، باید بگویید: پروردگارا از این افکار منفی به تو پناه می‌برم، از شر این افکار مرا حفظ کن.نقل شده است[۴] که پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) همواره پیش‌بینی مثبت و زیبایی از رویدادها داشتند و به دیگران توصیه می‌کردند که شما نیز پیش‌بینی مثبت و پسندیده داشته باشید، زیرا باورهای مثبت و زیبای شما در زندگی تجسم پیدا خواهد کرد.۳ـ افکار مثبت را بیشتر کرده تا جایی که ذهن ما به مثبت اندیشی عادت کند و مکانیزم منفی بافی آن مختل شود.۴ـ از بیکاری پرهیز کرده و همواره مشغول انجام کارهای مفید باشیم تا دیگر ذهن فرصت منفی بافی را پیدا نکند.۵ـ در قدرت خالق آفرینش اندیشه نماییم، زیرا افکار مثبت و منفی ما تحت تسلط او می‌باشد، علاوه بر این هر رویدادی در عالم با اجازه خداوند است، بنابراین کسی که با او دوست بوده و از او کمک بخواهد، به طور یقین خداوند او را یاری کرده و از شر رویدادهای ناگوار نجات خواهد داد.

نگذاریم آنچه هستیم،مانع آنچه میتوانیم باشیم،باشد. (پالمر)
چگونه با افکار منفی خود مبارزه کنم؟
المیرا: سلام آقای مالکی
مشکل من هست که جدیدا افکار خودم رو نمی تونم خوب کنترل کنم. زمانی من به عنوان یک فرد مثبت اندیش و توانا در خانواده مطرح بودم اما الان (کمی مشکلات و فشار زندگیم زیاد شده) کمی زود خسته می شم و اونوقته که دیگه نمی تونم جلو افکار منفی رو بگیرم. یک آن متوجه می شم که دارم به چه چیزهای عجیب غریب فکر می کنم.
باید چی کار کنم که مثبت اندیشی برگرده تو ذهنم؟
خواهش می کنم کمکم کنید.
خیلی ممنون از شما
مهدی مالکی نژاد: سلام خانم المیرای گرامی،
من بارها شده که با یک اتفاق کوچک آنقدر به آن فکر کردم که به قول معروف از کاه کوه ساختنم، بگذارید مثالی بزنم: یک ماشین به صورت نابجا برای ما بوق می زند. برای لحظه ای عصبانی می شویم و با خود می گوییم عجب آدم مزخرفی است. تحت تاثیر عصابانیتمان واکنشی نشان می دهیم و در جواب واکنش ما او عکس العملی نشان می دهد. او رد می شود و می رود ولی ما هنوز به افکار منفی خود غوطه وریم. در ذهن خود با او گلاویز می شویم، با مشت به سر او می زنیم، به زمین می افتد و بیهوش می شود. فکر اینکه نکند او را به قتل رسانیده باشیم تنمان را می لرزاند و یک مرتبه به خود می آییم و می بینیم اینها فقط افکار منفی ما بودند و البته فرد مزاحم الان رفته است. به عبارتی دیگر یک عمل کلید ماشه یک سلسه از افکار اتوماتیک منفی را می کشد. البته چنین وقتی یک مسئله ریاضی را که در آستانه امتحان دادن آن هستیم بلد نیستیم پیش خود می گوییم کارم تمام است این درس را افتضاح کردم و بعد هم سلسه افکار اتوماتیک بعدی: آبروم جلو همه میره!، همه به چشم یک خنگ نگاهم می کنم، هیچی دیگه بدبخت می شم… و بعد ناگهان احساس می کنید عرق کرده اید. احساس اضطراب می کنید و از اینکه به لحظه امتحان نزدیک شوید احساس بدی پیدا می کنید. در حالی که شما فقط و فقط یک مسئله را بلد نبودید و آنچه شما را نگران کرده خیلی بیشتر از آن چیزی است که واقعا وجود دارد. و من فکر می کنم آنقدر همه ما این گفتگوهای درونی را بارها و بارها تجربه کرده ایم که نیاز به مثال های بیشتری نیست.
ولی حالا ببینیم چه راه حل هایی برای این مشکل وجود دارد:
۱- خودآگاهی: دستتان به فنجان می خود. چای روی زمین می ریزد و شما احساس شرمندگی و خشم می کنید. واقعا آن لحظه در ذهن شما چه گذشت؟ شاید همین که چای ریخت پیش خودتان گفتید: اه، باز این چای رو نباید اینجا می گذاشت و بعد هم سلسله افکارتان ادامه پیدا می کند: آخه من بهش چی بگم؟ از دستش خسته شدم. همش بی دقتی، این هم شد شانس؟ واقعا که بدبختم. و حالا به شدت از دست او که شاید هم اصلا خطایی نکرده است عصبانی می شوید. خب حالا اگر خودآگاهی داشته باشید و بدانید که این فرآیند سلسله وار است که بهمن وار هرچه ادامه می یابد سنگین تر و حتی غیر منتطقی تر می شود باعث می شود طبیعتا جلو اثرات زیاد آن گرفته شده و فقط شما در حد همان ریختن و کثیف شدن فرش از این اتفاق ناراحت می شوید که البته آنقدر زیاد نخواهد بود. پس همین که بدانیم در ذهن ما چه می گذرد خود به خود حتی اگر کار زیادی هم برای توقف آن نکنیم به کاهش اثرات آن منجر می شود پیش همین دانستن خودش قدم بزرگی است.
۲- زنجیره افکار اتوماتیک را در اولین فرصت پاره کنید: کمک بزرگی است که در اولین لحظه حضور ذهنمان در این فرآیند سلسله وار گفتمان درونی آن را قطع کنیم. دوست صمیمی مان سرزنش می کند که چرا به او سر جلسه امتحان تقلب نرسانده ایم و ما هم تحت تاثیر انتقاد او ناراحت شده و پیش خود می گوییم عجب آدم بی ملاحظه ای! می خواهد آبروی مرا ببره. همش توقعات زیادی دارد. آخه خودش مگر واسه من چی کار کرد؟ واقعا که! ما هم عجب دوستانی داریم و… بسته به اینکه این سلسه افکار را با چه شدتی و تا کجا ادامه دهید ممکن است آنقدر عصبانی و آزرده خاطر شوید که تصمیم بگیرید برای همیشه (البته در آن لحظه) با او قطع ارتباط کنید. در حالی که در همان لحظه اول یعنی بعد از انتقاد او این مکالمه درونی را قطع می کردید یا اصلا عصبانی نمی شدید و یا شدت آن بسیار کم بود.
۳- افکار اتوماتیک منفی خود که در طول روز تولید شده است را یادداشت کنید: شاید بگویید چرا یادداشت کنم؟ همین که می فهمم در مغزم چه می گذرد کافی است. ولی باید بدانید که طی تحقیقاتی که انجام گرفته است نوشتن اثرات بسیار عمیقی در سیستم عصبی ما دارد. نوشتن افکار اتوماتیک باعث می شود تا جزئی ترین افکار پنهان یا برق آسایی که از ذهن ما می گذرد را شکار کنید. واقعیت آن است که افکار اتوماتیک آنقدر برق آسا هستند که کشف آن ها تقریبا در لحظه واقعه بسیار مشکل است و باید در فرصت مناسب مثلا هر شب در آرامش چشمان خود را ببندید و آن واقعه را مثلا بی محلی دوستتان به شما و یا ترس تان از امتحان و یا جر و بحثتان با همسایه را در ذهن تان مرور کنید و ببینید در آن لحظه به خودتان چه گفتید؟ چه چیزی را تصور کردید و چه فکری از ذهنتان گذشت؟ و آن را لحظه به لحظه بنویسید. شاید این زنجیره حتی به بیست و بیشتر از افکار اتوماتیک منفی منجر شود. من خودم شخصا بعضی مواقع توانسته ام این زنجیره را به دو صفحه پشت سر هم تصور کرده و یادداشت کنم. پیشنهاد می کنم اگر این کار را می کنید سعی نمایید جلو هر فکر جای خالی بگذارید تا بعدا فکر مثبت جایگزین را هم جلو آن بنویسید.
۴- مثل یک وکیل مدافع باشید: حالا جلو هر فکر یک فکر مثبت یادداشت کنید. فکر کنید که یک وکیل مدافع هستید که باید از کسی (که اینجا خودتان هستید) دفاع کنید. برای مثلا جلو فکر منفی که می گوید: “عجب آدم بی ملاحظه ای” بگویید: “به نظر می رسد کمی عصبانی است، احتمالا این موضوع ناراحتش کرده. در هر حال اتفاقا من دیده ام که چقدر هم مواظب رفتارش هست،” و یا بگویید “شاید رفتارش کمی بی ملاحظه باشد و واقعا اینقدر زیاد نیست”
خب آنچه که برای کنترل افکار خدمتتان گفتم در حقیقت یک روشی است به نام شناخت درمانی که چند کتاب بسیار جالب در مورد آن منتشر شده است که لیستی از سه مورد که خودم مطالعه کردم برایتان در پایان نوشته برایتان آورده ام. امیدوارم نگاهتان نسبت به کنترل افکارتان عمیق تر شده باشد.
۱- روانشناسی افسردگی (دکتر برنز – مترجم: قره چه داغی)
۲- از حال بد به حال خوب (دکتر برنز – مترجم: قره چه داغی)
۳- عشق هرگز کافی نیست ( دکتر برنز – مترجم:قره چه داغی)
موفق باشید.
هر روز که می گذرد خودم را در حال آزمودن تجربه ای جدید می یابم. انگار آنچه که پشت سر گذاشته ام را نزیسته ام، اوراقی که ناخوانده و ناآزموده ورق خورده بودند! چند ماهی بعد از جدایی از همسرم، به سراغ طلاق نامه ام رفتم. انگار آینه ای بود در مقابل دیدگانم. وقتی چهره خسته و ناامید خود را در صفحات درک نشده آن می نگریستم، نهیبی به خود زدم و گفتم: هی! خودت را کجا جا گذاشتی؟ بارها تصمیم به تغییر می گرفتم تا خود را از گرداب ناامیدی و رکود بعد از طلاق نجات دهم اما به خوبی می دانستم که هنوز سر دو راهی تردیدم!
به گزارش نیک صالحی به نقل از روزنامه خراسان ؛ هجوم افکار منفی ام نسبت به خود و دیگران مرا به خارپشتی تبدیل کرده بود که تیغ هایش دنیای امنی برایش ساخته‌اند اما حسرت یک رابطه پر از مهر با آدم ها تا ابد بر دلش مانده است. به خودم گفتم دیدی عاقبت منفی بافی ها، فکرهای منفی و تصمیم گیری های عجولانه چگونه زندگی ات را به جدایی کشاند؟ اما امروز خواستم و به خودم آمدم؛ من دیگر آدم روزهای دور نیستم. مدتی است به یمن آشنایی بیشتری که با «خودم» و «افکارم» پیدا کرده ام هر روز، زندگی برایم یک نوبرانه تازه دارد. دیگر نمی گذارم لبخندهایم در آلبوم کودکی ام جا بماند چون «فکرم» را از زنگار اشتباهات گذشته تاهمیشه شسته ام...
* * *
خودشناسی «فکری» چیست؟
یعنی این که ما با طرز فکر خود و انواع آن از جمله افکار مثبت و منفی آشنایی داشته باشیم و بدانیم که طرز فکر ما تا چه اندازه روی احساسات و نحوه رفتار ما ابتدا با خودمان و سپس با اطرافیان اثر می گذارد و این که آیا تاکنون افکار مثبت یا منفی ما به خودمان یا دیگری صدمه زده است؟ همچنین با پیامد نحوه تفکر خود آشنایی داشته و آگاه باشیم که افکار ما تا چه اندازه به پیشرفت و تعالی یا شکست و ناکامی مان منجر شده است. در مجموع محافظت از خود در برابر افکار منفی و تعبیر و تفسیرهای ساخته و پرداخته ذهن، داشتن انگیزه لازم برای تقویت افکار مثبت و پرهیز از هرگونه قضاوت و پیشداوری که لازمه برقراری ارتباط سالم و سازنده با دیگران است، از ویژگی‌های بارز خودشناسی «فکری» است.
مزیت دردهای روحی!
حتما تاکنون برای تان اتفاق افتاده است که دست تان را ناخواسته با شعله آتش سوزانده یا هنگام خرد کردن سبزی با کاردی بریده باشید. مطمئنا دردآور است. تجربه درد موهبتی است که از آسیب جسمی دوباره پیشگیری می کند. اگر درد نبود، ممکن بود تمام دستمان بسوزد و حتی نابود شود اما ما متوجه آن نشویم. پس دردهای جسمی به ما یادآوری می کنند که باید «متوقف شویم و ادامه ندهیم» و گرنه آسیب بیشتری می بینیم. دردهای روحی-روانی نیز به ما این هشدار را می دهند که بخشی از سلامت روان ما به خطر افتاده است. وقوع طلاق یکی از این دردهاست که با انزوای اجتماعی، افسردگی، اضطراب و ... همراه است. دردهای روحی و روانی نیز پیغام مشابهی دارند و به ما می گویند: «بهتر است شیوه فکر کردنت را تغییر دهی تا از آسیب های بیشتر مصون بمانی»!
یکی از مراجعان دلیل اختلاف و تعارض اخیر با همسرش را این گونه عنوان کرد: چند روزی است که وقتی همسرم از محل کار به منزل برمی گردد روی تراس می ایستد و همان طور که مشغول نوشیدن چای است به بیرون خیره می شود! من حرف تکان دهنده ای به او نزدم اما او ناگهان عصبانی شد! من فقط از او پرسیدم: «چه چیز خاصی آن بیرون هست؟ باز به مدرسه دخترانه زل زده ای!». ویژگی بارز افکار منفی این است که آن قدر در ذهن باقی می ماند و دنبال هم می چرخد تا یک داستان تلخ و منفی بزرگ در ذهن شکل می دهد. افکار منفی و غیرمنصفانه ما به دو دسته تقسیم می شوند: 1) افکار منفی درباره خودمان مانند: «من دوست داشتنی و جذاب نیستم»، «اول و آخر زندگی ام شکست و ناکامی است»، «ازدواجم به بن‌بست خورد چون من یک انسان بی عرضه و بی سیاست بودم»، «دیگری را ببین چطور از من موفق تر است» 2) افکار منفی درباره دیگران نظیر: این که «دخالت های بی جای مادرش باعث شد رابطه مان به طلاق برسد»، «همیشه بی مسئولیت بود و خودخواه» و ... .
چشم ها را باید شست اما چگونه؟
اگر افکار منفی دست از سر شما برنمی دارد این راهکارها را امتحان کنید:
۱ - در اولین قدم اعتماد به نفستان را افزایش دهید: برخی از ما استاد منفی جلوه دادن اتفاقات مثبت هستیم! بخشی از این کار به خاطر کمبود اعتماد به نفسمان است. ما حس می کنیم که شایستگی چیزی را نداریم در نتیجه مثلا وقتی یکی از اطرافیان یا همکاران از ما تعریف می کند سریعا در مقابل تعریفش گارد می گیریم و تصور می کنیم مشغول چاپلوسی است و یا قصد دارد به طور غیرمستقیم برخی از نقایص ما را به رخمان بکشد. از طرفی تعدادی از افراد با این تصور که «من دوست داشتنی نیستم»، بسیاری از رفتارهای همسرشان را به گونه دیگری تعبیر و تفسیر می کنند. این دسته از افراد حتی رفت و آمد همسر با خانواده پدری اش را این گونه تفسیر می کنند: او نسبت به من «بی اعتنا و بی تفاوت» است.
۲ - موقعیت هایی را که در آن، افکار منفی تان نسبت به خود یا دیگران فعال می شود شناسایی کنید و سریعا آن موقعیت را ترک کنید: ممکن است شما زمانی که در موقعیت تنهایی قرار گرفته اید بیشتر از قبل شروع به منفی بافی درباره خود، دیگران یا اتفاقات بکنید. یا ممکن است در موقعیت هایی که دو نفر مشغول پچ پچ کردن هستند، فکر منفی تان تشدید شود که مبادا درباره من حرف می زنند یا زمانی که مثلا همسرتان مشغول تماشای تلویزیون، خواندن روزنامه، مکالمه با تلفن یا دادن پیامک است، این فکر به ذهنتان خطور کند که «من ذره ای برای او مهم و دوست داشتنی نیستم و گرنه وقتش را با من سپری می کرد». چنانچه این اتفاقات در زندگی سابقتان رخ داده، خود را آماده کنید تا در زندگی دومتان این موقعیت های خطرناک را ترک کنید و با این روش اجازه ندهید دوباره افکار مسموم، رابطه شما با همسرتان را به ورطه سقوط بکشاند.
۳ - لازم است به چند پرسش پاسخ بدهید: حتما در زندگی مشترک قبلی تان زمان هایی وجود داشته که هجوم افکار منفی درباره خود و یا همسرتان لحظه ای شما را راحت نگذاشته است. تحقیقات نشان می دهد بخش زیادی از افکار منفی ما ساخته و پرداخته ذهنمان است و ریشه در واقعیت ندارد. در نتیجه قبل از آن که در برخورد با هر رفتاری از سمت همسرتان سریعا فکری به ذهنتان خطور کند و بر آن اساس تصمیم گیری و رفتار کنید ابتدا این سوال ها را از خود بپرسید:
الف- چه شواهد و مدارکی از تفسیر من حمایت می کند؟ آیا من برای ثابت کردن افکارم، تاکنون از او موردی دیده ام؟
ب- چه شواهدی وجود دارد که برخلاف تفسیر من است؟آیا تاکنون رفتاری از همسرم دیده ام که متوجه شوم درباره او اشتباه فکر می کردم؟
ج - آیا ممکن است پشت این رفتار همسرم دلیل دیگری هم به جز آنچه من با افکار منفی تفسیر کرده ام، وجود داشته باشد؟
۴ - از هم نشینی با افرادی که افکار منفی را به شما تزریق می کنند دوری کنید حتی اگر از عزیزان شما باشند: مطمئنا افرادی که نمی توانند درباره خودشان و توانایی هایشان به گونه ای مثبت بیندیشند و جملاتی از این قبیل استفاده می کنند که «من یک آدم بد شانسم و همیشه در زندگی یک بازنده بودم»، فکرهای فلج کننده خود را به شما نیز منتقل خواهند کرد. از طرفی دسته ای از افراد نیز وجود دارند که اگر چه همواره درباره خود مثبت اندیشند اما موفق نمی شوند افکار منفی خود را درباره دیگران متوقف کنند. همنشینی با این دسته از افراد نیز باعث می شود شما دیر یا زود تحت تاثیر افکار منفی آن ها حتی درباره اطرافیان خود قرار بگیرید.
۵ - وضعیت خود را تغییر دهید: شاید خنده دار به نظر برسد اگر توصیه کنم زمانی که افکار منفی به ذهن شما هجوم می آورد یا یأس و ناامیدی بر شما غالب می شود، وضعیت بدن خود را تغییر دهید. مثلا اگر نشسته اید، بلند شوید یا اگر ایستاده اید، بنشینید و یا اگر متمایل به چپ هستید، به سمت راست مایل شوید. در واقع با این روش به افکار منفی خود نوعی دهن کجی می کنید. مثل این است که کسی درباره موضوعی با شما صحبت کند ولی شما به او بی توجهی کنید؛ او نیز ادامه نخواهد داد! تحقیقات نشان می دهد افرادی که قادرند به افکار منفی خود به چشم یک دشمن بیرونی نگاه کنند، به راحتی می توانند در برابر این دشمن قرار بگیرند و با او بجنگند. شیوه تفکر افرادی که در جنگ با افکار منفی و فلج کننده خود پیروز هستند اینگونه است: اگر پای چپ من درد می کند باید خوشحال باشم که پای راستم سالم است و درد نمی کند!
۶ - سر خود را شلوغ کنید: کار کردن و فعالیت نسبتا زیاد راه درمانی خوبی برای بسیاری از افرادی است که مدام درباره خود یا دیگران دست به قضاوت، پیشداوری و ارزیابی می زنند. فعالیت زیاد و حضور در جمع های سالم، فکر شما را درگیر می کند و با ایجاد خستگی فرصتی برای منفی بافی باقی نمی گذارد.
آن روز که این اطلاعات را از دو سایت مختلف گرفتم، امتحانشان کردم و ظرف بیست و چهار ساعت، سی تا چهل درصد افسردگی ام رفع شد . طی دو سه روز آتی که این تمرین را انجام می دادم، متوجه شدم عادت بدی را که در تمام عمرم حتی از آن آگاه نبودم، ترک کرده ام . داشتم خودم را از بین می بردم . من هیچ گاه با مشکلاتم برخورد معقولی نداشتم . ناخودآگاه نیرو و قدرتم را هدر می دادم تا روزگارم را سپری کنم . به مجرد این که در این تمرین پیشرفت کردم، در برابر احساساتم مقاوم تر شدم و در نتیجه بیش تر احساس رضایت کردم . تقریبا یک شبه، در درونم شادی و نیروی مضاعفی به وجود آمد و از آن موقع تاکنون، این تمرین ساده و مؤثر را ادامه داده ام . جالب تر این که می توانید این روش را در محیط کار هم به کار ببرید تا بر مشکلات روحی غلبه کنید . این روش در هر کاری مؤثر است . آیا تا به حال دچار افسردگی، اضطراب یا ترس شده اید؟ من دچار این حالت ها شده ام و بی چون و چرا آن ها را پذیرفتم . وقتی تمرین فکر نکردن (Stopping - Thought) را شروع کردم، از خودم پرسیدم من نگران چه بودم؟ سرمایه ام، مواجه شدن با کار ناخوشایند؟ حرف هایی که درباره ام گفتند و عصبانی ام کرد؟ شکست هایم؟ وقت دندانپزشکی یا مشکلات لاینحل؟

ضمیر ناخودآگاهم مرتبا خاطرات تلخ گذشته را مرور می کرد و به ضمیر خودآگاهم می فرستاد . در سایت تقاضای کار، این موارد را دیدم: پرستارهایی که ساعت های طولانی بدون این که کسی از آن ها تشکر کند کار می کنند، هم گرفتار افکار منفی می شوند . به خودشان می گویند: چقدر کار انجام نشده دارم و فرصت کمی هم مانده یا کارهای زیادی که مانده اند و تمایلی به ا نجامشان ندارم و یا مسائل لاینحلی که آن ها را نگران می کند و لذت و نیرو را از آن ها می گیرد .

برای پیشرفت در کار یا احساس آرامش، بهترین راه این است که:

1 . اگر احساس افسردگی، عصبانیت، ترس یا تصوری از هر چیز منفی می کنید، بپرسید چه چیز باعث نگرانی است .

2 . وقتی که متوجه شدید که مساله چه بوده، خیلی راحت به خودتان بگویید: این افکار نه تنها به من کمکی نمی کند، بلکه مضر هم هست ; نباید به آن ها اجازه ورود بدهم و با تمام قدرت با آن ها مقابله کنید . همان ابتدای کار ضعیف می شوند که این هم پیشرفت خوبی است و با کمی تمرین پیشرفت های بیش تری هم می کنید .

3 . مراقب افکار منفی بعدی باشید که شاید ده ثانیه یا ده دقیقه بعد به سراغتان بیاید و به همان روش قبلی عمل کنید . با علم به این که این افکار مخل آرامشتان است، در برابر آن ها مقاومت کنید و به آن ها بگویید: از ذهنم دور شوید ای پیام های بیهوده، مضر، ظالم و انرژی دزد! من مانع ارسال این پیام به خود می شوم . این ها هیچ سودی برای من ندارند . کلی هم به ضررم تمام می شوند .

4 . باز هم مراقب باشید و ببینید افکار ناخودآگاهتان چه هستند; افکار اصلی که گرفتارشان هستید، چه هستند و بعد در برابر افکار مخرب مقاومت کنید .

5 . متوجه شدم افکار منفی هر چند ثانیه یک بار به ذهنم خطور می کنند . اوایل، مقابله با آن ها به تنهایی بسیار مشکل بود; اما من نهایت تلاشم را کردم و باتمرین، در رویارویی با این افکار مضر و مزاحم، موفق تر شده ام .

مرتب به خودم تلقین می کردم: در برابر افکار مزاحم و بی ارزش که اصلا هیچ فایده ای هم ندارند، مقاومت کن!

6 . در ضمن تمرین مهارت، احساس می کنید قوی تر از گذشته شده اید و زودتر متوجه پیام های منفی می شوید که به ذهن خودآگاهتان راه پیدا می کند .

7 . همچنین متوجه می شوید که راحت تر آن ها را شناسایی می کنید و در نتیجه، حتی مانع ورود آن ها به ضمیر خودآگاهتان می شوید و از آن جایی که به موقع جلوی آن ها را می گیرید، دیگر نمی توانند شما را شکست دهند; بنابراین احساس قدرت و نیروی بیش تری می کنید .

8 . سرانجام این که متوجه می شوید که دوست دارید مچ این افکار را در همان ابتدای کار بگیرید و مانعشان شوید و ملاحظه می کنید که می توانید این کار را انجام دهید; زیرا آن قدر احساس خوبی دارید که می دانید بهتر است هر چه زودتر تمام این افکار را دور بریزید .

9 . در طی چند روز من نه تنها توانستم آن ها را با ضمیر خودآگاهم شناسایی کنم، بلکه عادت به خلق این گونه افکار را هم در زمان کوتاهی ترک کردم . حالا دیگر به ذهنم راه پیدا نمی کنند و در عوض، به خاطر تلاشی که برای فکر کردن به افکار منفی کرده ام، احساس قدرت می کنم و این بهترین روش برای کمک به خودم در راه رسیدن به زندگی بهتر و احساس قوت است .

10 . شما از تلاشتان احساس رضایت می کنید به محض این که بفهمید یکی از این افکار دارد وارد ضمیر ناخودآگاهتان می شود، تمام تلاشتان را صرف مبارزه با آن می کنید یا می توانید با فکر کردن به چیزهای بهتر، فکرتان را سرگرم کنید و آن وقت این فکر منفی معجزه می کند و بدون هیچ تاثیری بر روی شمااز بین می رود و آن وقت است که ملاحظه می کنید کارتان عالی بود و شادابی را که شاید مدت ها احساس نکرده بودید، حس می کنید .

ممکن است به ذهن پرستاری این فکر خطور کند که هیچ کدام از گزارش های کاری اش را ننوشته، وقت زیادی هم ندارد . این یک فکر مخرب و مزاحم است که انرژی و انگیزه اش را از بین می برد . بنابراین ممکن است با خودش بگوید: ای افکار مزخرف از ذهنم بیرون بروید! من نیازی به یادآوری کارهای عقب افتاده ندارم . من این افکار منفی را نمی پذیرم . آنها نتیجه هر کاری را هم که الان دارم انجام می دهم، از بین می برند و انرژی ام را نیز هدر می دهند و مرا به احساس شکست و خستگی سوق می دهند . با این تمرین، این پرستار متوجه می شود که با مقاومت در برابر افکار منفی، مانع آن ها می شود و به خاطر تلاشش، احساس نیروی تازه، قدرت و نشاط می کند . این پاداش اوست و بدین ترتیب او می تواند بدون افکار منفی، حتی از کارش لذت هم ببرد . بعد از مدت کوتاهی او پی می برد که این عادت بد (ایجاد افکار منفی) را از بین برده و در کارش مشتاق تر و استوارتر می شود . باور کنید که این روش برای شما هم سودمند است . امتحانش کنید . من مثل آن مادری نیستم که سه بچه کوچک دارد . . . او هم می تواند از این طرز فکر استفاده کند و از روش فکر نکردن سود هم ببرد . یعنی به خود می گوید: آن قدر به من یادآوری نکنید که هنوز چه کارهایی را انجام نداده ام . چه فایده ای دارد که بفهمم کارهای خانه هنوز انجام نشده اند . این کار بی فایده است و فقط کاری را که الان دارم انجام می دهم، خراب می کند . این افکار باافکار منفی که خودمان ایجاد می کنیم، به وجود می آیند و زمینه ای می شوند برای احساس ندامت و خستگی روحی . دلیل به وجود آمدن این افکار هر چه هست، بهایش هم سنگین است، بسیار سنگین!

مثلا خود من در به وجود آوردن بیماری افسردگی مزمن و خفیف در خودم دخیل بودم . بنابراین افکار مزاحم را جست و جو کنید . وقتی که احساس درد سختی می کنید، با آن مبازه کنید و آن را نپذیرید . به مراقبتتان ادامه دهید و مانع دخالت این پیام ها در زندگی شوید ملاحظه کنید که دارید قوی تر می شوید و به این نیروها اجازه دهید تا حتی در پیشرفت شما در روش فکر نکردن، یاریتان کند . از بقیه زندگی با شادی، اشتیاق و نیروی بیش تر لذت ببرید و به اوج خوشبختی هم فکر نکنید .

باید اثر این روش را بلافاصله بعد از چند ساعت حس کنید; همان طور که در مورد من این طور بود . چهار ساعت تلاش مرا به شادی رساند . در خود احساس قدرت مجددی می کردم و این به من در نبرد علیه افکار بد شجاعت داد .

در آخر می بینید که آن افکار به ضمیر خودآگاه شما نمی آیند و بدین وسیله خودتان را از شر رفتار مخرب و زیان باری که ناآگاهانه در طول زندگی داشته اید، نجات می دهید . موفق باشید و خوب فکر کنید .
چگونه از شر افکار مزاحم خلاص شویم

افکار مزاحم یکی از معضلات زندگی های امروزی هست که تمامی افراد با آن درگیر هستند. بله درسته دقیقا تمام افراد. این مشکلی هست که همه روزه افراد با آن دست و پنجه نرم میکنند. برخی به شدت تحت تاثیر آنها قرار میگیرند و برخی دیگر با یادگیری روشهای مقابله با آنها، سعی میکنند تا جای ممکن از آنها تاثیری نگیرند.

قبلا در مورد اینکه چطور میتونیم ذهن رو خالی کنیم مطلبی نوشته بودم که خیلی هم مورد توجه خوانندگان عزیز قرار گرفت، اما در این تجربه می خوام روشهایی رو بیارم که بتونه در همه حالتی به افراد در مواجهه با افکار منفی کمک کنه.

افکاری مانند ترس، نگرانی، منفی بافی و … همیشه در ذهن بشر جریان داشته و ما نمی تونیم کاری کنیم که هیچ وقت آنها به ذهن ما راه پیدا نکنند، اما می تونیم با آنها کنار بیاییم و اجازه ندهیم که زندگی ما را تحت تاثیر خودشون قراربدن و هیچ وقت نباید با اونها درگیر بشیم یا باهاشون بجنگیم.

در این تجربه که سعی کردم از دانسته های خودم و جستجو در مطالب دیگر جمع آوری کنم، راههایی رو برای کنار اومدن و زندگی کردن با افکار مزاحم رو شرح میدم که مطمئن هستم برای هر کدوم از ما می تونه بسیار مفید باشه. راههایی که در نگاه اول خیلی ساده و بعضا خنده دار میاد ولی با انجام دادنشون خواهید دید که چقدر می تونید در مقابل افکار منفی مقاوم بشین.

اول اینکه همیشه باید چند سئوال رو، وقتی فکری به ذهنتون میرسه از خودتون بپرسید:

– آیا این فکر درسته؟

– آیا این فکر مهمه؟

– آیا این فکر مفیده؟

با پرسیدن این سئوالات مقدار زیادی از توجه شما از افکار مزاحم برداشته میشه و بطور اتومات ذهنتون به اونها کمتر توجه میکنه، اما این ساده ترین و اولین قدم هست.



یک برچسب به افکار خود بزنید.

بجای اینکه بگین “من یک بازنده هستم” بگین “من فکر میکنم که یک بازنده هستم” یا بجای اینکه بگین “این کار درست انجام نخواهد شد” بگین “من فکر میکنم که اینکار درست انجام نخواهد شد”. شاید این نکته خیلی ساده به نظر بیاد ولی یک نکته خیلی ظریف داره اونم اینه که به ذهن میگه این فقط یک فکر هست و ممکنه که درست نباشه.



از افکار خود تشکر کنید.

همیشه وقتی یک فکر منفی میاد تو ذهنتون مثلا نگرانی از اینکه یک اتفاق بدی بیفته از فکرتون تشکر کنید. مثلاً “نکنه که این هواپیما سقوط کنه … یا نکنه خلبان زیاد وارد نباشه و نتونه این پرواز رو با موفقیت به پایان برسونه”، این موقع بگین “ممنون فکر من، از اینکه به فکر سلامتی من هستی و نگران حال من هستی متشکرم، ولی جای نگرانی نیست من خودم حواسم هست” . حتی می تونید هر از گاهی برای فکرتون یک تقدیر نامه بنویسید و بابت اینکه حواسش به شما هست قدردانی کنید.



افکار منفی را به پرواز درآورید.

تصور کنید که افکار منفی خود را روی یک برگ یا یک بادکنک می نویسید و آنها را رها می کنید و میبینید که از شما دور می شوند. برای هر فکر یک برگ یا بادکنک تصور کنید و برای فکر منفی بعدی یکی دیگه و همینطور ببینید که اونها دارند پرواز میکنند و از شما دور می شوند.



افکار مزاحم رو به ترانه تبدیل کنید.

سعی کنید فکر منفی که میاد تو ذهنتون بصورت آواز در بیارید و اون رو بخونید. اینکار کمک میکنه که به ذهنتون بفهمونید که این فکر خیلی مسخره و پوچ هست. حتی بهتره که این آواز رو به زبون بچه گانه و کمی هم مسخره بخونید.



برای داستان خود یک نام برگزینید.

معمولا بیشتر اوقات افکار مزاحم حول محور یک چیز می گردن د و در مورد یک داستان هستند. یا در مورد کار هستند یا درس یا یک رابطه و … در اینصورت میتونید برای اون داستان یک نام انتخاب کنید. مثلا فکری که خیلی وقتها وجود داره اینه که “من نمیدونم که الان واقعا دارم چیکار میکنم یا کاری که می کنم درست هست یا نه” در اینجا می تونید بگین که “آهان این ادامه همون داستان “منِ گیج” هست” و به همین سادگی اجازه میدید اون فکر بیاد و بره.



در هر صورت اقدام کنید.

نکته خیلی مهمی که باید همیشه مد نظر داشته باشید اینه که شما وقتی که افکار منفی در ذهنتون هست می تونید در همان حال رفتار یا واکنشی هم داشته باشید. یعنی در واقع لازم نیست که بشینین تا اون فکر که تموم شد بعد اقدام کنید. ذهن شما این امکان رو داره که در آن واحد چند کارو با هم انجام بده، پس بلافاصله هنگام ورود فکر به ذهنتون شروع به واکنش نشون دادن بکنید.



در انتها بازهم باید مثل همیشه تاکید کنم که دونستن این نکات مفید هست ولی ارزش چندانی نداره اگر به آنها عمل نکنیم.

امیدوارم که ذهنی همواره مثبت و آرام داشته باشید
در ساختار شخصیت ما انسانها ، افکار از چنان از چنان قدرتي برخوردارند كه
ميتوانند سازنده يا ويرانگر باشند ، بنابراين بايد بياموزيم كه افكارمان را
هوشمندانه كنترل كنيم تا در زندگي به موفقيتها و كاميابيهاي بزرگی دست
يابيم . يكي از اين راهكارها يادگيري روشهايي است كه باعث مثبت
انديشي در ما ميشود و افكار منفي را از ما دور ميكند .
در زير به 30 مورد از توصيه هايي كه باعث ايجاد مثبت انديشي ميشوند
اشاره ميشود:
1- نسبت به خودمان احساس خوبي داشته باشيم و خود را خوب ، دانا و با
ارزش بدانيم.

2- ليستي از صفات مثبت خود تهيه كنيم و راه هاي تقويت آنها را بيابيم و
تجربه كنيم.

3- ليستي از افكار منفي خود در طي روز تهيه و سعي كنيم براي هر فكر
منفي يك فكر مثبت معادل بيابيم تا به كمك آن بتوانيم با افكار منفي مقابله
كنيم.

4- سعي كنيم در گفتار و برخوردهاي روزانه از كلمات و جملات مثبت
استفاده كنيم . مثلا در ملاقات با ديگران به جاي استفاده از كلمه "خست
ه نباشيد" كه داراي بار منفي و القاي حس خستگي است ، بگوييم "خدا
قوت" ، "شاد باشيد" و امثال آنها.

5- افكار خود را متوجه خوبيها و جنبه هاي مثبت زندگي كنيم تا به مرور
مثبت نگر شويم.

6- با خوش بيني ، سعي كنيم دستوراتي را به ذهن خود بدهيم كه انديشه
هاي جديد مثبت شكل گيرند.

7- هر روز صبح كه از خواب برميخيزيم با نگاه كردن به منظره اي زيبا ، روز
خود را با نشاط آغاز كنيم.

8- از افراد منفي نگر يا موقعيتهايي كه باعث ايجاد افكار ناخوشايند يا منفي
ميشوند دوري و يا سعي كنيم كمتر با آنها برخورد داشته باشيم.

9- به مشكلات به عنوان محكي براي ارزيابي توانايي هاي خود نگاه كنيم و
هرگز نتيجه بدي را پيش بيني نكنيم زيرا مشكلات فقط به اندازه اي مهم
هستند كه ما آنها را مهم مي پنداريم.

10- به لحظات و خاطرات زيبا و دوست داشتني گذشته خود فكر كرده و
سعي كنيم آنها را تكرار نماييم.

11- از ترديد و دودلي دوري كرده و كارها را با جديت دنبال كنيم.

12- به نداي منفي دروني خود و تلقين هاي نگران كننده و مخرب ديگران
بي توجه باشيم و سعي كنيم عكس آنها را انجام دهيم.

13- به قدرت بيكران خداوند ايمان داشته باشيم و با خود تكرار كنيم كه من
لياقت بهترينها را دارم و با لطف خداوند به آنها خواهم رسيد.

14- از ميان اهداف خود هدفي را انتخاب كنيم كه اميد بيشتري به موفقيت
آن داريم و در تلاش براي تحقق آن ، به فكر تاييد يا تكذيب ديگران نباشيم.

15- در توصيف احوال و زندگي خود از كلمات مثبت استفاده كنيم.

16- در تعريف از افراد خانواده يا دوستان از كلمات مثبت و روحيه بخش
استفاده كنيم.

17- از چشم و هم چشمي و حسادت كه باعث ايجاد افكار منفي ميشود
دوري و سعي كنيم روش خود را خودمان انتخاب كنيم.

18- هرگز شعار خواستن ، توانستن است را فراموش نكنيم و بدانيم كه در
سايه سعي و تلاش به آنچه بخواهيم ميرسيم.

19- قدر لحظات زندگي را بدانيم و آنها را بخوبي استفاده كنيم ، زيرا هرگز
تكرار نخواهند شد.

20- براي تغيير اوضاع و شرايط نامساعد اقدام كنيم و مطمئن باشيم كه
ميتوانيم آنها را از بين ببريم.

21- از خود انتظار بيش از حد نداشته باشيم و خود را همه فن حريف ندانيم
، به عبارت ديگر ، از كمال گرايي مطلق كه باعث اضطراب و احساس عجز
و ناتواني ميشود خودداري كنيم.

22- خود را از قيد و بندهاي آزار دهنده رها ساخته و ساده زندگي كنيم تا
فكر و خيال آسوده اي داشته باشيم.

23- از انزوا و گوشه گيري كه باعث ايجاد افكار منفي ميشود دوري كرده و
اوقات خود را در جمع خانواده و دوستان سپري كنيم.

24- هر وقت كه احساس كرديم افكار منفي به سراغمان آمده است ،
وضعيت خود را تغيير دهيم و به كاري سرگرم شويم.

25- ممكن است هنگام خواب در رختخواب ، افكار منفي به سراغمان بيايد .
پس تا خسته نشده ايم به رختخواب نرويم.

26- هرگز خود را بدبخت و ناتوان و درمانده احساس نكنيم و از مطالعه و
گوش دادن به اشعار و مخصوصا آهنگهايي كه چنين حسهايي را القا ميكنند
خودداري كنيم.

27- اعتماد به نفس خود را در هر شرايطي حس كنيم و هرگز به ديگران
اجازه ندهيم آنرا متزلزل كنند زيرا اعتماد به نفس كليد خلق تفكر مثبت
است.

28- خنديدن را فراموش نكنيم . خنديدن باعث ميشود تا افكار ناراحت كننده و
منفي جاي خود را به افكار مثبت و شاد بدهند.

29- بدانيم كه اجراي راهكارهاي تقويت مثبت هيچ هزينه اي ندارند و به
سن افراد نيز مربوط نميشوند.

30- بايد به تقويت مثبت انديشي ايمان داشته باشيم و اين شعار را هرگز
فراموش نكنيم كه "اگر افكارمان را كنترل كنيم ، زندگي مان متحول ميشود
اثرات مثبت انديشي در شاد زيستن

اهمیت افکار انسان
افکار انسان اهمیت بسزایی در زندگی او خواهد داشت. در واقع همانگونه
که قدرت تفکر با وجود منحصر به فرد خود در انسان ، انسان را از سایر
موجودات متمایز می‌سازد تاثیرات عمیقی نیز روی زندگی او خواهد
گذاشت.بر این اساس چگونگی افکار انسان ، چگونه درگیر شدن در افکار
خود ، چگونگی سازمان دهی آنها و غلبه انواع خاصی از افکار بر ذهن فرد
مورد توجه روانشناسان است.

انوع افکار انسان

در یک طبقه بندی بسیار ساده افکار انسان در دو مقوله مثبت و منفی دسته
بندی می‌شود. این نوع از دسته بندی بسیار مورد توجه روانشناسان
مشاوره و بویژه مشاورانی است که دیدگاه شناختی دارند. این دسته بندی
دو نوع افکار مثبت و منفی در انسان شناسایی می‌شود و اعتقاد بر این
است که غلبه هر یک از آنها بر ذهن فرد شیوه زندگی او را در حدی وسیع
نشان می‌دهد. بطوری که همین افکار ساده به راحتی ممکن است موجب
تفاوت سبک زندگی فرد با سایرین ، یا با خود او در مراحل مختلف شود.

افکار مثبت انسان

بر اساس این دسته بندی افکار مثبت آن دسته از افکاری را شامل می‌شود
که تاثیرات مفیدی بر ذهن و رفتار فرد به جای می‌گذارند، هدایت کننده
هستند و اغلب موجبات زندگی دلپذیر را فراهم می‌سازند. افرادی که دارای
چنین افکاری هستند کمتر در داماسترس و فشار روانی گرفتار می‌شوند و
یا حداقل به راحتی خود را می‌توانند از چنین شرائطی رها کنند. این افراد
اعتماد به نفس بالاتری دارند، دید خوبی نسبت به خود دارند و بطور کلی
افکار آنها حول و حوش خوب بودن ، سالم بودن و واقع بین بودن دور
می‌زنند.

نمونه‌ای از افکار مثبت

* من در موارد مختلف پیروز بوده‌ام هر چند شکستهایی نیز داشته‌ام.

* من فرد کارآیی هستم.

* لازم نیست همه مثل هم باشند.

* بعضی افراد دروغ می‌گویند.

افکار منفی انسان

افکار منفی تحریک کننده هیجانات منفی در انسان هستند. که اغلب در اثر
وقایع بیرونی که بار منفی دارند برای افراد ناراحت کننده هستند راه اندازی
می‌شوند. این افکار چسبندگی فوق‌العاده‌ای در ذهن انسان دارند و درگیری
و مشغله شدیدی برای صاحب خود ایجاد می‌کنند. افتادن در چرخه این
افکار و عدم تلاش برای خارج شدن از این چرخه اغلب مشکلات جدی
روانی را ممکن است به بار آورد. روانشناسان شناختی معتقدند اغلب
اضطرابها و افسردگیها ، اختلالات ارتباطی ، مشکلات زناشویی و انواع
مسائل دیگر از زندگی فرد ناشی از غلبه افکار منفی بر ذهن فرد است. بر
این اساس هدف آنها گسترش حوزه و قلمرو افکار مثبت و به عبارتی مثبت
اندیشی در افراد است.

نمونه‌ای از افکار منفی

* من همیشه شکست می‌خورم.

* دیگران نیز باید مثل من باشند.

* هیچ کس نباید دروغ بگوید.

* من فرد به درد بخوری نیستم.

افکار هدفمند در مقابل افکار بی‌هدف

افکار انسان را از لحاظ اینکه از یک هدف یا اهداف ویژه‌ای پیروی می‌کنند یا
نه نیز می‌توان دسته بندی کرد. افکار هدفمند آن دسته از افکاری هستند
که بر اساس اهداف ویژه‌ای سازمان می‌یابند. و فرد با در نظر گرفتن آن
اهداف ، افکار خود را نیز سازمان می‌دهد. بطوری که می‌تواند به صورت گام
به گام به تهیه مراحلی بپردازد که موجب رسیدن او به اهدافش می‌شود.
مثل افکار مربوط به حل یک مساله ریاضی یا افکار مربوط به برنامه ریزی
درسی.
برعکس افکار بی‌هدف ، بدون برنامه و بدون هدف ویژه‌ای ذهن فرد را درگیر
می‌سازند خیالبافیها از جمله این دسته افکار هستند. که برنامه و سازمان
مشخصی ندارند و ممکن است با یک عامل و محرک ساده را راه اندازی
شوند و به حوزه‌های مختلف وارد شوند و سرانجام فرد به خاطر نیاورد که از
کجا به این نقطه فعلی از افکار رسیده است. از شاخه به شاخه دیگر پریدن
معمولا ویژگی این دسته از افکار است. هر چند جلوگیری وضع کامل این
دسته از افکار وجود ندارد. اما از آنجا که اغلب در کارهای فکری فرد موجب
ایجاد مشکل می‌شود و غالباً تمرکز فرد را به هم می‌ریزند لازم است با
انواع تمرینات فکری تحت کنترل فرد قرار بگیرند.
در تحقیقاتی که در سال 2002 انجام شد، "تاثیر منفی" به عنوان زمینه ای
برای اضطراب،بی منطقی، عصبانيت و انواع دیگری خصوصیات نا خوشایند
تعریف شده است. تاثیر منفی با بالا رفتن فعالیت در قشر جلوی مغز ایجاد
می شود.

با اینکه این حالتی ثابت و ماندنی است، اما می توان آن را کنترل کرد.
زمانی که بدبینی نتیجه مستقیم از دست دادن شغل، قطع رابطه با یکی از
دوستان یا مرگ کسی که دوستش داریم باشد، به عنوان واکنشی در
مقابل این ناراحتی تلقی می شود و موقتی است.

چه این خصوصیت با وجودتان عجین شده باشد و چه فقط واکنشی موقتی
به یک حادثه باشد، با ایجاد تغییراتی در مغز شما همراه است. مغز از
میلیون ها سلول عصبی تشکیل شده است که پیام ها را به اعضاء مختلف
بدن رسانده و دریافت می کنند. ممکن است این پیام ها با ایجاد نا تعادلی
شیمیایی مختل شوند.

خجالت ندارد اگر برای مداوای این عدم تعادل و بالا تر بردن کیفیت زندگیتان
دنبال مشاوره و درمان پزشکی باشید. اگر احساساتی مثل نا امیدی،
کمبود انرژی و نا توانی در انجام کارها دو هفته ادامه پیدا کرد، می توانند
علائمی از افسردگي به حساب آیند. می توانید برای دوباره به دست آوردن
کنترل مغزتان دنبال درمان باشید.

اگر این منفی بافی های شما نتیجه عادت است نه حالت های قابل درمان
پزشکی، راه هایی برای مقابله با آن وجود دارد. در این جا به چند نکته
اشاره می کنیم که به مثبت انديشی شما کمک می کند:

انگیزه تان را مشخص کنید

آگاه باشید چه زمانی تفکرات منفی بر شما غلبه می کنند. زمانی که
خسته یا گرسنه هستید یا زمانی که فشار کاریتان زیاد است. ممکن است
تفکراتتان تغییر پیدا کنند. کنترل افکار منفی به شما کمک می کند که
انگیزه و سبب آن را بفهمید و این باعث می شود که بتوانید دوباره کنترل
خودتان را در دست بگیرید.

عیبجویی از خود را کنار بگذارید

در مسیرتان انتظار دست انداز هم داشته باشید و آن ها را بپذیرید. افکار
منفی، بدگویی و عیبجویی از خود را از ذهنتان بیرون کنید. در مورد مسائل
و اتفاقات گذشته فکر نکنید، فقط از آن ها تجربه بگیرید و به راهتان ادامه
بدهید. تغییر دیدگاهتان در مورد دنیا به شما اجازه می دهد تا در مشکلات و
گرفتاری ها دنبال شانس باشید.

خود را با شرایط وفق دهید

زمان هایی را که در گذشته منفی بینی به سراغتان آمده را به یاد آورید و به
خود یاد آور شوید که چگونه آن را پشت سر گذاشته اید. حتی برای یک
فرد مبتلا به منفی بینی یا کسی که دچار افسردگی است هم امید
همیشه وجود دارد. سعی کنید اعتماد به نفستان را بالا ببرید و با این کار،
رفتارهایتان جنبه ی مثبت بیشتری خواهند گرفت.
هـمواره افـكار ما بروي احساسات ما تاثيرگذار مي باشـد. اگر تصور كنيد كه
كارهايتان سر و سامان نـخواهند گرفت، در شـمـا احـساس اندوه و انفعال
ايجاد شده و از تـلاش و كوشش دست خواهيد كشيد. اگر چنين مي
پـنـداريـد كه براي انجام كارهايتان محتاج كمك ديگران هستيد، ممكـن
اسـت احـساس بي كفايتي و وابستگي كنيد.

اگـر تـصـور مي كنـيـد كه نـالايق و بـي كفايت مي بـاشـيد، احساس بـي
ارزشـي و تـرديـد كـرده و دائـمـا خـودتـان را سـرزنـش خواهيد
نمود.همانطوركه ملاحظه كرديد بي ترديد ارتباط تنگاتنگي ميان افكار و
احساسات ما برقراراست. بنابراين دليل واكنشهاي هيجاني ناخواسته و
شديد، افكار نامعقول وغيرمنطقـي شما ميباشند.

تعريف تفكرات نا معقول چنين است:

1- افكار انعطاف ناپذير

2- دور از واقعيت

3- غير منطقي

4- مخل بهداشت رواني
راه حل ساده ميباشد: افكار خود را متحول سازيد

اكنون به تعدادي از طـرز تـفـكرات نامعقول توجه كرده و سعي كنيد براي
دستيابي به يك زندگي شادتر از آنها اجتناب ورزيد:

1- من بايـد مـورد پـذيرش و محبوب همگان باشم تا بتوانم احساس
خوشايندي نسبت به خود داشته باشم. طرد شدن، ترك شدن و تنها ماندن
خيلي هولناك است.

2- من بايد در تمام زمينه ها لايق و كارآمد باشم ، شكست بسيار وحشتناك
ميباشد.

3- هنگامي كه اتفاق ناگواري روي ميدهد من چاره اي جز اندوهگين شدن
ندارم.

4- اگر كسي مرا مورد انتقاد قرار ميدهد به مفهوم آن است كه ايرادي در من
وجود دارد.

5- من همواره بايد ديگران را از خودم راضي نگاه دارم و مطابق خواسته و
ميلشان رفتار كنم.

6- من اساسا از ديگران پايين تر ميباشم.

7- زندگي و يا ديگران بايد همواره انتظارات مرا برآورده سازند.

8- مـن در زنـدگي محـكوم به افسردگي، نااميدي و بدبختي مي باشم چون
مـشـكلات زندگي من لاينحل مي باشند.

9- همواره بايد كارها بر وفق مراد من پيش بروند.

10- هميشه زندگي و مردم بايد منصفانه با من رفتار كنند.

11- مـن در زندگي محتاج شخصي هستم - يك شخص خاص - تا در كنار او
باشم و بـه او تكيه كنم - چون من به تنهايي قادر به انجام كاري نيستم.

12- براي من آسانتر است زمـاني كـه به مشكلات زندگي فكر نكنم تا اينكه
با مشكلات روبرو شده و مسئوليت حل آنها را بر عهده بگيرم.

13- افـراد بد و شرور بـايد مـجازات شـده و فـورا بـه سـزاي اعـمالـشان
برسند. اگر چنين نشود من از كوره در خواهم رفت.

14- عوامل خارجي مانند: مردم، جامعه ناسالم، بد اقبالي و سرنوشت دليل
بدبـخـتيها و ناراحتيهاي من مي باشند. از آن گذشـتـه مـن هيـچ كنـترلي
بروي اين عوامل خارجي نداشته بنابراين هيچ كاري براي افسردگي و نگون
بختي خودم نميتوانم انجام دهم.

15- من هميشه بايد بي عيب و كامل بوده و از ديگران برتر باشم. كـمـال
گـرايي يكي از مهمترين عوامل تنش زا است. كمالگرايي انواع گوناگوني
دارد:

كمالگرايي در اخلاقيات: من هيچگاه نبايد مرتكب خـطا و يـا گـناهي شوم و
اگر چنين شود قادر به بخشش خود نمي باشم.

كمالگرايي درعملكرد: براي آنكه يك فرد ارزنده باشم بايد هميشه در همه
امور موفق گردم.

كمالگرايي در هويت: مـردم هيچگاه فرد آسيب پذير و خطا كـاري هـمچون
من را مورد پذيرش قرار نميدهند.

كمالگرايي در احساسات: من همواره بايد خوشحال و شادمان باشم - بـايد
قـادر بـه كنترل احساسات منفي خود بوده و هيچگاه احساس افسردگي و
اضطراب نكنم.

كمالگرايي در عشق: دو فردي كه عاشق يكديگر هستند هيچ گـاه نـبايـد بـا
يـكـديـگر بحث و مشاجره كنند و يا آنكه از دست هم عصباني شوند.

كمالگرايي در زيبايي: چون من كمي اضافه وزن دارم فرد زشت و نازيبايي
ميباشم.

16- فيلتر كردن: شـما تنها جنبه منفي پيشامدها را مشاهده كرده و آنها را
زير ذره بين قرار مي دهيد در حالي كه جنبه مثبت آن را فيلتر كرده و حذف
مي نماييد.

17- تفكر دو قطبي: همه چيز يا سياه است يا سفيد، بد است يا خوب - يا
شـما كـامل مي باشيد و يا آنكه يك ناكام و شكست خورده - هيچ حد
وسطي وجود ندارد.

18- تعميم افراطي: شما به يك نتيجه گيري عمومي مبـتـني بـر يـك واقـعـه
واحـد دست مي يابيد. به محض آنكه براي شما يك حادثه ناگوار روي دهد
چنين مي پـنـداريـد كـه آن بارها و بارها تكرار خواهد شد.

19- خـوانـدن فكر: بدون آنكه حرفي زده شود، پيـش داورانه از احـسـاس
ديـگران و عـلت رفتارشان با خود آگاهي داريد.

20- فاجعه آميز جلوه دادن: شما انتظار بلا، مصيبت و حوادث ناخوشايند را
مي كـشـيد. كافيست از حادثه ناگواري مطلع گرديد. آن وقت خواهيد گفت:
نكند سر من هم بيايد.

21- برداشت شخصي كردن: چنين مي پنداريد كه هر چرا كه ديگران
ميگويند و يا انـجام مي دهند به نوعي در واكنش به شما مي باشد.

22- نكوهش كردن: شما ديگران را مسئول دردها و مشكلات خود ميدانيد.
يـا آنـكه خود را مسئول تمام مشكلات مي پنداريد.

23- بايدها: از تعداد زيادي قوانين خشك و غير قابـل انـعـطاف كـه رفـتار
ديگران و خودتان چگـونه بـايد بـاشـد پيروي مي كنيد و هنگامي كه ديگران
آن قوانين را زير پا مي گـذارنـد خشمگين شده و در صورتي كه شما
خودتان آنها را نـقـض كنيد، احساس گناه خواهيد كرد.

24- استدلال بر مبناي احساس: تصور مي كـنيد احساسات شما واقـعيت
داشـتـه و هر آنچه احساس مي نماييد عينيت دارد. اگر احساس بدبختي
ميـكنيد پس حـتـما بدبخت هستيد.

25- تـغـيـير دادن: تصور مي كنيد با تحت فشار قـرار دادن و بـا چـاپـلـوسي
ديـگـران قـادر خواهيد بود آنها را به سليقه خود تغيير دهيد. چون اميدهاي
شما براي شادكامي كاملا وابسته به ديگران است.

26- كم طاقتي نسبت به ناكامي ها: من اين بار هم شكـست خـوردم پـس
بـهتر است ديگر ادامه ندهم.

27- بزرگنمايي: مشكلات و كمبودهاي زندگي يتان را بزرگنمايي مي كنيد.

28- توقع پاداش آسماني: انتظار داريد كه پاداش تمام نيكي ها و فداكاري
هاي شما در زندگي به شما داده شود مانند فردي كه امتيازات را مي
شمارد. و در صورتيكه انتظارات شما برآورده نگردد، خشمگين مي شويد.
چگونه برای زندگی بهتر افکار مثبت داشته باشیم؟

افکار از چنان قدرتی برخوردارند که می‌توانند سازنده یا ویرانگر باشند،
بنابر‌این باید به خود و فرزندانمان بیاموزیم که افکارمان را هوشمندانه کنترل
کنیم تا در زندگی به موفقیت‌ها و کامیابی‌های بزرگی دست یابیم:

۱- نسبت به خودمان احساس خوبی داشته باشیم و خود را خوب، توانا و با
ارزش بدانیم.

۲- لیستی از صفات مثبت خود تهیه کنیم و راه‌های تقویت آنها را بیابیم و
تجربه کنیم.

۳- لیستی از افکار منفی خود در طی روز تهیه و سعی کنیم برای هر فکر
منفی یک فکر مثبت معادل بیابیم تا به کمک آن بتوانیم با افکار منفی مقابله
کنیم.

۴- سعی کنیم در گفتار و برخوردهای روزانه از کلمات و جملات مثبت
استفاده کنیم، مثلاً در ملاقات با دیگران بجای استفاده از کلمه «خسته
نباشید» که دارای بار منفی و القای حس خستگی است، بگوییم «خدا
قوت»، «شاد باشید» و یا «پر انرژی باشید»

۵- افکار خود را متوجه خوبی‌ها و جنبه‌های مثبت زندگی کنیم تا به مرور
مثبت‌نگر شویم.

۶- با خوش‌بینی سعی کنیم، دستوراتی به ذهن خود بدهیم که اندیشه‌های
جدید مثبت شکل گیرند.

۷- هر روز صبح که از خواب بر می‌خیزیم با نگاه کردن به منظره ی یک
تابلوی نقاشی زیبا و یا اسما‌ء‌الله روز خود را با نشاط و خوش‌بینی آغاز
کنیم.

۸- از افراد منفی‌نگر یا موقعیت‌هایی که باعث ایجاد افکار ناخوشایند و منفی
می‌شوند دوری و یا سعی کنیم کمتر با آنها برخورد داشته باشیم.

۹- به مشکلات به عنوان محکی برای ارزیابی توانایی‌های خود نگاه کنیم و
هرگز نتیجه ی بدی را پیش‌بینی نکنیم، زیرا مشکلات فقط به اندازه‌ای مهم
هستند که ما آنها را مهم می‌پنداریم.

۱۰- به لحظات و خاطرات زیبا و دوست داشتنی گذشته ی خود فکرکرده و
سعی کنیم آنها را تکرار نماییم.

۱۱- از تردید و دودلی دوری کرده و کارها را با جدیّت دنبال کنیم.

۱۲- به ندای منفی درونی خود و تلقین‌های مخرب و نگران کننده‌ی دیگران
بی‌توجه باشیم و سعی کنیم عکس آنها را انجام دهیم.

۱۳- به قدرت بی‌کران خداوند ایمان داشته باشیم و با خود تکرار کنیم که من
لیاقت بهترین‌ها را دارم و با لطف خدای بزرگ به آنها خواهم رسید.

۱۴- از میان اهداف خود هدفی را انتخاب کنیم که امید بیشتری به موفقیت
آن داریم و در تلاش برای تحقق آن، به فکر تأیید یا تکذیب دیگران نباشیم.

۱۵- در توصیف احوال و زندگی خود از کلمات مثبت استفاده کنیم.

۱۶- در تعریف از افراد خانواده یا دوستان از کلمات مثبت و روحیه بخش
استفاده کنیم (فلانی شخص بسیار شریف و بزرگواری است.)

۱۷- از چشم و هم‌چشمی و حسادت که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود
دوری و سعی کنیم روش زندگی خود را خودمان انتخاب کنیم.

۱۸- هرگز شعار خواستن، توانستن است را فراموش نکنیم و بدانیم که در
سایه ی سعی و تلاش به آنچه بخواهیم می‌رسیم.

۱۹- قدر لحظات زندگی را بدانیم و از آنها به ‌خوبی استفاده کنیم، زیرا هرگز
تکرار نخواهد شد.

۲۰- برای تغییر اوضاع و شرایط نامساعد اقدام کنیم و مطمئن باشیم که
می‌توانیم آنها را از بین ببریم.

۲۱- از خود انتظار بیش از حد نداشته باشیم و خود را همه فن حریف ندانیم،
به عبارت دیگر از کمال گرایی مطلق که باعث اضطراب و احساس عجز و
ناتوانی می‌شود خودداری کنیم.

۲۲- خود را از قید و بندهای آزاردهنده رها ساخته و ساده زندگی کنیم تا
فکر و خیال آسوده‌ای داشته باشیم.
۲۳- از انزوا و گوشه‌گیری که باعث ایجاد افکار منفی می‌شود دوری کرده و
اوقات خود را در جمع خانواده، فامیل و دوستان سپری کنیم.

۲۴- هر وقت احساس کردیم که افکار منفی سراغمان آمده است، وضعیت
خود را تغییر دهیم و به کاری سرگرم شویم.

۲۵- ممکن است هنگام خواب در رختخواب افکار منفی به سراغمان بیاید، تا
خسته نشده‌ایم به رختخواب نرویم.

۲۶- هرگز به هیچ وجه خود را بدبخت، ناتوان و درمانده احساس نکنیم.

۲۷- اعتماد به نفس خود را در هر شرایطی حفظ کنیم و هرگز به دیگران
اجازه ندهیم که آن را متزلزل کنند. باید متوجه باشیم که اعتماد به نفس
کلید خلق تفکر مثبت است.

۲۸- خندیدن را فراموش نکنیم. خندیدن باعث می‌شود تا افکار ناراحت کننده
و منفی‌ جای خود را به افکار مثبت و شاد بدهند

اجرای راهکارهای تقویت مثبت هیچ هزینه‌ای ندارند و به سن و سال افراد
نیز مربوط نمی‌شوند.

فقط باید این شعار را فراموش نکنیم:

اگر افکارمان را کنترل کنیم، زندگی‌مان متحول می‌شود
مثبت اندیشی و نتیجه آن در زندگی

چیزی که نحوه زندگی انسانها را مشخص می کند، تفسیر و نوع دیدشان
نسبت به وقایع بیرونی است نه خود آن وقایع.

سرمنشأ مثبت اندیشی از باورهای ما می آید. باورها و اعتقادات هر فرد و
نوع برداشتش از زندگی و وقایع آن است که او را به سمت و سوی
خوشبختی و یا بدبختی می برد. هر اتفاقی که در زندگی ما پیش می آید
از نظر ما یا خوشایند است یا ناخوشایند. پس هرامری می تواند باعث
خوشحالی و خوشبختی ما و یا باعث ناکامی و ناراحتی ما شود.

مثبت اندیشی به ما کمک می کند که بتوانیم تغییرات مفیدی در رفتار،
گفتار، کار و زندگی خود ایجاد کنیم .

کلمات نیز تأثیر بسیاری بر افکار و احساسات ما می گذارند. کلمات می
تواند ما را بسیار هیجان زده، متأثر یا خوشحال کند. پس دقت کنید کلماتتان
را در جهت مثبت و زیبا کردن افکار و احساساتتان به کار ببرید.

به کاربردن واژه ها و عبارات تأکیدی مثبت در زیباتر شدن افکار و اعمال ما و
بهبود کیفیت زندگیمان تأثیر بسیار زیادی دارد و باعث ایجاد شور و شوق در
زندگی می شود. مثل این جمله: «من شایسته موفقیت هستم و همیشه
به اهدافم می رسم.»

هیچگاه مشکلات و سختیهای زندگیتان را لعنت و نفرین نکنید. این فکر که
دنیا سرشار از مشکل است را دور بریزید و در عوض هرگاه موقعیت
نامطلوب یا مسئله ناخوشایندی در زندگیتان پیش آمد، به دنبال راههای
مثبت و طلایی برای حل آن مسائل باشید. به کار بردن این روش باعث
ایجاد رضایت در شما و حل شدن مسائل زندگیتان به گونه ای مثبت و خوب
می شود.

نحوه اظهار نظر کردن در مورد دیگران و کارهایشان نیز بسیار مهم است.
سعی کنید سریع و منفی در مورد چیزی اظهار نظر نکنید. ابتدا در مورد آن
فکر کنید بعد نظر خود را از جنبه مثبت مطرح کنید تا تأثیر بیشتری بر
مخاطبتان داشته باشد.

در اطراف همگی ما افراد منفی بافی هستند که با افکار و گفتار منفی شان
سعی دارند، باعث تضعیف روحیه ما شوند. سعی کنید تا حد امکان با چنین
افرادی همنشین نشوید.

بسیاری از مردم افکار منفی را در زندگیشان مد نظر قرار داده و به آنها بها
می دهند. حتی در صحبتهایشان با یکدیگر مدام از سختیهای کارشان، کم
خوابیهای شبانه، نداشتن استراحت گله می کنند و همین امر تأثیر منفی
بر فکر آنها گذاشته و باعث خستگی و ناامیدی شان می شود.

مطمئن باشید که اطرافیانتان هیچ علاقه ای به شنیدن سخنان منفی شما
ندارند. سعی کنید در مورد جنبه های مثبت زندگی و کارتان برای دیگران
صحبت کنید. زیرا شنیدن آنها می تواند برای دیگران هم جالب باشد.

به نظر شما بهتر نیست که ما به جای اینکه فقط به مشکلات، بی عدالتی
ها، گرانی و تورم، بی پولی، بیکاری و هزاران فکر منفی دیگر تمرکزکنیم،
به اینکه در زندگیمان بسیاری از اوقات کارها درست و خوب پیش می روند
فکر کنیم و از این موضوع شگفت زده شویم و به جای گله و شکایت از
زندگی و کار، هر جا که هستیم از وفور نعمت و ثروت و خوش اقبالی
صحبت کنیم؟

ممکن است شما در آخرین سفرتان از اینکه هواپیما چند ساعت تأخیر
داشته و مجبور شده اید چند ساعت از وقتتان را در فرودگاه بگذرانید، بسیار
ناراحت و معترض باشید و تا چند روز از تأخیر پرواز و خستگی مفرط خود به
خاطر معطلی در فرودگاه، با ناراحتی و دلخوری برای دوستان و همکارانتان
تعریف کنید. ولی آیا تا به حال از پروازهای خوب، راحت، به موقع و به
سلامت خود بسیار خوشحال شده اید و آیا آنها را بارها برای دوستانتان
تعریف کرده اید؟

وقتی از شما می پرسند آیا امروز روز خوبی داشته اید، چه جوابی می
دهید؟ آیا جواب می دهید: «روز بسیار سخت و طاقت فرسایی بود.» یا می
گویید: «روز خوبی داشتم. خدا را شکر همه چیز بر وفق مراد بود.»

اگر به تمام لحظات زندگیمان فکر کرده و آنها را مرورکنیم، می بینیم که در
طول زندگی لحظات خوشایند و لذت بخش زیادی برای ما رخ داده است.
پس چرا به جای فکر کردن به لحظات شاد و زیبای زندگیمان به لحظات
سخت فکر کنیم؟

فراموش نکنید که افکار منفی می تواند یک روز سفید را خاکستری نشان
دهد و افکار مثبت حتی یک روز خاکستری را زیبا و سفید می کند.

به طورکلی مثبت اندیشی و افکار منفی هر دو به صورت مسری از فردی به
فرد دیگر سرایت می کند. شما می بایست سعی کنید به جای اینکه اجازه
دهید افکار منفی دیگران بر شما تأثیر بگذارد و روحیه شما را تضعیف کند، با
گفتار مثبت خودتان اندیشه ها و افکار مثبت را به دیگران منتقل کنید و به
آنها بیاموزید که افکار منفی شان را کنار گذاشته و اندیشه های مثبت را
جایگزینش کنند. با این کار شما می توانید هم به اطرافیان خود کمک کرده و
هم روحیه مثبت اندیشی خود را تقویت کنید.

هرگاه حادثه ناراحت کننده ای در زندگیتان پیش آمد، به جای اینکه مأیوس و
نگران شوید، آن را به فال نیک گرفته و به این فکر کنید که قطعا” راه دیگری
برای سعادت و خوشبختی شما گشوده شده و می بایست آن راه را بیابید.

سعدی در بیت زیر به زیبایی این موضوع را بیان می کند:

«خدا گر به حکمت ببندد دری

به رحمت گشاید در دیگری»

به فرض اگر شما شغلتان را از دست داده اید، پیشنهاد می کنم به جای
تأسف و ناراحتی، خوشحال باشید زیرا این مسئله پیام مثبتی برای شما
دارد. از دست دادن شغلتان بدین معناست که شما باید وارد کار جدید و
بهتری شوید و فراموش نکنید که در هر امری حتی به ظاهر ناراحت کننده،
جایی برای خوشحالی و موفقیت وجود دارد.

نوع نگرش و تفکرات هر انسانی نشاندهنده شخصیت، اعتقاد و باورهای او
می باشد و ناشی از نحوه توجیه و تفسیر تجربیاتش است.

خوش بینی نیز می بایست عاقلانه باشد . نباید خوش بینی را با اعتماد
کورکورانه به هر کسی یا چیزی اشتباه بگیریم. مثلا” در سرمایه گذاری در
هر نوع فعالیتی بهتر است هم خوش باشیم و هم در کنار آن با نگاهی
نقادانه و دقیق جلو برویم. نظر نقادانه به شما کمک می کند که جلوی هدر
رفتن سرمایه تان را بگیرید و دقیق ترو بهتر تصمیم بگیرید. اگر قرار است در
کاری سرمایه گذاری کنید بهتر است، ۷۰% با دید خوشبینانه و ۳۰% با دید
نقادانه جلو بروید و در مورد آن کار تفکر و بررسی کرده و سپس تصمیم
گرفته و اقدام کنید.

کلمه ها و اندیشه ها دارای امواجی نیرومند هستند که به زندگی مان
شکل می دهند. ما می توانیم با استفاده از کلمه ها و اصطلاح های مثبت
، انرژی مثبت را بین همه پخش کنیم.برای مثال ما می تونیم از جایگزین
های زیر در صحبت هایمون استفاده کنیم :

به جای پدرم درآمد؛ بگوییم : خیلی راحت نبود

به جای خسته نباشید؛ بگوییم : خدا قوت

به جای دستت درد نکنه ؛ بگوییم : ممنون از محبتت، سلامت باشی

به جای ببخشید مزاحمتون شدم؛ بگوییم : از این که وقت خود را در اختیار
من گذاشتید متشکرم

به جای گرفتارم؛ بگوییم : ‌در فرصت مناسب با شما خواهم بود

به جای دروغ نگو؛ بگوییم : راست می گی؟ راستی؟

به جای خدا بد نده؛ بگوییم : خدا سلامتی بده

به جای قابل نداره؛ بگوییم : هدیه برای شما

به جای شکست خورده؛ بگوییم : با تجربه

به جای فقیر هستم؛‌بگوییم : ثروت کمی دارم

به جای بد نیستم؛ بگوییم :‌ خوب هستم

به جای بدرد من نمی خورد؛ بگوییم : مناسب من نیست

به جای مشکل دارم؛ بگوییم : مسئله دارم

به جای جانم به لبم رسید؛ بگوییم : چندان هم راحت نبود

به جای فراموش نکنی؛ بگوییم : یادت باشه

به جای من مریض و غمگین نیستم؛‌ بگوییم :‌ من سالم و با نشاط هستم

به جای غم آخرت باشد؛ بگوییم : شما را در شادی ها ببینم

به جای جملاتی از جمله چقدر چاق شدی؟، چقدر لاغر شدی؟، چقدر
خسته به نظر می‌آیی؟، چرا موهات را این قدر کوتاه کردی؟، چرا ریشت را
بلند کردی؟، چراتوهمی؟، چرا رنگت پریده؟، چرا تلفن نکردی؟، چرا حال مرا
نپرسیدی؟ بگوییم: سلام به روی ماهت، چقدر خوشحال شدم تو را
دیدم، همیشه در قلب من هستی و....
صفحات: 1 2