ایران رمان

نسخه‌ی کامل: داستان ترسناک و عاشقانه ی امیر وسایه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
داستان از این جا شروع می شود که امیر با دختری به نام سایه سال ها دوست بود که این دوستی چند ساله منجر به جدایی آن ها شد یک روز امیر متوجه میشه که سایه با پسری به نام اشکان رابطه دارد امیر خیلی عصبی و ناراحت میشه تصمیم میگیره یک روز سایه رو به خونش دعوت کنه از انجا که روز جمعه پدرو مادرش به مسافرت میرن .سایه در روز جمعه به خونه ی امیر میره بعد از چند دقیقه باهم دعواشون میشه و امیر بهش میگه این پسره اشکان کیه که باتو رابطه داره اما سایه واقعییت رو کتمان میکنه که امیر هم عصبی میشه و کاردی که از اشپزخونه اورده بود زیر پیراهنش پنهان کرده بیرون میاره با چند ضربه به بدن سایه فرو میکنه و خون همه جا رو میگیره و ازاونجا که امیر از کارخود پشیمون شده جسد سایه رو میبــره تو حمام تیکه تیکه میکنه و داخل چند پلاستیک میزاره عقب ماشین میبــره بیرون شهر سر به نیستش میکنه برمیگرده به خونه همه جارو تمیز میکنه از انجا که پدر امیر سرهنگ بازنشته ی قدیمی بود و همه ی محل اورا میشناختند. همسایه ها به پلیس 110 تماس میگیرن پلیس میره درب خونه امیر رو میزنه امیر سراسیمه ورنگ پریده درب رو بازمیکنه پلیس به امیر میگه با حکم بازرسی منزل شما داریم بعد از بازرسی و انگشت نگاری به طرف حمام میرن و چند قطره خون میبینن از امیر میپرسن این خونا چیه میگه صورتمو اصلاح کردم زخمی شد پلیس میگه شما با چی حمام را اینقد تمیز شستید که هیچ اثار جرم نگذاشتی امیر میگه قربان (( با مایع سفید کننده ی گلرنـــــــــــــگ)) دی دی دینگ دی دو دیدینگ . خسته نباشین رفتین سرکار[عکس: abm.gif] والا منم از اولش سرکار بودم[عکس: abm.gif][عکس: abm.gif][عکس: abm.gif][عکس: abm.gif]نگید !![عکس: ccb.gif][عکس: ccb.gif]می دونم مسخره بوووووووووووووووووود[عکس: cas.gif][عکس: cas.gif][عکس: cas.gif][عکس: cas.gif][عکس: cas.gif]
ــــــــــــــ
maramara
HuhHuhasnaasnaasna
بی مزهazsx