ایران رمان

نسخه‌ی کامل: اباالغوث کیست؟!
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
حجة الاسلام و المسلمين آقاي حاج سيد محمد تقي حشمت الواعظين طباطبائي قمي، داستاني را از آيت الله العظمي مرعشي نجفي «قدس سره» (متوفي 7 صفر المظفر 1414 قمري) اين چنين نقل کرده اند:

يکي از علماي نجف اشرف، که مدتي به قم آمده بود، براي من چنين نقل کرد که: من مشکلي داشتم. به مسجد جمکران رفتم و درد دل خود را به محضر حضرت بقية الله حجة بن الحسن العسکري امام زمان - عجل الله تعالي فرجه الشريف - عرضه داشتم و از ايشان خواستم که نزد خدا شفاعت کنند تا مشکلم حل شود. براي اين منظور چندين دفعه به مسجد جمکران رفتم، ولي نتيجه اي نديدم.

روزي هنگام نماز دلم شکست و عرض کردم: مولا جان، آيا جايز است که در
محضر شما و در منزل شما باشم و به ديگري متوسل شوم؟ شما امام من مي باشيد، آيا زشت نيست که با وجود امام، حتي به علمدار کربلا قمر بني هاشم علیه السلام متوسل شوم و او را نزد خدا شفيع قرار دهم؟!

از شدت تأثر بين خواب و بيداري قرار گرفته بودم. ناگهان با چهره ي نوراني قطب عالم امکان حضرت حجت بن الحسن العسکري عجل الله تعالي فرجه الشريف مواجه شدم. بدون تأمل به حضرتش سلام عرض کردم. حضرت با محبت و بزرگواري جوابم را دادند و فرمودند: نه تنها زشت نيست و نه تنها ناراحت نمي شوم که به علمدار کربلا متوسل شوي، بلکه شما را راهنمايي هم مي کنم که به حضرتش چه بگويي. چون خواستي از حضرت ابوالفضل علیه السلام حاجت بخواهي، اين چنين بگو: «يا أبالغوث أدرکني» اي فريادرس، مرا درياب. [1] .


پاورقي

[1] چهره‏ ي درخشان ج 1 ص 419 - کرامات العباسيه ص 184.