ایران رمان

نسخه‌ی کامل: به اتمام میرسد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
امروز همه چیز را دفن میکنم. همه چیز تمام میشود.
همه چبز تمام میشود اما جسم من تمام نمیشود. هنوز جسمم مرده ی متحرک نیست. بدون هیچ روحی حرکت میکند.
هه. مرده ی متحرک؟؟؟ واقعا چیشد که شدم این لجنی که الان هستم.
کمی فکر میکنم. شاید بخاطر آوردم.
آری به یاد آوردم.
تقاصه.
تقاص رویاهام.
واقعا چرا اینگونه شد؟؟؟
من که رویاهام خوب بود. کلی رویای خوب. مثه تموم رویاهای خوب.
اما هنوز نفهمیدم که چطور به اینجا رسیدم.
یعنی فقط یه رویا منو به اینجا رسوند؟؟
نه.
مسلما نه.
چرا مغزم ارور میده برای نشون دادن گذشته؟؟؟
ده لامصب. شب ها ارور بده.
جیغ,شیون,صدای بهم خوردن گیلاس های شراب,درد,خون,لذت,هوس ,نامه ی آخر,یه کیف کوچیک با یک دست لباس,کبودی زیر چشم,سودای شهرت,یه تخت دو نفره,یه ماشین جدید با صاحب جدید در شب جدید و......
ناگهان از هجوم خاطرات جیغم به آسمان میرسد.
خدااااااااااااااااااااااا ااااااااا
نخواستم اما شد آنچه که نمیخواستم.
آنچه که نمیخواستم.
تنهام.
میدانم.
اما
این سهم من نیست
این
تقاص اشتباهم هست
اشتباهی که جبران نمیشود
جبران نمیشود.
گذشتم تلختر از الانم نیس.
ای خدا
من آنقدر کثیفم که اگر بخواهی تمیزم کنی باید دنیای بندگانت را به لجن بکشی.
میدانم آهنچه میخواستم نشد اما بد تا نکن با من.
کمرم شکسته
به ته خط رسیدم
باید خودم از بازی دنیا انصراف بدم.
میدانم.
در یک لحظه تمامش میکنم
فقط یک لحظه
یه تیزیه برنده
یه درد
یه جیغ
و خون با خون پاک میشود
و قصه تمام میشود
جسمم مرد اما روحم دوباره زنده شد برای عذابی دوباره
و این زنجیره هیچگاه تمام نمیشود
ای کاش تمام میشده
اما تو فکر کن تمام شده.