ایران رمان

نسخه‌ی کامل: شورترين قهوه عشق
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
نشریه اشپیگل
در آلمان پسری ، دختری را که قرار بود تمام زندگی اش شود برای اولین بار به کافی شاپ دعوت کرد ، تا به او اعلام کند که قصد ازدواج با او را دارد ، در حال نشستن پشت میز پسر سفارش قهوه داد ، سپس رو به پیشخدمت کرد و گفت لطفا نمک هم بیاور ، اسم نمک که آمد تمام افراد حاضر یک مرتبه به پسر خیره شدند ، پسر نمک را در قهوه ریخت و آرام خورد ، دختر با تعجب گفت قهوه شور میخوری؟ پسر جواب داد بچه که بودم خانه مان کنار دریا بود ، در ماسه ها بازی میکردم و طعم شور دریا را میچشیدم ، حالا دلتنگ خانه ی کودکی شده ام ، قهوه شور مرا یاد کودکی ام می اندازد ، ازدواج انجام شد و چهل سال تمام هر وقت دختر قهوه درست میکرد ، داخل فنجان شوهرش نمک میریخت ، پس از چهل سال عاشقونه زندگی کردن ، مرد فوت کرد و نامه ای خطاب به همسرش برجای گذاشت: همسر عزیزم ببخش که چهل سال تمام به تو دروغ گفتم ، آن روز آنقدر از دیدنت خوشحال و هیجان زده شده بودم که به اشتباه به جای شکر درخواست نمک کردم ، چهل سال تمام قهوه شور خوردم و نتوانستم به تو بگویم ، بدترین چیز در دنیا قهوه شور است ، اگر بار دیگر به دنیا بازگردم و باز هم داشتن تو وابسته به خوردن قهوه شور باشد ، تمام عمر شورترین قهوه دنیا را به خاطر چشمان پر از مهر و محبت تو خواهم خورد.....

mara
ای جونم واقعا زیبا بود.mara