ایران رمان

نسخه‌ی کامل: حضرت سلیمان ( ع ) و گنجشک .
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
حضرت سلیمان علیه السلام گنجشکی را دید که به جفت خود می گوید:

چرا از من اطاعت نمی کنی و خواسته هایم را به جا نمی آوری؟ اگر بخواهی تمام قبه و بارگاه سلیمان را با منقارم به دریا بیندازم توان آن را دارم!

حضرت سلیمان از گفتار گنجشک خندید و آنها را به نزد خود خواست و پرسید:

چگونه می توانی چنین کاری بزرگی را انجام دهی؟

گنجشک پاسخ داد:

- نمی توانم ای فرستاده خدا! ولی مرد گاهی می خواهد در مقابل همسرش به خود ببالد و خویشتن را بزرگ و قدرتمند نشان بدهد از این گونه حرف ها می زند. گذشته از اینها عاشق را در گفتار و رفتارش نباید ملامت کرد.

حضرت سلیمان از گنجشک پرسید:

چرا از همسرت اطاعت نمی کنی در صورتی که او تو را دوست می دارد؟

گنجشک پاسخ داد:

او در محبت من راستگو نیست زیرا که غیر از من به دیگری نیز مهر و محبت می ورزد.

سخن گنجشک چنان در حضرت سلیمان اثر بخشید که به گریه افتاد و سخت گریست. آن گاه چهل روز از مردم کناره گیری نمود و پیوسته از خداوند می خواست علاقه دیگران را از قلب او خارج نموده و محبتش را در دل او خالص گرداند.

مجلسی، بحارالانوار: ج 14، ص 95