ایران رمان

نسخه‌ی کامل: اگه یه روز...
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
بابا حالا که زمین نخوردید که دارید حرص می خوریدTongue
(۱۴-۰۵-۹۵، ۰۶:۰۲ ب.ظ)barooni نوشته: [ -> ]
(۱۴-۰۵-۹۵، ۰۲:۱۳ ق.ظ)hananee نوشته: [ -> ]غلطططط کرده..
مگه تا من اجازه ندم جرعت داره؟؟
بیشعور پس برا دستام ا ومده بود جلو..بوزینه..نشونش بدین میخوام فلج مغزیش کنم که تو کل اعضای بدنش فقط بتونه دستای خودشو تکون بده..
بی اعصاب دیونه هم خودتی..الان مگه کسی چیزی گفت عزیزمنasna

من هیچـــــــــــی نگم بـــــــــهتره
ارهه..asna
صفحات: 1 2