ایران رمان

نسخه‌ی کامل: "به نام زن , به نام انسانیت "
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
آنگلا مرکل در آلمان قدرت رادردست دارد


خانم می در انگلستان نخست وزیر است


خانم کلینتون درآمریکا بزودی رئیس جمهور میشود


و در ایران دریاچه ها منتظرند زنی روسریش عقب برود تا خشک شوند!
برای کشتنِ یک زن
نیازی نیست فریاد بزنی , ترکش کنی , رویاهایش را بدزدی
یا به او خیانت کنی ...!!!
برای کشتن یک زن کافی ست
وقتی برای تو پیرهن گل گلی اش را می پوشد
فراموش کنی بگویی :
" چه زیبا شده ای بانو ... ! "
آنگاه تکه ای از زیباییِ زن می افتد
و کمی از قلبش می ریزد
و اگر فقط چندبارِ دیگر به همین راحتی از نگاه تو بیفتد
تمامِ او می شکند
و یک روز صبح زنی را میبینی
که روحش به مقصد جهنمِ تنهایی خانهء تو را ترک کرده
اما خودش ، مشغولِ چیدنِ میز صبحانه توست
و تو محکومی
با جسد متحرک یک زن صبحانه بخوری
بین خودمان باشد
من یک زن نیستم
من ، سه زنم !! یکیشان شش ساله است
پرشر و شور و سرخوش و بازیگوش
دلش دویدن میخواهد
تاب خوردن
بلند خندیدن
لی لی و آبنبات !! یکیشان سی و اندی ساله
باوقار
آرام و متین
همسر و مادر و کدبانو
دلش عشق میخواهد و
شعر و
شمعدانی
و آن یکیشان شصت و پنج ساله است
تنها
دلمرده و بی حوصله
دلش رفتن میخواهد و
تمام شدن ... از من اگر می پرسی
هر سه را دوست دارم
زیرا این منم
سه زن
در
یک زن !!
زن ها از عادی شدن از تکراری شدن از مثل روز اول نبودن می ترسند! گاهی زن ها را مثل روز اول دوست بدارید...وصی پور
دلخوشی زن گل سر اوست تمام غزل های دنیا را با باز کردن گیسوانش می ریزد زیباییش را با آن گل سر پنهان کرده لیلا_صابری_منش
زنها وقتی دلگیرند
هر چه بپرسی می گویند
« هیچی ... مهم نیست ،
می گذرد »
این یعنی ؛ هیچ جا نرو
کنارم بشین دوباره بپرس
دوباره پرسیدن هایت
حالم را خوب می کند !
ما زن ها رسم خوبی داریم زمانه که سخت می گیرد شروع میکنیم به کوتاه کردن موها ناخن ها حرف ها رابطه ها...
زن
بوسه هایش

به glaاغوشت پناه اوردن هایش
خندیدن هایش
گرمای نگاهش
حلقه کردن دستانش توی دستانت
هر لحظه با تو بودن هایش
و حتی در glaاغوشت خوابیدن هایش
از سر عشق است
زن تا عاشق نشود
نمیبوسد نمیخندد و دستش رابه دستانت نمیدهد
اگر نگاهش را برگرداند از زاویه نگاهت
اگر دستانش را دزدید از میان دستانت
اگر خودش را کشید کنار از جلوی چشمانت
اگر فاصله گرفت از قدمهایت
بدان از چیزی نگران است
بدان از رابطه تان
دوامش
عاقبتش میترسد
بدان دلش قرص نیست
بدان فاصله ای بینتان افتاده
بدان حرفی سر دلش سنگین میکند
بدان میترسد
بگزار ارام شود با اعتماد در گوشش زمزمه کن دوستش دار
زن که باشی

مهریه ات آب هم که باشد!

قاضی جیره بندی اش می کند!

آنچه نقد است فقط جان توست

که قسط بندی نمی شود!!!

بانو پس بدان برای چه کسانی جانت را می گذاری...
بعضي از آدمها
زير سنگينی حجاب هم
وقيحند!
بعضي از آدم ها
با پريشانی موهايشان هم نجيب...

وقاحت و نجابت در « ذات » آدم هاست!
صفحات: 1 2