ایران رمان

نسخه‌ی کامل: ژاندآرک ها بیدارند...
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
ابرو های کشیده ای دارم

چِشمهآیم را بدون آرایش می ستایم

بینی ام همین گونه به صورتم می آید

لب هایم زیباتر از لبخند گل است

شالم را بسیار زیبا می بندم

کلیپس را بالای سرم نمی بندم

ناخن هایم را بلند می کنم

عشوه را خوب بلدم،اما برای هر کسی خرجش نمی کنم

مانتو هایم زیباست ولی آب نمی رود اما...

در این شهر،پسری که قرار است مهندس بشود از روزی که با او بگردد معتآد میشود!

شهری که درآن زنان حکم مگس های فرآوان را دارندوبه قول یک عده،این زنان هستندکه مردان راتور میکنند!

این شهر میگوید زن برای کار در شرکت خصوصی باید بدحجاب باشد!

شَهری که میگوید بآزیگر جلوی دوربین مثبت بآشد و در پشت دوربین، اصلا مُهم نیست!

شهری که میگوید گوشهآی خود را مثل موش بیرون بیاندازید تا خوشگل شوید!

شهری که مردمش فکر می کنند هرقدر بیشتر آرایش کنند فهمیده تر هستند!

با اینکه هیچ مقدار از آرایش نمی توآند شخصیت زشت را بپوشآند!!

شهری که در آن دخترآن از ترس تمسخُر و اهآنت نمی توآنند در مهمآنی ها باحجآب باشند!

شهری که دود قلیآن و سیـ ـگار زنان از مردان لات هم بیشتر شده است!

وآی...لعنت به این شَهر

امروز من ژاندآرک ایرانم......فریآدم از کل فرآنسه هم بُلند تر است!

کور شود ،هرآنکس که نمی تواند ببیند

زیبایی بی نظیر در حجاب را...
همين الان ميرم اين صاحاب مقاله رو پيدا مى كنم بابت توهينش چشماشو از كاسه در ميارم tyui
كور خودشه azxc