ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دعوت به چالش ...
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
در ادامه سلسله تاپیک های من درآوردی [عکس: tongue.gif]،
در خدمتتون هستم با این تاپیک جدید[عکس: ieir.gif]



همین لحظه چشماتو ببند و سوال زیر رو از خودت بپرس:


من در روزمرگی های زندگیم ،
کدوم لحظه (ها) رو دارم که حاضر نیستم با هیچ پولی معامله اش کنم ؟


خب، حالا همون چیزی که به ذهنت رسیده رو واسمون بنویس و اعتراف کن :

-....
-....
-....

خواهشمندم هر کی گذرش به اینجا میوفته وقتی چشماشو وا میکنه ،
اعترافشو واسمون بنویسه





نتیجه اخلاقی این تاپیک اینه که هر کدوم از ما ثروتمندهایی هستیم که گنجینه ارزشمندی واسه خودمون داریم .
چون داشته هایی داریم که خیلی ها حسرتش رو دارن.داشته هایی که از مال دنیا هم واسمون ارزشمند تره .Shy


maramaramara
- وقت شام، موقعي كه با خانواده جمع ميشيم :)
- شب وقتيكه چراغا خاموشه و ميرم تو فكر اتفاقاتي كه در طول روز واسم افتاده(يعني يكم قبل از اينكه بخوابم)
- بعد از ظهرا كه خونه ساكته و من لم ميدم رو مبل ولي نميخوابم فقط بدنم تو حالت اِستَند بآي قرار ميگيره =))
1- وقتی خونه تنها هستم و آهنگ گذاشتم .
2- وقتی برام پیام پروفایل میاد .
3-وقتی دارم با بابام بازی رزیدنت اویل می کنم .
4-وقتی دارم با مامانم بحث درباره رمان می کنم .
1- ظهرها که خونه خلوت میشه.یه چای تازه دم با عطر ارل گری دم میکنم .میریزم تو لیوان بلورم و میارم جفت لپ تاپم .متن رمانم رو میارم .یه موزیک ملایم میزارم . از زندگی خودم جدا میشم و میرم پیش شخصیت های رمانم و با اون ها و اتفاقات زندگیشون همراه میشم .یه جرعه چای می نوشم و یه عالمه حس خوب که با دنیا عوضش نمی کنم :))


یه همچین دیونه هایی هستیم ما نویسنده ها asnaasnaasna
چون ماتوچن سال اخیرتوخونواده واقعادچاربحران بودیم الان آرامش نسبی روک پیداکردم واقعاباهیچ ثروتی قابل معامله نیس،البته اگه یه ثروتی هم بیادتودستم آرامشم کامل میشه،شدیداپول لازمم!!!!!
البته چون گفتین کدوم لحظه،درآرامش دارم رمان میخونم واقعاخیلی میچسبه.
سلام
1- وقتی جدای از مسایل دور و برم می رم سراغ گوشیمو تو کانالهایی که عضوم رمان می خونم .
2- میام تو انجمنو می گردم دوستان قدیمی رو که رفتن و دیگه نمیان تو انجمن بهشون سر می زنم.
3- وقتی سرکارم و با همکارام تو زنگ تفریح گپ دوستانه می زنم.
4- یا تو خیابون وقتی من حواسم نیست شاگردام منو صدا میکنن و کلی عشق و حال باهاشون می کنم.
5- وقتی می رم مدرسه پسرم و همه دوسش دارن و شخصیت خوب و مقبولش رو قبول دارن .
6- وقتی دوستان تو انجمن حالمو می پرسن.
خب بازم هست .....!
-توسجده که باخدا حرف می زنم
-وقتی مامانم وبغل می کنم
-وقتی داداشم عصبیم می کنه
-و.....
موقعی که اولین نوه خونوادگیمون پا به دنیا گذاشت و خبرشو شنیدم
موقعی اولین بار خواهر زادمو دیدم
موقعی که اولین بار بغلش کردمو بوسیدمش
موقعی که حرف زدن بلد نبود و اَدَاَدَ میکردShy
موقعی که دایی صدام میزنه
موقعی که کوچیکتر بود و صبح ها منو با بوس بیدار میکردieir
وقتایی که ناگهانی از پشت رو کولم میپره و میخندهShy
وقتایی که بازی میکنیم و لبخند شادیشو میبینم
ieir
وقتی که خواهرزادم واسم شیرین زبونی می کنه......
این والان یادم افتادTongue