ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دیگه هیچوقت نیا . . . :)
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
امروزو دار میزنم اگه تو باشی فرداش!


تو کی بودی؟چرا من نشناختمت؟
چرا باز گول حرفاتو خوردم
چرا نفهمیدم همه حرفات بخاطر رسیدن به خواسته خودته
نفهمیدم خواستنات بخاطر هوس ه
تو وجدان نداری؟؟؟؟
چرا باز اومدی سراغم و این بلا رو سرم آوردی
تازه آروم گرفته بودم
تازه داشتم نبودنت رو باور میکردم
داشتم فراموشت میکردم
داشتم از زندگیم میذاشتمت بیرون
چرا دوباره اومدی
در جواب این اشک های من گریه های من چی میخوایی بگی
چرا منو انتخاب کردی؟
خیلیا بودن که لایق خواسته ها و رفتارای تو بودن
اینطوری نه تو ناراحن میشدی نه اون
ولی حق من، حق دوست دوست داشتن پاک و بی ریای من
حق دل صاف و ساده ی من این نبود
حق دل مهربون من این نبود
این نبود که عشق منو قاطی خواستن لحظه ای خودت کنی
ازت بدم میاد
دوست داشتنم تبدیل به نفرت شد
همیشه تو حسرت یه عشق واقعی خواهی موند علی
هرچند تو عشق نمیخوایی
دل شکستن تاوان داره
جواب اعتمادای من بهت این بود؟؟؟
برو دو دستی تقدیمت کردم به اون دختره
لیاقتت هموناست
دیگه هیچوقت نیا سراغم بی احساس


خیلی حالم بده
خیلی زیاد
دارم دیوونه میشم خداااااا.....
دیگه نمیدونم باید چیکار کنم
خدایا کاری کن برا همیشه از ذهنم پاک بشه
بودنش تو زندگیم دیگه باعث عذابم شده
دیگه بریدم
18 ماهه با هر سازش رقص یدم
18 ماهه تحملش کردم
ولی دیگه نمیتونم
اون داره از همیشه بدتر میشه
تحمل کردم گفتم درست میشه ولی نه اشتباه کردم
روز به روز بدتر شد
دارم تو تنهایی خودم داغون میشم خودم
تو این اتاق خودمو حبس کردم


دیگه هیچوقت نیا . . . :)
دوره ای ست که همه
حتی در نهایت حیرت تو
دوست داشتن را با خط کش هاشان
سانت می زنند
تا مبادا یک جایی
یک چیزی
کم باشد
فدای سرم که تا نهایت پستی
قد کشیدی وکارت به جایی کشید
که خط کش به دست
مقایسه ام می کنی با این وآن
همان دو سه تاباران
همان یک بوسه
همین که شاعر شده ام حالاعمری را کفایت می کند