ایران رمان

نسخه‌ی کامل: دعوتم كن
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
(شعر ندانيد كه اين شرح دل امشب است)
دعوتم كن به ديارپرزخاك
به خاكى بى اب وپرسوز
سوختنى بى دليل ومعصومانه
معصومى كه معصوميت جرمش بود
جرم بددلى كه امرزش به دنبال نداشت
دنباله ى گناهى كه پايان نداشت
پايانى كه مانده تا بيايد اقا
اقايى كه امدنش گشته حديث دلها
دلهايى كه روندپياده سوى ديدارحبيب
حبيب باشد ارام جان عالمى
عالمى بى قرارمانده در نام حسين
اى حسين مى سوزم ازبراى دعوتت
دعوتم كن اى اميد شيعيان،دعوتم كن از براى ديدنت.