ایران رمان

نسخه‌ی کامل: کیا یادشون میاد ؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
چه حالی میداد
بوی فیتیله اش همراه با نفت، از ادکلن 100000 هم بهتر بود !!!
تازه بعدشم که میرفتیم برف بازی و پاها مون یخ میکرد میچسبوند یم بهش تا گرم بشه ...


[عکس: 24541393621365095045.jpg]


یادش بخیر ، کاشکی اون زمانها برگرده ...
نه ماهواره ای، نه فیس بوکی، دروغ کمتر، ظلم کمتر، زندگی بهتر، عشق واقعی تر، همه چی راستکی بود نه مثل الان که همه چی دروغ و مجازی و غیر واقعی شده
ما دهه شصتی ها خیلی گنا داریم، خیلی طفلی هستیم
خردسالیمون زیر توپ و تانک و با کلی کمبود روغن، پنیر، نفت گذشت
بچگیمون تو کوچه های خاکی، با یه توپ پلاستیکی یا دو تا پشتی که دیوار شده بود و یه چادر شب واسه ساختن خونه ی خاله بازی
نوجوونیم ، ته تهش یه سگا و آتاری بود یا یه جفت عروسک زشت و 2 تا کانال تلویزیون و 4 ساعت کارتون در روز
ابتدای جوونیمون با ج* دادن خودمون واسه قبولی تو کنکور، خودکشی و خودزنی بعد اعلام نتایج ، رد شدن از جلو مدرسه دخترانه شماره خونه طرف گرفتن
الانم که کم و بیش اواسط دهه بیست زندگیمون هستیم، خوردیم به گرونی سرسام آور خونه، ماشین ، اجازه خونه و ریال بی ارزش و بیکاری و...حسرت زندگی مستقل و استاندارد رو به گور میبریم
به نظرم بریم مثل نهنگا دسته جمعی خودکشی کنیم [عکس: 2.gif]