ایران رمان

نسخه‌ی کامل: کم آوردم
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
خدایا امشب از اون شباست که من خیلی کم اوردم
نمی دونم چرا ؟ خدایا ازظلم خستم چرا ما ادما انقدر همو آزار میدیم ...
خدایا از دست خودم خستم خدایا بس کن دیگه من کم اوردم اره زوم نمیرسه .....
خدایا کمکم کن کم اوردم .....
ادمیزاد است دیگر...
گاهی مچاله میشود در خود ..
گاهی فاصله میگیرد از همه
و هر چه کش می آورد خودش را
باز از لاک در نمی آید که نمی آید ...

...
آدمیزاد است دیگر ...
گاهی دلش میگیرد از هیچ
و از همه
گاهی خسته می شود از رفتن
از نرسیدن ...
و کز می کند کنج اتاق ..

...

آدمیزاد است دیگر ...
گاه به دروغ هم که شده
لبخند اجباری تحویل می دهد به آدمها
گاهی هم حس میکند
همان اخم هم زیادیشان است ...
...
چه میشود کرد ...
دلمان را خوش کنیم باز
"این نیز بگذرد ..."
***
ولی مال ما سخت بگذرد