ایران رمان

نسخه‌ی کامل: حکایت شیری که عاشق آهو شد
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
شیر نری دلباخته‏ ی آهوی ماده شد.

شیر نگران معشوق بود و می‏ترسید بوسیله‏ حیوانات دیگر دریده شود.
از دور مواظبش بود…
پس چشم از آهو برنداشت تا یک بار که از دور او را می نگریست،
شیری را دید که به آهو حمله کرد. فوری از جا پرید و جلو آمد.
دید ماده شیری است. چقدر زیبا بود، ...

گردن ی مانند مخمل سرخ و بدنی زیبا و طناز داشت.
با خود گفت: حتما گرسنه است. همان جا ایستاد و مجذوب زیبایی ماده شیر شد.
و هرگز ندید و هرگز نفهمید که آهو خورده شد…
نتیجه اخلاقی : هیچ وقت به امید معشوقتون نباشید !! و در دنیا رو سه چیز حساب نکنید اولی خوشگلی تون دومی معشوقتون و سومی را یادم رفت. اها اینکه تو یاد کسی بمونید وقتی لازمه .
عاشق پند اخرش شدم asna
حكايت عاشق پيشه هاي امروزهdfgh
نويسنده شير ماده نديده
گردن ش مخمل طلايى ،نهايت كرم شكلاتيه نه قرمزasna
خو مامی وصف یار اغراق داره دیگهasna
میخاستم ی چیزی بهت بگما
اهاننن
یادم رفت حالا بعدا بهت میگم خخخ
مثل اینکه اوضاع خیلی بده
به عشق توی قصه ها هم رحم نکردن