ایران رمان

نسخه‌ی کامل: عجب حرفی زده!!خخخ
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
تو دوران دانشگاه بابعضی بچه هابدجورمرام ومعرفت داشتیم
وهی تعارف بهم تیکه پاره میکردیم
مثلا دوستم رد میشد میگفت:
غلامتم ،،،منم میگفتم
خاک پاتم و این حرفا این این قضیه هی بالاگرفت وتیکه ها ازحد خارج شده بود
که من دیگه به انتها رسوندمش از پنجره ی کلاس داشتم
محوطه رونگاه میکردم رفیقم حسن بین همه دختراوپسرا داد زد:
ایمان داداش نوکرخرپدرتم منم هول شدم
گفتم: پدرم خودش خرته
همينه بايد مواظب بود جوگير نشدasna
asnaخاک بر سر نفهمش.خخخ