ایران رمان

نسخه‌ی کامل: متن زیبای بازگشایی مدرسه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
[عکس: school1.jpg]

 
 
شوق و اشتیاق این روزهای محصل ها رو که میبینم ، گذشته های دور میاد سراغم...
خاطراتی شیرین و گهگاهی تلخ ...!
یادِ اون ده تومنی کاغذی که بابام هر روز صبح از داشبورد ماشینش در میاورد و میگفت این برای امروز و فردات...
یاد اون دوتومنی هایی که سکه بود و برای کرایه ی اتوبوس میزاشتم کنار.
اون دفترایی که جنس کاهی بودن...
اصلا انگار اون موقع مدرسه ها یه حال و هوای دیگه داشت.
گچ و تخته سیاه رفیقت بودن، نیمکت ها محرم اسرارت بودن... الان همه چی هوشمند شده، حتی به تخته ها هم نمیشه اعتماد کرد...
اصلا گردوهای اون موقع که با نون و پنیر میخوردی هم یه طعم دیگه داشت...
انگاری اون موقع ها کمتر درد و ناراحتی بود...
شوق و ذوق مدرسه رفتن از چله ی تابستون توی نگاه بچه ها موج میزد...
کاش میشد یه بار دیگه ، فقط یه بار دیگه،شب با استرس امتحانِ املا بخوابم و صبح با صدای مادرم بیداربشم،نون و پنیر و گردو رو هول هولکی بخورم و سوار پیکان مدل ۵۶ بابام بشم و یه ده تومنی بگیرم واسه امروز و فردام...
انگاراون موقع ها مدرسه ها یه حال وهوای دیگه ای داشت
مدرسسه،کاش زودتراین دوسال تموم بشه
واااااي دلم هواي مدرسه رو كرد يهويي zaps
همه چي فقط قديما خوب بود
به جز قسمت استرس بقیه رو دوست داشتم   xcvl
کلا دوران مدرسه م از دانشگاهمم بهتر بود
چه زود گذشت zapszaps ‌دلم تنگه ابتدایی شد zaps