ایران رمان

نسخه‌ی کامل: یک دوست
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
‌پادشاهی قصد نوشیدن آب از جويباری را داشت
شاهينش به جام زد و آب بر روی زمين ريخت .
پادشاه عصبانی شد و با شمشير به شاهين زد .
پس از مرگِ شاهين ، پادشاه در مسير آب ، ماری بسيار سمی دید که مُرده و آب را مسموم کرده بود .
وی از كشتن شاهين بسيار متاثر گشت .
مجسمه ای طلایی از شاهين ساخت و بر یکی از بالهايش نوشت : یک دوست هميشه دوست شما است حتی اگر كارهايش شما را برنجاند .

روی بال ديگرش نوشت : هر عملی كه از روی خشم باشد محكوم به شكست است ...
بازهم صداقت و بی چشم رویی انسانهای بی وفا. Huh
پشیمانی را چه سود؟؟؟؟
حالا بازم خوبه متوجه اشتباهش شد
حالا كه ديگه كشتيش چه فايده.
بايد از عذاب وجدان مي مردي