ایران رمان

نسخه‌ی کامل: شعر های کوتاه قشنگ
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
صفحات: 1 2
‌تو مرا یاد کنی یا نکنی
باورت گر بشود ، گر نشود
حرفی نیست
اما
"نفسم می گیرد
در هوایی که نفس های تو نیست !"

سهراب سپهری
به هرکسی که می رسی ، می گوید :
آدم فقط یکبار عاشق می شود ..
دروغ است …
تو باور نکن …
مثلاً خود من ، هرروز ، دوباره ، عاشقت می شوم …
سیـ ـگاری شده است این روزها کودک درونم
نه دستم به او می رسد،

نه حرف گوش می دهد …

درد را پُک پُک می کشد …
و سیـ ـگار را تند تند !!!‌
نه به دیروزهایی که بودی می اندیشم
نه به فرداهایی که شاید بیایی....
میخواهم امروز را زندگی کنم
خواستی باش
خواستی نباش!!!!‌
غـــــــمـ کــه نـوشتـن نـــدارد
نفــــوذ مــی کند در استخـــوان هـــایت...

جاســـوس مـــی شود در قــلبتـــ

آرام آرام از چشـــمـ هـایت میـــــریـزد بیـــــــرون...!‌
برای بعضی از دردها نه میتوان گریه کرد
نه میتوان فریاد زد
برای بعضی دردها
فقط میتوان نگاه کرد
لبخند زد و بی صدا شکست..
.‌
میگم : خداحافظ
که تو

چشم تر کنی که بگی : کجا؟
مگه دست خودته این اومد و رفتنا!!!

بعدش سفت بغلم کنی و بگی:
که هیچ رفتنی نیس اینو توو مخت فرو کن!!!
همین جا به دلت اشاره کنی ، جاته تا همیشه!!
آخر سر محکم بهش بگی : شیر فهم شد؟؟؟؟
که من ، دل ضعفه بگیرم از این همه عاشقانه مردونه و محکمت...
بـی تـابــم …..
دلـم تــاب میخــواهد و یــک هــل مـــحکم …

کـه دلـــم هُــری بریــزد پایــین ..

هرچــه را در خــودش تلنبــار کــرده !!!‌
لمس کن کلماتی را که برایت می نویسم

تا بخوانی و بفهمی که چقدر جایت خالیست
تا بدانی نبودنت آزارم میدهد
لمس کن نوشته هایی را که لمس ناشدنی ست و عریان
که از قلبم بر قلم و کاغذ می چکد
لمس کن گونه هایم را که خیس اشک است و پر شیار
لمس کن لحظه هایم را
تویی که نمی دانی من که هستم...
لمس کن این با تو نبودن هارو

لمس کن.....
هیس!!!!
حواس تنهایی ام را با خاطرات با تو بودن
پرت کرده ام بگو کسی حرف نزند...
بگذار
لحظه ای آرام بگیرم.....
صفحات: 1 2