ایران رمان

نسخه‌ی کامل: حکایت: گوشت و گربه
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
مردي زن فريبكار و حيله‌گري داشت. مرد هرچه مي‌خريد و به خانه مي‌آورد، زن آن را مي‌خورد يا خراب مي‌كرد. مرد كاري نمي‌توانست بكند. روزي مهمان داشتند مرد دو كيلو گوشت خريد و به خانه آورد. زن پنهاني گوشتها را كباب كرد و با شراب خورد.
 
مهمانان آمدند. مرد به زن گفت: گوشتها را كباب كن و براي مهمانها بياور. زن گفت: گربه خورد، گوشتي نيست. برو دوباره بخر. مرد به نوكرش گفت: آهاي غلام! برو ترازو را بياور تا گربه را وزن كنم و ببينم وزنش چقدر است. گربه را كشيد، دو كيلو بود. مرد به زن گفت: خانم محترم! گوشتها دو كيلو بود گربه هم دو كيلو است. اگر اين گربه است پس گوشت ها كو؟ اگر اين گوشت است پس گربه كجاست؟
 
منبع: parsmarket.net
ابروی هرچی زن هست می برن اینگونه زنها.
شنیده بودم asna ‌طفلی گربهه