هم از سکوت گريزان، هم از صدا بيزار / چنين چرا دلتنگم؟ چنين چرا بيزار (فاضل نظری)
من اگر نيکم و گر بد تو برو خود را باش / هر کسی آن درود عاقبت کار که کشت. (حافظ)
طعنه بر ما مزن ای دوست که خود معترفيم / دف زنان بر سر بازار به رسوايی خويش (خیام)
مرا به هيچ بدادی و من هنوز بر آنم / که از وجود تو مويی به عالمی نفروشم (سعدی)
مرا ببر آنجا که بودنت تمام نميشود (مریم قهرمانلو)
بی گفت و ناله عالم اسرار ما تویی (مولانا)
غیر رویت هرچه بینم نور چشمم کم شود (مولانا)
پاییز هم گذشت و به جز حسرتش نماند مثل خودت که رفتی... ( امید صباغ نـــو)
به چه مشغول کنم دیده و دل را که مدام / دل تو را می طلبد دیده تو را می جوید (صائب تبریزی)
با خویشتنم خوش است، زین پس من و من (مولانا)