ایران رمان

نسخه‌ی کامل: ببخشید ، یک سکه دوزاری دارید ؟
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
ببخشيد، یک سكه دوزاری داريد؟

میخواهم به گذشته ها, زنگ بزنم!
به آن روزهاي دور...
به دل های بزرگ،
به محل كار پدرم،
به جوانی مادرم،
به کوچه هاى كودكى،
به هم بازيهاى بچگى.

میخواهم زنگ بزنم به دوچرخۀ خسته ام،
به مسیر مدرسه ام که خنده های مرا فراموش کرده،
به نیمکت های پر از یادگاری،
به زنگ هاى تفريح مدرسه،
به زمستانی که با زمین قهر نبود،
به بخارى نفتى که همۀ ما رابا عشق دور هم جمع میکرد،
میدانم آن خاطره ها کوچ کرده اند...
می دانم ...
آري ميدانم كه تو هم ، دنبال سكه ميگردى !!
افسوس...هیچ سکه ای در هیچ گوشی تلفنی ،
دیگر ما را به آن روزها وصل نخواهد کرد...
حيف ...
صد افسوس که دوزاری مان بموقع نیفتاد !
الان کو دوزاری dfgh
گشتم نبود نگرد نیست dfgh
دیگه اصلا تلفنا سکه ای نیستن
کاش میشد برگشت به روزهای خوب باهم بودنها
به خنده های بی دغدغه که با مسخره ترین جوک میخندیدیم
کاش میشد برگشت واقعا دلم تنگه آدمهایی که زود پرپر شدند کاش بیشتر قدرشونو میدانستیم