ایران رمان

نسخه‌ی کامل: قهرمان حقیقی !
شما در حال مشاهده نسخه آرشیو هستید. برای مشاهده نسخه کامل کلیک کنید.
رابرت داینس زو قهرمان ورزش گلف آرژانتین زمانی در یک مسابقه موفق شد مبلغ زیادی پول برنده شود. در پایان مراسم و پس از گرفتن جایزه ، زنی به سوی او دوید و با تضرع و زاری از او خواست تا پولی به او بدهد تا بتواند کودک بیمارش را از مرگ نجات دهد. زن گفت که هیچ پولی برای پرداخت هزینه درمان ندارد و اگر رابرت به او کمک نکند کودکش ازدست خواهد رفت. قهرمان گلف درنگ نکرد و تمام پول را به زن داد.

هفته بعد یکی از مقامات انجمن گلف به رابرت گفت: ساده لوح! خبر جالبی برات دارم، آن زن اصلاً بچه مریضی نداشته که هیچ، حتی ازدواج هم نکرده. اون به تو کلک زده دوست من!

رابرت با خوشحالی جواب داد: "خدا را شکر! پس هیچ کودکی در حال مرگ نبوده! این که خیلی عالیه"
روزی یک قهرمان مشهور ورزشی در یک مسابقه پیروز شد ومبلغ زیادی به عنوان جایزه دریافت کرد. در پایان مراسم و پس از گرفتن جایزه, زنی بسوی او دوید و با تضرع و زاری از او خواست تا پولی به او بدهد تا بتواند کودک بیمارش را از مرگ نجات دهد. زن گفت هیچ پولی برای پزداخت هزینه درمان ندارد و اگر به او کمک نشود کودکش از دست خواهد رفت.
قهرمان, درنگ نکرد و تمام پول را به زن داد. هفته بعد یکی از مقامات ورزشی شهر به قهرمان گفت: ساده لوح! خبر جالبی برایت دارم! آن زن اصلا بچه مریضی نداشته که هیچ, حتی ازدواج هم نکرده. او به تو کلک زده است!
قهرمان با خوشحالی جواب داد: « خدا را شکر! پس هیچ کودکی در حال مرگ نبوده! این که خیلی عالیه! »
ادمهای بزرگ همیشه خصلت های بزرگ دارن
چقدر طرز فکرش زیبا بود...mara
رابرت داوینسن زو قهرمان مشهور گلف وقتی در یک مسابقه قهرمان شد
توانست پول زیادی بدست آورد در پایان مراسم زنی بسوی او دوید و به او گفت من بچه مریضی دارم و بمن کمک کن والا بچه ام میمیرد رابرت بلافاصله همه پولی رو که برنده شده بود به آن زن داد
هفته بعد یکی از مقامات ورزش گلف با رابرت تماس گرفت و به او گفت
خبر بدی برایت دارم آن زن کلاه بردار بوده و اصلا ازدواج نکرده بوده که بچه مریض داشته باشد
رابرت داوینسن در پاسخ گفت خدارو شکر که هیچ بچه ای مریض نبوده که در حال مرگ باشه این که خیلی خبر خوبیه!!
چقدر دنیا را زیبا میکنند انسانهایی که بی هیچ توقعی مهربانند